مسعود صدر الاسلام یا طه طاهری کیست ؟

سردار مهندس "طه طاهری" با نام‌های مستعار "مسعود صدرالاسلام" و یا "مسعود صالح " که عده ای از نزدیکانش او را "صدر" صدا می‌زنند، یکی از چهره‌های اصلی تشکیلات اطلاعات موازی در ایران است. وی برادر طالب طاهری است که پس از ورود مجاهدین خلق به فاز "عملیات نظامی" در ابتدای دهه 60 توسط اعضای این گروه ربوده و پس از تخلیه اطلاعاتی کشته شد. برخی از افراد مطلع معتقدند مسعود صدرالاسلام در فعالیت‌های امنیتی و بازجویی‌های خود بیش از هر چیز به گرفتن انتقام برادرش فکر می‌کند. حال مهم نیست که او انتقام برادرش را از شهرداران بی‌گناه ( تهران ) بگیرد یا جوانان سبزپوشی که تنها جرمشان حمایت از میرحسین موسوی است.

طه طاهری از جمله اعضای سپاه پاسداران در ابتدای انقلاب بود که بعدها به نیروی انتظامی پیوست و در آنجا در پست مسئول اطلاعات نیروی انتظامی در زمان ریاست لطفیان و در فاجعه کوی دانشگاه خبرساز شد. چندی بعد، در دولت محمود احمدی‌نژاد، او با حکم محرابیان وزیر صنایع به عنوان مدیر عامل و ریاست هیات مدیره شرکت دخانیات ایران معرفی شد. بعد از مدتی، با بالاگرفتن بحث قاچاق سیگار، صدرالاسلام از این سمت برکنار شد و جالب است که این بار با حکم اسماعیل احمدی مقدم به جانشینی ستاد مبارزه با مواد مخدر منصوب شد. وی در حال حاضر ظاهرا در این پست حضور دارد، و البته هنوز شایعاتی مبنی بر دست داشتن وی در قاچاق سیگار خارجی و روابط او با شرکت فیلیپ موریس، نماینده سیگار مارلبرو، بر سر زبان‌ها هست.

صدرالاسلام در اوایل دهه 60 از بازجویان بند 209 زندان اوین - که در آن روزها در اختیار اطلاعات سپاه پاسداران بود - بوده است. شاید بسیاری از زندانیان آن روزگار، جوان لاغر اندامی را که با نامهای مستعار مسعود، صالح و یا مسعود صالح معرفی می‌شد، به یاد داشته باشند که در بازجویی‌ها خشونت بسیاری به کار می‌برد. دریا هنرمند از زندانیانی است که آن روزها را به خاطر می‌آورد و در خاطرات خود از وی نام برده است. (1)
نام مسعود صدر الاسلام بار دیگر در پرونده شهرداران بر سر زبان‌ها افتاد. در روزهای پس از دوم خرداد، محمد رضا نقدی با همکاری وی،که یکی از نیروهای امنیتی مورد اعتماد مقامات عالی‌رتبه کشور محسوب می‌شد، برخورد با غلامحسین کرباسچی شهردار وقت تهران و شهرداران مناطق را به عنوان حامیان انتخاباتی خاتمی در دستور کار خود قرار دادند. کلیه معاونان شهرداری تهران و شهرداران مناطق با حکم محسنی اژه‌ای، رئیس وقت مجتمع قضایی کارکنان دولت، توسط حفاظت اطلاعات نیروی انتظامی در محل کار خود بازداشت و به مکان نامعلومی منتقل شدند که بعدها مشخص شد بازداشتگاه غیرقانونی وصال نام دارد. چند روز بعد هم غلامحسین کرباسچی، شهردار وقت تهران، بازداشت و به زندان اوین منتقل شد. (2)

پس از آن اما پرونده‌ای در قوه قضاییه طرح شد که حاکی از شکنجه و فشار بیش از حد بر شهرداران بازداشتی بود و مسعود صدرالاسلام و محمدرضا نقدی از سرشناس‌ترین متهمان این پرونده بودند. بالاخره دادگاه‌ها و بازداشت‌ها پایان گرفت و متهمان با فشار مطبوعات و فراکسیون کارگزاران در مجلس و پیگیری افکار عمومی، ضمن اقامه دعوا در دادسرای نظامی تهران، بالاخره توانستند محمدرضا نقدی را با توجه به فاحش بودن تخلفاتش در صدور احکام بی‌مورد بازداشت‌های موقت ، شکنجه و بازجویی‌های خلاف قانون، به سه ماه حبس محکوم کنند؛ که البته این حکم، به‌رغم قطعی شدنش، هرگز به اجرا در نیامد و در کمال ناباوری، چندی بعد محمدرضا نقدی با حکم آیت‌الله خامنه ای به عنوان «مشاور ارشد نظامی رهبر و فرمانده پشتیبانی ستاد فرماندهی کل قوا» منصوب شد.در این میان گویا پرونده دیگری هم برای این دو دوست و همکار همیشگی تشکیل می‌شود که موضوع آن مظنونیت به مشارکت در قتل قاضی ( بازپرس ) اولیه پرونده کرباسچی است، که به طور مشکوکی ناگهان سکته کرده بود. گفته می‌شود که محمدرضا نقدی بر سر صدور احکام سفید امضای بازداشت و بازرسی از منازل و محل کار افراد و همچنین چگونگی حسابرسی با وی اختلاف داشته است که به همین منظور و برای حل اختلافات جلسه‌ای در منزل «محسنی اژه‌ای» با حضور او و محمدرضا نقدی و مسعود صدرالاسلام برگزار می‌شود و با صرف شام خاتمه می‌یابد، فردای آن روز وی دچار مسمومیت شدید می‌شود و به علت کاملا آشکاری ( آمپول هوا ) دچار ایست قلبی می‌شود و فوت می‌کند. به دنبال فوت ایشان، کمیسیون امنیتی شورای عالی امنیت ملی با وجود اذعان به مشکوک بودن فوت قاضی، به دلیل دخیل بودن افرادی چون علی رازینی (ریاست وقت دادگستری استان تهران)، محسنی اژه‌ای (ریاست وقت مجتمع قضایی کارکنان دولت و از قضات دادگاه ویژه روحانیت)، محمد رضا نقدی و مسعود صدر الاسلام دستور بایکوت شدن پرونده را می‌دهد . به دنبال فوت ایشان، کمیسیون امنیتی شورای عالی امنیت ملی با وجود اذعان به مشکوک بودن فوت قاضی، به دلیل دخیل بودن افرادی چون علی رازینی (ریاست وقت دادگستری استان تهران)، محسنی اژه‌ای (ریاست وقت مجتمع قضایی کارکنان دولت و از قضات دادگاه ویژه روحانیت)، محمد رضا نقدی و مسعود صدر الاسلام دستور بایکوت شدن پرونده را می‌دهد.

ارتباط با لباس شخصی‌ها

نام سردار مسعود صدرالاسلام بارها در گفتگوها و اعترافات اعضای بارز و شناسنامه‌دار لباس شخصی به چشم می‌خورد و حتی او را تشکیل دهنده تشکیلاتی جدید با نام نوپو می‌دانند. امیر فرشاد ابراهیمی، از اعضای سابق انصار حزب الله، در این باره می‌گوید:
“با آمدن محمد خاتمی تنش‌ها و درگیری‌ها بیشتر شد. نیروهای انتظامی هم در یک وضعیت منفعل قرار گرفته‌ بود و نمی دانست با این نیروها چه‌ بکند. از همین جا بود که‌ پایه‌ و اساس تشکیل نیروهای جدیدی به‌ نام “نوپو” بنابر دستور رهبری به‌ مسئول اطلاعات نیروی انتظامی که‌ در آن زمان سرتیپ مسعود صدر الاسلام بود، شکل گرفت. در نوپو که‌ اسم اختصاری آن – نیروهای ویژه‌ پاسدار ولایت – بود، بخشی از انصار حزب الله‌ به‌ شکل کاملا سازمانی و ارگانیک در اختیار نیروهای انتظامی قرار گرفته‌ و زیر نظر اطلاعات نیروی انتظامی کار می‌کردند. همین افراد هم بودند که‌ در حادثه‌ 18 تیر کوی دانشگاه حضور داشتند.”

پس از واقعه کوی دانشگاه تهران و در پاییز 78 مسعود صدرالاسلام که در نقش افراد کلیدی کنترل اغتشاشات تهران حاضر شده بود، در جلسه‌ای محرمانه با عنوان همایش کوثر به عنوان میزبان حاضر شد که نوار این جلسه چندی بعد در فضای مجازی دست به دست شد. صدرالاسلام در این جلسه با لحن مغرورانه همیشگی خود، از روزنامه‌ها با عنوان دشمن یاد می‌کند، به سرکوب مردم در این دوران افتخار می‌کند و سعی در ارائه روش‌های علمی سرکوب برای همکارانش دارد. حفاظت اطلاعات نیروی انتظامی در دوران ریاست مسعود صدرالاسلام به پایگاهی برای فعالیت‌های خلاف قانون و به واقع شرارت‌های عده‌ای از لباس شخصی‌ها تبدیل شده بود و مهمترین پناهگاه این گروه به شمار می‌رفت. (3)
امیر فرشاد ابراهیمی که در سازماندهی ماجرای حمله به آقایان عبدالله نوری و مهاجرانی در نماز جمعه شرکت داشته است، می‌گوید بعد از آنکه به او خبر می‌دهند که از جانب مهاجرانی شناسایی شده و وزارت اطلاعات به دنبال اوست، به صدرالاسلام پناه برده و وی از آنها پذیرایی می‌کند. (4)
یا در مورد باند فاسدی که در پوشش حزب الله دست به دزدی می‌زده است، بعد از اینکه این گروه به صورت اتفاقی توسط مامورین نیروی انتظامی دستگیر می‌شوند، با وجود تیراندازی که بین پلیس و این افراد صورت می‌گیرد، با دستور مستقیم صدرالاسلام “دزدهای حزب‌اللهی” آزاد می‌شوند. (5)
امیر فرشاد ابراهیمی پس از آنکه نسبت به تخلفات رایج در فعالیت‌های انصار حزب الله معترض می‌شود، علیه این مجموعه به افشاگری می‌پردازد که بعد از آن از سوی عوامل صدرالاسلام دزدیده می‌شود و در منزلی تحت شکنجه و فشار قرار می‌گیرد تا به جاسوسی برای کشورهای غربی اعتراف کند. اما نهایتا در 29 اسفند 78 با پیگیری‌های سید محمد خاتمی آزاد می‌شود. او پس از آزادی هم از نقش سردار صدرالاسلام به عنوان یکی از افرادی که در بعضی بازجویی‌های وی حضور داشته و خواهان اقرار او به جاسوسی برای کشورهای خارجی و یا خط گیری از جبهه دوم خرداد بوده است، نام می‌برد. (6)

نقش پنهانی صدرالاسلام در قتل‌های زنجیره‌ای

پس از افشای جزئیات پرونده قتل‌های زنجیره‌ای سال 77 به دست ماموران خودسر وزارت اطلاعات، نام صدرالاسلام در اعترافات دو تن از عوامل قتل‌ها مشاهده می‌شود نفر اول پرونده – سعید امامی – در زمان بازداشت با خوردن داروی نظافت خودکشی می‌کند و نفر دوم پرونده، سید مصطفی موسوی معروف به مصطفی کاظمی است که ظاهرا در آن زمان قائم مقام معاونت امنیت وزارت اطلاعات بوده است. موسوی دراعترافات خود، زمانی که از نقشه ترور هوشنگ گلشیری یاد می‌کند، از مسعود صدرالاسلام نام می‌برد داستان از این قرار است که صدر رابط لطفیان فرمانده ناجا با دری نجف‌آبادی، وزیر وقت اطلاعات، بوده و بعد از اطلاع از برنامه قتل‌ها، قول هرگونه همکاری را به موسوی می‌دهد، هم در جریان ترساندن گلشیری و هم در پیگیری ادامه حذف فیزیکی مخالفان در شهرستان‌ها، از جمله شیراز و گیلان. اما در نهایت به دلیل حساسیت‌هایی که در مطبوعات و وزارت اطلاعات ایجاد شد و با نگرانی وزیر از بالا گرفتن مساله، این قضیه از سوی موسوی پیگیری نمی‌شود تا اینکه ماجرای قتل‌ها به بازداشت موسوی و سپس سعید امامی ختم می‌شود. همین گفته‌ها در پرونده قتل‌ها در اعترافات مهرداد عالیخانی، صادق مهدوی نفر سوم پرونده و رییس اداره چپ نو وزارت اطلاعات با نام بردن از مسعود صالح تکرار می‌شود. (7)

طه طاهری که با نام‌های مستعار مسعود صدر الاسلام و مسعود صالح در سال‌های گذشته نقش ویژه‌ای در سازماندهی لباس شخصی‌ها و پیاده کردن نقشه حذف مخالفین بر عهده داشت، در فجایع صورت گرفته بعد از انتخابات ریاست‌جمهوری دهم، به ویژه در رابطه با جنایات بازداشتگاه کهریزک، حضوری پر رنگ داشت. اکنون خبرگزاری‌ها در حالی از بازداشت و برخورد با برخی از مامورین خاطی کهریزک خبر می‌دهند که این برخوردها محدود عده‌ای عوامل زیردست می‌شود و ارشد آنها سرهنگ فلاح است. بدین ترتیب برخوردها مشمول عده‌ای از زیردستان می‌شود که اگر هم در شکنجه‌ها دست داشته‌اند، در اجرای دستورات فرماندهان رده بالا بوده است. اما با آنکه رهبر نظام مدعی است نظام از جنایت‌های صورت گرفته گذشت نخواهد کرد، مسعود صدرالاسلام، حسین فدایی، احمدرضا رادان و دیگر سرداران مؤثر در شکنجه‌گاه کهریزک همچنان آزادانه به قانون‌شکنی‌های خود ادامه می‌دهند و کسی هم جلودار آنان نیست.

پیوست‌ها:

1- گوشه‌ای از خاطرات دریا هنرمند:
“بند دویست و نه دارای ده راهرو بود. در هر یک از این راهروها هشت سلول انفرادی به طول حدود دو و نیم متر و عرض یک و نیم متر وجودداشت در هر سلول انفرادی یک روشویی( دستشویی) استیل کوچک و یک توالت فرنگی استیل وجود داشت. سیستم گرمایشی سلولها شوفاز بود که در محفظه ای مخصوص درون دیوارهای سیمانی سلولها جاسازی شده و روکشی از توری فلزی دسترسی مستقیم به آن را ناممکن میساخت. دریچه ای شیشه ای هم امکان ورود هوا ونور را از سقف سلول به داخل ممکن میساخت. در هر سلول بسته به نوع فعالیت و وضعیت پرونده افراد استقرار و اسکان آنان ترتیب داده میشد. در برخی بندها سلولها مطلقا انفرادی بود و در برخی دیگر از دو نفر تا گاهی موارد حتی هشت الا ده نفر هم اسکان داده میشدند بند ده دویست و نه اختصاص به توابین رده بالای گروه ها داشت که در سلولها باز بود و به شکل یک بند عمومی اداره میشد افرادی نظیر هادی جمالی- علی قناعت پیشه – بهروز اکبری ( احتمالا) – مینو توحید – محمد مقدم معروف به محمد پیشه) در این بند اسکان داشتند. سر بازجوی اصلی دویست و نه فردی لاغر اندام به نامهای مستعار صالح – مسعود- مسعود صالح و… بود شدت وحشیگری و خباثت وی نزد زندانیانی که کار بازجویی آنها توسط وی انجام شده بود زبانزد بود شیوه رفتار در دویست و نه برای زندانیان مقاوم چنان بود که تمام زندانیان وقتی با زندانی رسته از بند مزبور مواجه میشدند ناخودآگاه از اینکه گذارشان به دویست و نه نیفتاده است شادمانی میکردند.دیگر بازجویان بند دویست و نه که البته اسامی همه مستعار بود عبارت بود از امیر- میثم – یاسر-محمدرئوفی(رئوف- محمد) و چند تنی دیگر.شیوه رفتار در دویست و نه چنان بود که اگر فرد شناخته شده و با شناسایی بازداشت شده بود ابتدافرد معِرف با فرد بازداشت شده مواجهه داده میشد تا وی را ترغیب به ارائه وبیان اطلاعاتش کند ولی اگر فرد ناشناس بود یا تمایلی به معرفی خود و بیان اطلاعاتش نداشت شکنجه به سرعت در مورد وی اعمال میشد. شکنجه رایج و متداول نیز کابل در انواع سایزها بود. قپانی- آویزان کردن از سقف بادستها و پاهای بسته – توپ فوتبال و انفرادیهای طویل المدت از جمله شکنجه های رایج و متداول در دویست و نه بود تشنگی دادن ! ( شخصا نمونه اش را می شناسم) نیز (اگرچه معدود ) برای آزار زندانیان ویژه ،اعمال شده استِ البته شلا ق به دستان می گفتند آنچه شما کفار و منافقین شکنجه می نامید ، تعزیر شرعی ست و مااز حاکم شرع مجوز شرعی اخذ میکنیم گاهی هم با ” تسویل ” و توجیه و مینیاتوریزه کردن جنایات خویش ، به جلد ” سلمان فارسی میرفتند و خود را هم بازی میدادند و ادا در می آوردند ! مثلا مینو توحید را خود مسعود صالح وقتی ازسقف با دستانی بسته به شکل پنکه سقفی آویزان کرده بوده و با ضربات کابل به وی میزده ناگهان لحظه ای دست از زدن میکشد و خطاب به مینو توحید فریاد میزند :تو حامله که نیستی؟ مینو توحید در همان حال درد و زجر میگوید نمیدانم ولی فکر کنم باشم . که بناگاه مسعود صالح بر سر خود میزند و میگوید من اجازه این کار را نداشتم و اگر جنین تو سقط شده باشد من قتل نفس مرتکب شده ام و مستوجب مجازات هستم و سپس با حالتی گریان مینو توحید را از سقف پایین آورده و از اتاق شکنجه خارج میشود مینو توحید که بعدا سراز بند ده درمی‌آورد ، گفته بود علت اصلی فروریختن و تواب شدنم همین حادثه در اتاق شکنجه بود که مرا تکان داد”

2. محمدرضا نقدی که از سوی جمعی از نمایندگان مجلس پنجم به مجلس دعوت شده بود، در جلسه‌ای با نمایندگان نقش خود را این‌گونه تعریف می‌کند: روزی آقای رازینی ریاست محترم دادگستری تهران مرا به دفترش دعوت کرد وقتی که رفتم ایشان توضیح دادند که پرونده ای هست که مربوط می شود به فساد مالی در شهرداری تهران و ابعاد مالی آن بسیار گسترده است ما هم به دلایلی صلاح نمی دانیم که پرونده را به دست دیگر ضابطین ، همچون وزارت اطلاعات و اداره آگاهی بدهیم و می خواهیم این را به شما بسپاریم چرا که هم « بازداشتگاهی مطمئن» دارید و هم پرسنلتان «امین» هستند. آن روز من به آقای رازینی گفتم: ما آماده هستیم! ولی اگر به میدان بیاییم تا آخر هستیم مبادا شما در وسط کار بر اثر فشارهای سیاسی کنار بکشید، که آقای رازینی هم گفتند : نه اراده ما هم بر این است که این قضیه جدی بگیریم و حتی مقام معظم رهبری هم فرموده‌اند که با این مفسده جدی برخورد شود. (برگرفته از متن پیاده شده نوار جلسه پرسش و پاسخ محمدرضا نقدی و نمایندگان مجلس)
بعد از این توافق بود که فرمان آتش صادر شد و محمدرضا نقدی با یاری سرتیپ پاسدار «مسعود صدرالاسلام» فرمانده وقت اطلاعات ناجا، کار بازداشت، احضار و بازجویی بیش از 164 شهردار، مدیر، کارمند ارشد و میانی شهرداری تهران را طی 95 روز به انجام رساندند. کار بازرسی از ساختمان‌های شهرداری و منازل بازداشت‌شدگان توسط معاونت اطلاعات نیروی انتظامی و کار بازجویی و بازداشت متهمان توسط حفاظت اطلاعات نیروی انتظامی صورت گرفت. بازجویی‌ها عمدتا در بازداشتگاه‌های وصال و خاتم و یا مجتمع قضایی امام خمینی انجام می‌گرفت.

3. اما در بازداشتگاه‌هایی که علی رازینی آنها را «مطمئن» خوانده بود، ماموران «امین» بر سر متهمان چه می‌آوردند؟ « میم – ت» یکی از شهرداران بازنشسته شده، پس از آزادی، در لایحه شکوائیه خویش علیه محمدرضا نقدی و مسعود صدرالاسلام، شرایط رفتار این ماموران امین را در آن بازداشتگاه مطمئن این‌چنین شرح می‌دهد: بازداشتگاه ما وصال نام داشت و من در سلول 130 انفرادی بودم. محل سلول من چهار طبقه زیر زمین بود از بلندگوی بازداشتگاه که در تمام سلولها صدای آن پخش می شد مدام یا صدای ضجه و گریه و روضه خوانی پخش می شد یا قرآن. وضع غذای بازداشتگاه هم بسیار نامطلوب بود و در مدت 65 روزی که من در انفرادی بودم همواره غذا یا تکه نانی خشک و چند خرما بود یا سوپی که بیشتر به آب گرم و گوجه و چند لوبیا شباهت داشت. و شکنجه اصل ثابت تمامی بازجویی هایم بود، بازجوی من که خود را ایمان معرفی می کرد با کابل بر پشتم میزد و با هر ضربه یا زهرا و یا حسین میگفت. آقای نقدی در تمام جلسات شکنجه خود شخصا حضورداشت و همواره زیر ضربات کابل از من می خواست تا اعتراف کنم و کتبا بنویسم که با خانم « ز- م » منشی محل کارم روابط نامشروع داشته ام … (قسمتی از لایح شکوائیه « م-ت » که رونوشتی از آن برای مطبوعات نیز ارسال شده بود.)

4. بازداشت مصلحتی، بخشی از افشاگری‌های امیر فرشاد ابراهیمی:
شب روز زدن آقای عبدالله نوری، الله كرم به من زنگ زد و گفت آقای مهاجرانی تو را شناسایی كرده و گفته اونی كه از عزت الله سحابی شكایت كرده بود هم در جمع محاصره كنندگان بود و آقای مهاجرانی وقتی دید عبدالله نوری را كتك می زنند از آن طرف خیابان فرار كرد. چون ما دو یا سه بار هم دفتر آقای مهاجرانی رفته بودیم و ایشان من را شناسایی كرده بودند كه یكی از افرادی كه عضو شوراست و از سحابی هم شكایت كرده بود. خلاصه به من گفتند كه تو شناسایی شده ای و با نیروی انتظامی هماهنگ شده و قرار است تو را بازداشت كنند. نگران نباش شنبه یا یكشنبه كه جمعه اش آن اتفاق افتاد (١٣ شهریور) بود كه من داخل دانشگاه تهران آمده بودم. انتخاب واحد یا كتاب بخرم (یادم نیست) كه یكی از بچه های اطلاعات نیروی انتظامی كه با خود ما هم كار می كرد بنام سرهنگ امیر سیف آمد و با خنده گفت: آمده ایم جلبت كنیم. سوار ماشین شدیم. به ناحیه انتظامی تهران بزرگ رفتیم. گفت: همه چیز تمام شده است. ما فهمیده ایم كه این قضیه مردمی بوده و به شما هیچ ربطی نداشته. ما را دو روز بردند در نیروی انتظامی خیابان میرعماد ( اداره اماكن) نگهداری كردند و شبش ما را به دادگاه شعبه ٦ مجتمع قضایی امام خمینی فرستادند. قاضی از ما پرسید كه شما بودید؟ گفتم: نه آقا، ما اصلا آن روز نماز جمعه نبودیم. ایشان هم بلاقید ما را آزاد كرد. وقتی آزاد شدم در همان شعبه روزنامه ای خریدم و فهمیدم كه رئیس جمهور یك كمیته ویژه برای پیگیری این قضیه تشكیل داده است. زنگ زدم به آقای الله كرم و گفتم كه دادگاه بهر جهت ما را بلاقید آزاد كرده و فهمیده اند كه ما جرمی نداریم، كه الله كرم گفت: اگر میشه برگردید همان نیروی انتظامی، چون وزارت اطلاعات هم دنبال توست. گفتم: چرا؟ گفت: چون خاتمی بهر حال به وزارت دستور داده. برگشتم دفتر آقای صدرالاسلام. گفتم: اگه میشه ما را بازداشت كنید چون امن ترین جا برای من فعلا اینجاست. ایشان گفت: شما بروید، هر چه آقای الله كرم بگوید من همان را گوش می كنم. ما را سوار یكی از همین پاترول ها كردند. من بودم، فرج و متهم دیگری به اسم سهیل كریمی. شبانه به خانه آقای الله كرم آمدیم. قضیه را برای ایشان گفتیم و پرسیدیم كه برویم یا بمانیم؟ گفت: خب، ریسك می كنیم. بیایید، ولش كنید دیگر نمی گیرندتان. برگشتیم دفتر آقای صدرالاسلام (رئیس حفاظت كل ناجا) و گفتیم كه آقای الله كرم اینجوری گفتند، اگر اجازه بدهید ما برویم. ایشان هم یك شامی به ما دادند و آمدیم و یكشنبه اش بنده توسط وزارت اطلاعات بازداشت شدم.

5. فساد، بخشی از افشاگری‌های ابراهیمی، عضو سابق انصار:
“یك شب محمد بابائیان و مهدی صفری تبار با یك هوندا آكورد ساعت ١٢ شب آمدند دنبال من. اینها آمدند دنبال من و گفتند می خواهیم برویم بگردیم. گفتم: باشد. به خانه گفتم كه شب دیر می آیم و رفتیم. رفتیم دربند دیدم اسلحه ها و كلت هایشان هنوز دستشان است. گفتم مگر قرار نبود اینها را تحویل دهید؟ گفتند: حالا ندادیم دیگر. گفتم: ماشین مال كیه؟ گفت: مال خودم. توی راه برگشتن حول و حوش ساعت ١ یا ٣٠/١ یك موتور هوندا ١٢٥ از كنار ما رد شد. پیچیدند جلوی موتور و به من گفتند: برو ببین كارت موتور همراهش است یا نه؟ خوب ما هم كارت بسیج داشتیم و هم حكم ایست و بازرسی. گفتم: خوب، الكی بریم بگردیمش دیگه. گفت: كارت موتور ندارم. موتور را تازه خریده ام و بازاری هستم. زیپ پیراهنش را باز كرد دیدم دسته های هزارتومانی داخل پیراهنش است. گفت: قرارداد چك دارم و رفته بودم این پول ها را از یكی بگیرم. محمد بابائیان گفت: بچسب بهش. منهم ذهنم به همه چیز می رفت غیر از چیزی كه توی ذهن محمد بود. رفتم او را گشتم و دیدم كه فقط پول همراهش است. گفتم كه دفعه بعد كارت موتور همراهت باشد و رفتم سوار ماشین شدم. محمد بهم گفت: خاك تو سرت. می زدی پس كله اش. اسلحه و ماشین كه داشتیم. چراغ گردون هم داخل ماشین بود. پول هایش را می گرفتیم می انداختیمش توی جوی و خودمون هم درمی رفتیم. من كه دیدم خیلی راحت از دزدی حرف می زنند، گفتم: خوب، شما اگر از اول به من می گفتید دوزاری ام می افتاد و اینكار را انجام می دادم. گفت: كار اینجوری باشه. پاش هستی؟ گفتم: آره هستم. گفت: فردا می خواهیم برویم سرقت توی یك خونه ای، تو هم می آیی؟ گفتم كه آره خوب. و برای فردا قرار گذاشتیم. بعد فهمیدم كه آن ماشینی هم كه آورده بودند از یك آقایی گرفته بودند. به این ترتیب كه داشتند توی خیابان راه می رفتند، این آقا هم با هوندا آكورد داشته از خیابون رد می شده است كه پیچیدند جلویش و گفتند: بزن بغل. آن آقا را گرفتند و كرده اند توی دستشویی مسجد و ماشینش را برداشته اند توی خیابان راه افتاده اند. آخر شب هم مقداری حشیش توی داشپورت ماشین یارو می گذارند و صورت جلسه می كنند و تحویل نیروی انتظامی داده اند كه ما در حین گشت به این مورد مشكوك برخوردیم و ایشان مواد مخدر همراهش بوده و بازداشت است. یارو را هم تحویل نیروی انتظامی داده بودند ولی در اصل ماشین را گرفته بودند كه بروند بگردند. ما هم به خیال خام خودمان فردایش زنگ زدیم به آقای مستوفی كه بعضی از بچه های شورا كه در تیم بنده كار می كنند ظاهرا سارق مسلح هستند كه گفت: بیا دفتر من ببینم قضیه چیه؟ منهم رفتم اطلاعات نیروی انتظامی توی ونك و گفتم كه قضیه این است و اینها ظاهرا دارند دزدی می كنند. اسلحه هایی هم كه شما برای قضیه كوی به آنها داده بودید هنوز تحویل نداده اند و با آنها می روند سرقت مسلحانه. امشب هم قرار است خانه ما بیایند و با بنده وعده كرده اند. گفت: ساعت چند می آیند؟ گفتم: ساعت ٧. گفت: ما می گیریمشان و اینها دزد هستند و پدرشان را در می آوریم. در آن موقع در یك مجتمع سازمانی زندگی می كردیم كه نگهبان هم داشت. گفت: ما هم در دژبانی خونتون می ایستیم، شما كه آمدید بیرون تو می فهمی كه ما تعقیبتان می كنیم و اینها را می گیریم. خلاصه ساعت ٧ آمدند و سوار شدیم و به خیابان بنی هاشم به خانه ای كه قرار بود سرقت انجام شود رفتیم. محمد بابائیان زنگ را زد. خانمی گفت: بله؟ كه یكدفعه بابائیان به طرف من آمد و گفت: بد آوردیم. قرار بود خانه خالی باشد ولی صاحبخانه الان در خانه است. من باز با علم به اینكه می دانستم نیروی انتظامی دنبال ماست ترسیده بودم. گفتم: باشد. سوار شدیم كه برویم دخل تاكسی ها را بزنیم، یكی از ماشین های نیروی انتظامی كه دنبال ما بود، تاكسی هوندا بود. من گفتم كه همین را بزنیم؟ گفت: باشه. پردیدند جلوی تاكسی و اسلحه را جلوی شقیقه راننده گرفتند و گفتند كه ما از نیروی انتظامی هستیم و هر چی پول داری به ما بده. یكهو یارو ترسید كه بكشندش. ما اسلحه داشتیم. یارو هم گفت كه من هم نیروی انتظامی هستم. درگیری شروع شد. چیزی در حدود ٥ دقیقه یا كمتر و بیشتر اینها در خیابان بنی هاشم با هم درگیری مسلحانه داشتند. از آنطرف تیراندازی می كردند و اینطرف هم همینطور. محمد بابائیان در آن درگیری بازداشت شد. سه نفر دیگر در رفتند. یك نفرشان هم من بودم. خلاصه همه آنها را گرفتن و افسر نیروی انتظامی هم خیلی اظهار خوشحالی كرد كه من با آنها همكاری كرده ام. با یك پاترول من را به خانه رساند و گفت كه این قضیه بین تو و ما می ماند و به كسی نگو كه تو هم به ما گفته ای. دوست هایت فكر می كنند كه تو هم قاطی سارق مسلح ها بوده ای و فكر می كنند تو هم بازداشت شده ای. فعلا دو یا سه روزی هم از خانه بیرون نیا. نیروی انتظامی هم شب آنها را كتك می زند و می بیند كه اینها جزو انصار حزب الله هستند و اسلحه ها مال خودشان است و یكی از اعضای این باند سرقت مسلحانه كسی است به نام مهدی صفری تبار كه پدرش امام جمعه موقت اسلام شهر است، نماینده ولی فقیه در ستاد مشترك سپاه است و جزو حزب الله اسلام شهر هم هست. قبلا حول و حوش عاشورای سال گذشته هم اینها یك فقره سرقت مسلحانه می خواستند داشته باشند كه با یك تویوتای لنكروز كه البته این تویوتا در فیلم كارناوال شادی روز عاشورا كه ما راه انداخته بودیم بین تویوتاها بود. بهر حال به محض اینكه خط و ربط اینها مشخص می شود آزادشان می كنند چون اگر می خواستند آنها را بعنوان یك باند سرقت مسلحانه معرفی كنند، مهدی هم بینشان بود و همه هم عضو شورای مركزی انصار حزب الله بودند. بهر حال آقای مستوفی به من زنگ زد و گفت كه به مجتمع برویم. رفتم مجتمع پیش آقای كلانتر و آقای صدرالاسلام تلفنی به من گفت كه اسلحه هایشان كه اسباب بازی بود. فكر كردم شوخی می كند. گفتم تیراندازی كردند. حتی تیر اسلحه كلت محمد بابائیان به در یكی از ماشین های نیروی انتظامی خورد و سوراخ شد كه مستوفی دست من را كشید و برد بیرون و گفت: وقتی تیمسار می گوید اسباب بازی بوده قبول كن دیگه، به تو چه مربوطه؟ كه من فهمیدم قضیه از چه قرار است و گفتم كه خوب اسباب بازی بوده و ما آمدیم بیرون و جالب اینجاست كه آنها هم آزاد شدند و به همشون هم گفته بودند بروند ولی بفهمید كه با چه كسی دارید كار می كنید، ابراهیمی شما را لو داده، منهم كه فكر می كردم كار خوبی انجام داده ام خودم را آماده كرده بودم برای جلسه شورای هفتگی كه این قضیه را آنجا بگویم.

6. روایت جلسه‌های بازجویی در شهادت‌نامه امیر فرشاد ابراهیمی:
من را به همان اتاق بازجویی همیشگی بردند. به من دست بند زدند اما كیسه را از سرم باز كردند. از زیر نوار چش مبند توانستم چهره سردار مسعود صدرالاسلام را روی دیواره استیل پارچ ببینم كه پشت سرم نشسته بود. نجفی روبروی من بود و گفت كه مقاومت نكنم. سردار صدرالاسلام بدون اینكه هیچ حرفی بزند بعد از نیم ساعت بازجویی نجفی رفت. او كه رفت، نجفی هم به دنبالش رفت. بعد از دقایقی دوباره نجفی آمد و دستور داد تا چشمبند من را بردارند. با دیدن نجفی حالم دگرگون شد. نجفی حدیث می آورد، از امام جعفرصادق نقل قول كرد. تاب نیاوردم. آخر نجفی از آشناهای من بود، چگونه می توانست من را این چنین بیرحمانه به دست شكنجه گران بسپارد؟ سیستم عقیدتی من داغون شده بود، سر من درد می كرد، سیستم عصبی ام كار نمی كرد. گریه ام گرفت. با تضرع گفتم كه اجازه بدهند تا به همان سلول قبرگونه خودم بروم. اجازه دادند. رفتم در همان كمد تنگ و تاریك خودم با درد فیزیكی و ذهنی نالیدم. قبل از آن هر كسی میگفت در جمهوری اسلامی شكنجه هست، با سماجت رد میكردم. چون باور من بر آن بود كه بنیاد جمهوری اسلامی بر اسلام بنا شده است و اسلام شكنجه را ممنوع كرده است. چگونه گردانندگان جمهوری اسلامی زندانیان راشكنجه میدهند؟ در این زمان آنچه برایم رنج آور بود درد شكنجه جسمی نبود بلكه درهم ریختن تابوهای ذهن ی من بود كه برای آن تا كشورهای دور رفته و آماده جانفشانی شده بودم. تا 4 و 5 روز دیگر به سراغم نیامدند … بعد از 4 و 5 روزی من را برای ادامه تحقیقات بردند. بازجوی یها كماكان در همان اتاقی كه در همان ساختمان بود و (یك طرفش شیشه آینه ای بود) انجام میشد. خواسته بازجوها این بار روشن بود. میخواستند جلوی دوربین تلویزون رفته و اعتراف كنم كه از تعدادی از سران جبهه دوم خرداد دستور میگرفتم و اقرار كنم حوادث كوی دانشگاه توطئه ای بوده ساخته دست افرادی همچون حجاریان. من در عمرم حجاریان را ندیده بودم. به بازجویم گفتم كه خود او میداند كه من با حجاریان هیچ آشنایی ندارم، اما او اصرار داشت كه به چنین اتهامی اعتراف كنم و میگفت كه حجاریان خودش به این جرم اعتراف كرده است. تهدید میكردند، میخواستند مرعوب بشوم. بحثهای ما طولانی شد و من به خواسته آنها تن ندادم. این حادثه در ماه دوم بود. صبح زود یكی از روزهای ماه دوم، در كمد دیواری باز شد و فردی من را صدا كرد كه بیرون آیم. من را در ماشین آمبولانس گذاشتند و منتقل كردند به ستاد اطلاعات كل نیروی انتظامی یعنی همان جایی كه در آن زمان صدرالاسلام رئیس آن بود. لباسهایم بو می داد و دستبند به دست داشتم. داخل ساختمان اطلاعات نیروی انتظامی شدم. دو روحانی و سردار صدرالاسلام فرمانده اطلاعات، سرتیپ نجفی و یك سری افراد دیگر كه عضو اطلاعات نیروی انتظامی و سپاه بودند آنجا حضور داشتند. شروع كردند به همان صحبتهای معمول مبنی بر اینكه من با سازمانهای اطلاعاتی بیگانه در ارتباط بودم. من گفتم كه من تماسی نداشتم. تهدید و ارعاب شروع شد. میگفتند كه باید در این مدت سر عقل آمده باشم و آنها را مجبور نكنم تا قصه دو ماه گذشته را باز هم تكرار كنند. وعده میدادند درصورت همكاری كمكم كنند. آن جلسه یك ساعت طول كشید. وقتی از جلسه خارج شدم، سرتیپی از سپاه با من داخل صحبت شد و اصرار میكرد كه به داشتن رابطه با سرویسهای خارجی اعتراف كنم. میگفتند برای چندین دانشجو حكم اعدام صادرشده است. میگفتند 4 نفر قبلاً اعدام شده اند، من نباید كاری كنم كه این شماره به پنج برسد. واقعا سر در نمی آوردم. بحث ما شاید دو ساعت طول كشید، وقتی دیدند این گفتگوها نتیجه نمی دهد من را سوار ماشین كردند.

7. نقش مسعود صدر الاسلام (مسعود صالح) در قتل‌های زنجیره‌ای:

پرونده مصطفی کاظمی (موسوی) در خصوص پروژه حذف گلشیری
صادق گفت: در شهرستانها بیاییم عملیات کنیم و در شیراز و گیلان دو نفر از کانونی هایی که جزء پانزده نفر هستند وجود دارند که من گفتم شیراز که عملیات بشود روی من حساسیت پیدا می شود(مصطفی کاظمی مشهور به موسوی شیرازی قبلاً در پست”مسئول اداره ی کل اطلاعات فارس”بوده که پس از درگیری های زیاد و احتمالاًشرکت در قتل های فراوان بهائیان،اهل سنت و غیره …و به قولی درگیری با امام جمعه شیراز،به تهران منتقل می شود) و پذیرفتم و بعد هم با مسعود صدر الاسلام صحبت کردم گفتم از این عملیات ها چه خبر که گفت خبر ندارم ولی من پیگیری هایی را که اداره آگاهی می کند و به آقای لطفیان (فرمانده نیروی انتظامی) می گویند و گزارش می کنند آقای لطفیان نیز به من می گوید و من می آیم و به آقای درّی سرنخ هایی را که وجود دارد و ردهایی که به دست آورده اند را گزارش می کنم و از دور هم با سعید اسلامی به طور ایما و اشاره می گویم و گفتم اگر شما در این عملیات ها نیستید من هم هستم، گفت الحمدالله خیالم راحت شد و بیا محمد عطریان فر (از مسئولین روزنامه همشهری) را بزنیم و این یک سری مقالات را به جامعه جهت درج می داده وما وقتی وسایل روزنامه جامعه را آوردیم دست خط عطریان فر بود که نوشته این مقاله را شما در روزنامه جامعه بزنید که من به آقای صدر الاسلام (سرپرست اداره اطلاعات نیروی انتظامی) گفتم آقای درّی حکم کانون نویسندگان را داده است و ایشان گفتند از منزل فروهر یک آمپول به دست آمده حواستان باشد یک خشاب نیز به جا مانده بود که گفتم مربوط به بچه های ما نیست و مسعود گفت بده من این بچه ها را از کشور خارج کنم گفتم آنها مشکلی ندارند و گفتم حاضری کارکنی گفت هر کاری باشد انجام می دهم گفتم میخواهم چند گل (دسته گل) بفرستیم و از جمله جهت گلشیری، گفت نیروی انتظامی (اداره آگاهی)(بیرون خانه گلشیری) مستقر است، گفتم مسئله ای نیست، این خانم با چادر و عینک برود و دسته گل را صبح سفارش بدهد و بگوید عصر مثلاً ساعت 5 به این آدرس بیاورید و گلفروشی وقتی گل را به درب منزل گلشیری ببرد او را دستگیر می کنند و بازجویی هم بکنند چیزی بدست نمی آورند و چند نفر دیگر که گلفروش هستند و گل به آدرسهای دیگر می برند آنها نیز اگر دستگیر شوند نتیجه ای نمی گیرند که آقای مسعود صدرالاسلام گفت هر کاری باشد انجام می دهیم عملیات و هرکاری و نیرو و امکانات من دارم و فقط شماره، آدرس ومشخصات بدهید گفتم در شهرستانها گفت مشکلی نداریم، بر اساس صحبت صادق که گفته بود در شیراز و گیلان گفتم شیراز و گیلان که آقای مسعود صدر الاسلام گفت مسئله ای نیست و فقط آدرس و…. بدهید که بعد هم آمدو با آقای صادق صحبت کردم گفت: این مسعود نرود به کسی بگوید مطمئن از او هستی (گفتم) مسعود انگیزه این کارها را دارد و مشکلی ندارد و آدرس شیراز و گیلان با مشخصات بده که آدرس را داد ولی من آن رابه مسعود ندادم که شامل آدرس و عکس نفرات بود و بعد شب مسعود تماس گرفت و چون من دنبال خرید منزل بودم گفت این طبقه ای که همسایه ما است می خواهد خانه اش را بفروشد و نقشه اش هم مثل نقشه منزل ما است و شما می خواهی بیا ببین که به منزلشان رفتم و بعد مشخصات گذرنامه ای گلشیری را داد که کپی از گذرنامه اش گرفته بودند که آنرا هم آوردم به محل کارم .

پرونده صادق مهدوی در خصوص پروژه حذف گلشیری
آقای موسوی 25/9 مسعود صالح را در وزارت ملاقات می کند که می پرسد: مسعود این قتل ها کار توست ؟ او می گوید: نه. موسوی می گوید: من هستم. مسعود می گوید: من دنبال سر نخ بودم تا همکاری کنم. قول و قرار با موسوی می گذارد. و مسعود در این تاریخ نتایج اقدامات به عمل آمده توسط نهاد ریاست جمهوری و نیروی انتظامی پیرامون این قتل ها را به موسوی منعکس می کند. مسعود می پذیرد قتل نویسندگان را در استان ها را انجام دهد. نیروی لازم را خودش فراهم می کند. در ضمن می گوید اگر طی کار برای تیم ها گذرنامه لازم بود خودش می تواند به هر تعدادی لازم باشد صادر کند. (دایره صدور گذرنامه نیروی انتظامی زیر مجموعه معاونت اطلاعات است) موسوی باید بعد از این تاریخ هم دیداری با مسعود داشته زیرا آدرس گلشیری و تلفن اورا روی کاغذ نوشته و به موسوی داده بود. موسوی تا چند روز قبل از دستگیری آنرا نزد خود داشت. موسوی ساعت 21 روز 25/9 مرا در خیابان بهشتی جنب (مهناز) دید. جریان ملاقات با مسعود صالح را بیان کرد از من خواست اطلاعات درباره سوژه های شهرستان تهیه و به وی بدهم موسوی بعد از قتل مختاری باز و گسترده عمل می کرد و به تعدادی برای مشارکت پیشنهاد همکاری کرد از جمله مصطفی تهرانی (مسئول امنیت استان خراسان) احمد عبادی – مهدی ریاحی حمید جلالی – اخوان – محسنی – سید موسی …بعد از اینکه موسوی مساله طرح موضوع با مسعود را بیان داشت گفتم، نمی شناسم محمد صداقت (مدیر کل چپ) نظرمثبتی روی او حسین مهدوی (هر دو از پرسنل اداره التقاط) نداشته. او گفت دست او در رابطه با طرح الغدیر زیر ساطور من است. موسوی گفت او ماموریت است و از روز شنبه 28/9 آماده اقدام پیرامون آدرس ها خواهد بود اظهار داشت مهدی ریاحی نیز آماده همکاری است. تخصص اش زدن کارد است. بعد از قتل پوینده در چند نوبت از من آدرس نویسندگان جمع مشورتی را می خواست . می گفت این آدرس ها را بده تا من خانم یکی از بچه ها را به چند گلفروشی بفرستم تعدادی گلدان تهیه و به آدرسها بفرستند. برای کار روانی روز پنج شنبه 26/9 قرار شد من و موسوی همدیگر را در اتوبان جهان کودک ملاقات کنیم تا عکس و آدرس سوژه های استان را به وی بدهم تا به مسعود صالح بدهد.


عکس - خانواده شهید اشکان سهرابی بر سر مزار فرزندشان






خامنه ای : عزیزان , من صدای پای انقلاب شما را شنیدم !


لحظاتی قبل رهبر جمهوری اسلامی ایران در یک برنامه زنده تلویزیونی ( که از تمامی کانالهای صدا و سیما بطور همزمان پخش میشد ) ظاهر شد و در حالیکه بشدت اندوهگین بود با حالتی گریان عنوان داشت " عزیزان , من صدای پای انقلاب شما را شنیدم و از شما ملت بزرگ ایران میخواهم من را ببخشید , من تازه متوجه شدم در طول زمامداریم مرتکب چه اعمالی شده ام که باعث رنجش شما عزیزان شده است و برای همین از شما بزرگواران تقاضا دارم یک فرصت دوباره به من بدهید تا تمامی گذشته تاریکم را جبران کنم .
عزیزان من , عمر کوتاه است همانند برف در مقابل آفتاب تموز و در این وانفسا که اندک عمری از این حقیر باقی مانده است اگر لطف تاریخی شما مردم آزاده ایران شامل حال این سراپا تقصیر شود و اندک فرصت دوباره ای به اینجانب بدهید میخواهم کارهای زیر را در کمترین فرصت ممکنه به انجام رسانم :

1- تشکیل شورای بازنگری قانون اساسی و حذف اصول و مواد مرتبط با ولایت فقیه و وظایف و اختیاراتش و همچنین تصویب اصولی که در راستای جدای دین از حکومت باشد و موارد مشابه .

2- آزادی تمامی زندانیان سیاسی و عقیدتی و دلجویی از ایشان و خانوادشان (مخصوصا خانواده معزز شهدای جنبش آزادیخواهی ایران ) و پرداخت غرامت بابت بی عدالتی که بر آنها اعمال شده است .

3- تشکیل هر چه سریعتر دادگاههای فوق العاده و محاکمه عناصر و عوامل متهم به جنایت علیه مردم شریف ایران و نقض حقوق بشر

4- ادغام سپاه پاسداران و بسیج در بدنه ارتش ( با محوریت ارتش ) و محاکمه فرمانده هان و سرداران متهم به جنایت بر علیه مردم بزرگوار ایران در دادگاه های صالحه

5- انحلال صدا و سیمای حکومتی و واگذاری لوازم و تجهیزات آن به کسانی که میخواهند شبکه های تلویزیونی و رادیویی خصوصی ایجاد کنند ( تمامی افکار و اندیشه ها میتوانند آزادانه برای خودشان رسانه صوتی و تصویری ایجاد کرده و در این راستا از امکانات دولتی بهرمند شوند )

6- پاکسازی عناصر نامطلوب و فاسد از ساختار دستگاه های اطلاعاتی ایران ( وزارت اطلاعات . اطلاعات سپاه . اطلاعات ناجا و .... ) و در هم ادغامی آنها و ایجاد یک سازمان جدید تحت عنوان سازمان اطلاعات و امنیت ملی ایران .

7- تغییرات بنیادی در سیستم حقوقی و قضایی ایران و بکار گیری حقوقدانان و قضات برجسته و پاکدامن در این ساختار جدید و جایگزینی اصول عقلی و عرفی بجای اصول شرعی و نقلی ( چه در قانون گذاری و چه در قضا و دادگستری )

8- دادن آزادی بیان ( و بعد از بیان ) به تمامی روشنفکران و عالمان و نخبگان و روزنامه ها و سایتها و سایر نشریات و حذف فیلترینگ سایتها در اینترنت وموارد مشابه .

عزیزان من , این سر فصلهای اقدامات من در چند روز آینده خواهد بود . البته موارد بسیار دیگری هم هست که بزودی به صمع و نظر شما خواهد رسید فلذا به شما ملت آزاده ایران اطمینان میدهم بعد از به انجام رسانیدن این اقدامات , اینجانب سید علی حسینی خامنه ای عرصه سیاست را رها کرده و به همان کارهای طلبگی ام بپردازم و اگر ملت عزیز ایران اجازه دهند در همین ایران باقی بمانم و شاهد پیشرفت و سعادت مردم بزرگوارمان باشم .
دیگر عرضی ندارم بجز تقاضای عفو و بخشش از شما ملت باغیرت و مهربان ایران .

والاسلام علیکم و رحمته الله و برکاته


حجت الاسلام سید مجتبی حسینی خامنه ای کیست؟



مازيار رادمنش

مجتبی خامنه‌ ای فرزند سید علی خامنه ای رهبر کنونی نظام جمهوری اسلامی ایران است. نام سید مجتبی بعد از گلایه های کروبی مبنی بر دخالت وی در جریان رقابت انتخاباتی سال 84، داشت به بوته فراموشی سپرده می شد، اما روند حوادث اخیر و مواضع تند پدرش در برابر معترضان و اصلاح طلبان مجددا نام او را بعنوان یکی از حامیان جدی احمدی نژاد مطرح کرد. برخی رسانه‌ ها مجتبی را تند رو تر از پدرش ارزیابی کرده‌، گرچه که وی تاکنون در رسانه‌ ها ظاهر نشده ‌و اطلاعی از مواضعش نیز در دست نیست.

چندی پیش روزنامه گاردین در تحلیلی نوشت که مجتبی خامنه ‌ای ضمن آنکه در مجاب کردن پدرش به حمایت از احمدی نژاد درسال ۱۳۸۴ نقش داشته‌، در سرکوب مردم نیز دست دارد. به نوشته این روزنامه آیت الله خامنه‌ ای نیز گرایش به رهبر شدن فرزندش است. جوان 40 ساله که سابقه دوستی با سعید امامی به دلیل سفر مشترکشان در سال 67 به انگلیس دارد، این روزها یکی از موثرترین عوامل کودتای منجر به پیروزی احمدی نژاد شناخته می شود.

سید مجتبی حسینی خامنه ای کیست؟

سید مجتبی حسینی خامنه ای سال 1348 در تهران (بنا به روایتی مشهد) متولد شد. خانواده اش آخوند مسلک بودند. پدرش سید علی از آخوندهای پیرو آیت الله خمینی در مشهد بود. پدربزرگش سید جواد نیز از روحانیون مشهور زمان خود در مشهد بود. مادرش خجسته نام دارد. مجتبی دومین فرزند خانواده است، برادر بزرگتر وی مصطفی، دو برادر کوچکترش محسن و میثم نام داشته و دو خواهرش نیز بشری و هدی نام دارند. فرزندان پسر غیر از میثم همگی در حال حاضر معمم هستند. دوران کودکی اش در خیابان نایب السلطنه نزدیک مدرسه علوی و در همسایگی خانواده رفسنجانی و حوالی میدان آذربایجان گذشت. وی به مدرسه علوی رفت و از آغاز تا پایان در همان مدرسه مشغول به تحصیل بود. پیش از انقلاب کودک بود و پس از انقلاب نیز مشغول تحصیل.

مختصری در مورد خانواده، برادران و خواهران

پدرش، سید علی خامنه ای، از روحانیون ساده زیست و مبارز پیش از انقلاب بود. وی تحصیلات خود را در حوزه های مشهد، نجف، قم تکمیل کرده و از شاگردان آیت الله خامنه ای بنیانگذار نظام جمهوری اسلامی محسوب می شد. وی سوابق متعدد زندان و تبعید پیش از انقلاب دارد و آنچنان که گفته می شود خویی شاعرمسلک و دستی نیز به ساز داشته است. برخی از نزدیکان وی می گویند که او ارتباط نزدیکی با استاد احمد عبادی برترین نوازنده ستار تاریخ معاصر ایران داشته و از مجلس درس وی نیز استفاده برده است. پس از انقلاب تا سال 60 به ترتیب، عضو حزب جمهوری اسلامی، معاون وزارت دفاع، سرپرست سپاه، امام جمعه تهران به پیشنهاد آیت الله منتظری و نماینده اولین دور مجلس از سوی مردم شهر تهران بود. پس از آن دو دوره متوالی رئیس جمهوری اسلامی ایران بود. علی خامنه ای در ابتدای انقلاب به عنوان روحانی طرفدار دکتر شریعتی که در مقابل انتقادات از شریعتی سرسختانه از او دفاع می کرد شناخته شده است. او اول سیگار و بعد پیپ می کشید و گفته شده است که به دستور آیت الله خمینی اعتیادش را ترک کرد. سید علی خامنه ای با محافل شعرای مشهد از جمله شفیعی کدکنی، محمد مختاری، م. آزرم ( نعمت میرزازاده)، اخوان ثالث رابطه داشت و در جلسات شعر مشهد شرکت می کرد.

با مرگ آیت الله خمینی، خبرگان رهبری در تلاش برای یافتن رهبری تازه با استناد به خاطره آیت الله رفسنجانی مبنی بر پیشنهاد رهبری آقای خامنه از سوی آیت الله خامنه ای و خواب آیت الله اردبیلی مبتنی بر موافقت رهبری فقید انقلاب، حجت السلام خامنه ای یک شبه از هیئت پیشین در آمد و به مقام فقاهت و آیت اللهی صعود کرد. تا پیش از آن آیت الله خامنه ای از روحانیون نواندیشی محسوب می شد که برای ایجاد تعادل در نظام سیاسی کشور ضروری شمرده می شود. پس از آن آیت الله خامنه ای هرچه بیشتر به جناح تندرو نزدیک شده، قدرتش را نیز گسترش داد. آیت الله خامنه ای به دلیل شراکت در دو پرونده آمیا و میکونوس از سوی برخی مراجع قضایی بین المللی تحت تعقیب است. وی در انتخابات سال 84 و 88 از محمود احمدی نژاد حمایت کرد. همچنین در میان مردم وی متهم به فرماندهی کودتایی است که منجر به ریاست جمهوری مجدد احمدی نژاد شده است.

عمویش، سید هادی خامنه ای از مبارزین دوران انقلاب و اصلاح طلبان پس از انقلاب است. وی از اعضای موسس مجمع روحانیون مبارز است که در سال ۱۳۷۲ روزنامه جهان اسلام و سال ۱۳۷۹ روزنامه حیات نو را منتشر کرد. که این روزنامه به دستور دادگاه ویژه روحانیت توقیف شد. شایان ذکر است که احضار وی به دادگاه در ارتباط با پرونده شهرام جزایری و به دلیل دریافت 500 میلیون تومان، جنجال بسیاری در محافل سیاسی بوجود آورد.

عمه اش، سیده بدری همسر شیخ علی تهرانی است. علی تهرانی روحانی فعال در دوران انقلاب اسلامی و عضو مجلس خبرگان رهبری از شهر مشهد بود که پس از انقلاب کم کم از روحانیون حکومتی فاصله گرفت و در فروردین ۱۳۶۳ به عراق که در آن زمان با ایران در حال جنگ بود، گریخت و در آنجا پناهنده سیاسی شد. پس از آن در اردیبهشت ۱۳۶۴ همسرش (بدری حسینی خامنه‌ای) نیز به همراه ۳ دختر و ۲ پسرش بطور غیرقانونی از میانه جبهه‌ها به عراق نزد وی رفتند. سال ها بعد، و در زمان جنگ خلیج وی به همراه خانواده اش با ضمانت آیت الله خامنه ای به ایران بازگشت.

برادر بزرگش، حجت السلام و المسلمین سید مصطفی خامنه ای از شاگردان پدرش، آیت الله مجتهدی و آیت الله شاهرودی بود. وی متاهل است و همسر وی دختر آیت الله عزیز خوشوقت از روحانیون راستگرای حامی احمدی نژاد است. برادران کوچکش، حجت السلام سید محسن خامنه ای نیز از شاگردان پدر، آیت الله خرازی، آیت الله مجتهدی و آیت الله شاهرودی بوده است. همسر وی دختر آیت الله خرازی و خواهر صادق خرازی است. و سید میثم، کوچکترین فرزند خانواده هنوز ازدواج نکرده، او تنها فرزند خانواده است که تا کنون معمم نشده است. دو خواهرش، یعنی بشری و هدی فارغ التحصیل مدرسه رفاه هستند. دختر بزرگ خانواده بشری، همسر فرزند آیت الله گلپایگانی رئیس دفتر رهبری نظام است.

سید مجتبی پس از انقلاب

مجتبی هنوز کودک بود که انقلاب شد. خانواده خامنه ای مثل خانواده روحانیون ارشد نظام تحت حفاظت قرار گرفتند. تا زمان ترورها وی به همراه خانواده اش در خیابان آذربایجان زنگی می کرد، اما پس از ترورهای سازمان مجاهدین خانواده رهبر فعلی نظام تحت حفاظت شدیدتری قرار گرفت. با آغاز ریاست جمهوری پدر، سید مجتبی به همراه خانواده در پاستور سکنی گزید. در همین دوران و در سال 66 توانست درس خود را به اتمام برساند. آنچنان که نزدیکان این خانواده می گویند وی به همراه برادر بزرگترش سید مصطفی سابقه حضور در جبهه های جنگ را دارد. او به همراه مهدی هاشمی به جبهه های جنگ اعزام شده و سردار فضلی و نورعلی شوشتری بر این امر صحه گذاشته اند. پس از پایان جنگ و مرگ رهبری انقلاب اسلامی، آیت الله خامنه ای به رهبری نظام رسید. از همان زمان آیت الله خامنه ای از حضور فرزندانش در محافل رسمی و انظار عمومی جلوگیری کرد. شدت محافظت از این خانواده سبب شده بود که مردم حتی ندانند رهبری نظام چند فرزند دارد. اساسا کسی نمی دانست که آیا فرزندان آیت الله خامنه ای دستی در سیاست دارند یا خیر. تا اینکه حجت السلام والمسلمین ناطق نوری در سال 84 پرده از فعالیت های سیاسی سید مجتبی برداشت.

آغاز فعالیت سیاسی

گرچه گفته می شود، سید مجتبی پیش از سال 84 نیز فعالیت سیاسی داشته است، اما مدرکی در دست نیست. وی در سال 83 و 84 با حضور در کمپین انتخاباتی قالیباف و محمود احمدی نژاد و در نهایت حمایت از او، ابتدا صدای ناطق نوری و سپس صدای یکی از نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری، مهدی کروبی را در آورد. مهدی کروبی در نامه ای که در روز 29 خردادماه سال 84 خطاب به رهبر نوشته بود تلویحا از اقدامات سید مجتبی شکایت کرده بود؛ "به‌رغم شفافیت مواضع جنابعالی، اخباری مبنی بر حمایت فرزند محترم شما - آقا سید مجتبی - از یکی از کاندیداها منتشر شد. پس از آن هم شنیدم که یکی از بزرگان به جنابعالی گفته‌اند که "آقازاده حضرتعالی از فلان شخص حمایت می‌کند" و شما فرموده‌اید‌ "ایشان آقا است نه آقازاده" و به هر حال مشخص شد که آن حمایت‌ها نظر شخصی آقا مجتبی بوده است .

در عین حال کماکان خبرهایی در مورد فعالیت ایشان به نفع یکی از کاندیداها - که سه روز قبل از انتخابات ناگهان ستاره بخت او افول کرد و عنایت‌ها به طرف فرد دیگر سرازیر شد - و حتی رفت و آمد به ستاد انتخاباتی آن کاندیدا منتشر شد. حضرتعالی به خوبی واقف هستید که دخالت‌های نسنجیده اطرافیان برخی از مقامات روحانی و سیاسی در سال‌های گذشته تبعات منفی فراوانی برای کشور و نظام داشته است و لذا اینجانب از سر اخلاص، احترام و دلسوزی از جنابعالی تقاضا می‌کنم اجازه ندهید تجربه دیگری به تجربه‌های تلخ گذشته اضافه شود. چون جنابعالی جانشین امامی هستید که وقتی در یک حادثه عده‌ای مدعی شدند مرحوم آیت‌الله حاج آقا مصطفی خمینی باعث ‌ایجاد محدودیت‌هایی برای ارتباط مردم با امام شده است، به‌رغم جایگاه فکری و فقهی آن مرحوم دستور داد که "‌ایشان در کارهایی که مربوط به من است دخالت نکند".

سخنان مهدی کروبی سبب شد که موج شایعات حول سید مجتبی آنچنان شدت گیرد که خبر دروغ از راست مشخص نباشد. برخی در این باره می گویند که سردار حجازی و آقای وحید همه کاره های دفتر رهبری نوکران سید مجتبی است. او به نقل از منابعش مدعی است که سید مجتبی به همراه تیم اطلاعاتی اش بسیاری از اقدامات را علیه و یا له مسئولین نظام انجام می دهد. شایعه ها تا آنجا گسترش یافت که حتی انتخاب فرماندهان نظامی یا حتی سیاست های اصلی نظام نیز به سید مجتبی نسبت داده شد. گفته می شود او به شورای فرماندهان سپاه رابطه نزدیکی دارد و دارای نفوذ بالایی در لایه های بالایی نظامی و سیاسی کشور است. آنچنان که در محافل سیاسی گفته می شود وی از سال 84 مجتهد است و اجتهاد وی به امضای آیت الله مصباح یزدی نیز رسیده است. آیت الله خامنه ای در محفلی دوستانه در سال 83-84 خبر از اجتهاد فرزندش داده بود. اما کیفیت تحصیل سید مجتبی غیر از حضور در جلسات درس پدر، آیت الله شاهرودی، آیت الله مجتهدی تهرانی، آیت الله خرازی در تهران از سال 78 نیز به قم رفت و در حوزه علمیه خارج و اصول و دوره عالی حوزوی را تحصیل کرد. از اساتیدش در قم غیر از آیات مصباح، خرازی و صافی اطلاع دیگری دسترس نیست.

مجتبی خامنه ای و کودتای انتخاباتی

پس از 22 خردادماه امسال و با اعلام پیروزی احمدی نژاد در انتخابات، نام مجتبی بیشتر از همیشه شنیده شد. این بار گفته می شد که در پس کودتای انتخاباتی که منجر به پیروزی احمدی نژاد شد، سید مجتبی و حمایت آیت الله خامنه ای قرار دارد. اما علت اینکه آیت الله خامنه ای سعی دارد با ساختن گروه جدیدی از مجتهدین جوان به یاری موسسه امام مصباح یزدی، مجلس خبرگان را به دست جوانانی بسپارد که با فرزندش انس دارند و از سوی دیگر وی را برای رهبری پس از خویش آماده سازد. همچنین به دلیل نوع تفکر سید مجتبی و آیت الله خامنه ای آنها دست به اقداماتی زدند تا مهندس موسوی، منتخب مردم به ریاست جمهوری نرسیده و محمود احمدی نژاد برای نیل به مقصود یعنی جلوگیری از به قدرت رسیدن مشارکت و سازمان مجاهدین به این مقام منصوب شود.

اما یک منبع حوزوی در قم در این باره می گوید هرچند این ها امروز شایعه است اما ممکن است بعدها به واقعیت برسند. اینکه سیدمجتبی بتواند پس از رهبری از سوی خبرگان منصوب شود فعلا به یک جوک شبیه است، چرا که بسیاری از اعضای خبرگان به این مقام نزدیکترند. اما بعید نیست با توجه به اینکه آیت الله خامنه ای تازه 70 سال سن دارد و بیماری لاعلاجی ندارد طی سال های آینده وی خود را بیش از پیش نشان داده و به این شایعات جامه عمل بپوشاند. رسانه ها عادت دارند برخی افراد را بزرگ کنند آنقدر که بعد خودشان هم از آنها می ترسند، نمونه اش مصباح یزدی و امروز هم سید مجتبی؛ "به اعتقاد من خیز سید مجتبی برای رهبری امروز تنها شایعه است." او اضافه می کند سال 78 مجتبی به قم آمد، آن زمان حتی معمم هم نبود چطور ممکن است در این کوتاه زمان به این درجه رسیده باشد؟ کدام عقل سلیم می پذیرد؟ این ها شایعاتی است که مردم می سازند وگرنه او حداکثر حجت السلام است.

سید مجتبی حسینی خامنه ای در سال 78 با دختر دکتر غلامعلی حدادعادل که آن ایام تنها استاد دانشگاه و عضو فرهنگستان بود ازدواج کرد. حداد عادل درباره کیفیت ازدواج فرزندش می گوید که همسر رهبری بار اول سال 77 زمانی که دخترش 17 ساله بوده و در سال چهارم دبیرستان درس می خوانده با آنها تماس گرفته است. او گرچه دختر را برای پسرش می پسندد اما استخاره بد می آید به همین علت ازدواج سر نمی گیرد. یک سال بعد دوباره اقدام برای خواستگاری کردند. مادر سید مجتبی دختر را پسندیده بود، برای همین بار دیگر استخاره کرد و چون خوب آمد به خواستگاری می آیند؛ "پس از مقدمات کار، یک روز پسر آقا و مادرش با یک قواره پارچه به عنوان هدیه برای عروس آمدند و صحبت کردیم و پس از رفتن آقا مجتبی، نظر دخترم را پرسیدم، ایشان موافق بودند. بعد از چند روز خدمت آقا رفتیم. آقا فرمودند آقای دکتر! داریم خویش و قوم می شویم. گفتم چطور؟ گفتند خانواده آمدند و پسندیدند و در گفتگو هم به نتیجه کامل رسیده اند، نظر شما چیست؟ گفتم آقا! اختیار ما دست شماست. آقا فرمودند نه! شما، دکتر و استاد دانشگاهید و خانمتان هم همین طور. وضع زندگی شما مناسب است، اما زندگی من اینطور نیست. اگر بخواهم تمام زندگی ام را بار کنم، غیر از کتاب هایم یک وانت بار می شود. اینجا هم دو اتاق اندرون و یک اتاق بیرونی است که آقایان و مسئولین در آنجا با من دیدار می کنند. من پول ندارم خانه بخرم. خانه ای اجاره کرده ایم که یک طبقه مصطفی و یک طبقه هم مجتبی زندگی می کند. شما با دخترت صحبت کن که خیال نکند حالا که عروس رهبر می شود، چیزهایی در ذهنش باشد. ما این طور زندگی می کنیم. اما شما زندگی نسبتا خوبی دارید. حالا اگر ایشان بخواهد وارد این زندگی شود، کمی مشکل است."

حداد عادل سپس به زندگی ساده دخترش در قم اشاره می کند و اینکه آنها از ازدواج فرزندش در نهایت سادگی برگزار شده و حتی حلقه داماد نیز مربوط به آیت الله خامنه ای بوده است. به روایت حداد مراسم آنقدر ساده بوده که "شام به آیت الله خامنه ای نرسید و ایشان شب عروسی تنها تکه ای نان خوردند"! داستان نان شب عروسی مجتبی خامنه ای، مانند داستان بلوکه شدن یک میلیارد و ششصد میلیون دلار در حساب او در لندن که اخیرا از سوی برخی سایت ها مطرح شده از جمله معماهایی است که همچون معماهای دیگر زندگی سیاسی ایران است که روزی گشوده خواهد شد .


8 نکته برای خرید کارت گرافیک

انتخاب کارت گرافیک در اکثر موارد انتخابی سخت و ریسک پذیر بوده مگر اینکه شما اطلاعات کافی از GPU داشته باشید.GPU مخفف Graphics processing units هست مثل CPU که هر سال به سال و ماه به ماه مدل جدیدتری از آنها عرضه میشه و همین عرضه مدل های جدید هست که شما رو تو خرید کارت گرافیک به شک یا اشتباه میندازه.اگه شما اطلاعات کافی نداشته باشید ممکنه مبلغ هنگفتی بابت گرافیکی بدید که از نظر تکنولوژی منسوخ شده.
در این مقاله ما به شما 8 نکته برای خرید کارت گرافیک میگیم که میتونه کمک خیلی خوبی برای خرید گرافیک باشه.

1- حافظه رم همه چیز نیست!
شما برای اجرای بازی های در رزلویشن های بالا نیاز به حافظه رم بالایی دارید.کارت گرافیک خوب اغلب دارای حافظه رم بالایی هستن دلیلیش هم تکنولوژی واقع در GPU هست که نیاز به مقدار حافظه رم کافی داره.بهرحال سازندگان کارت های گرافیک میدونند که یه خریدار تازه کار ناشی فقط به مقدار حافظه رم توجه میکنه و اونو میعار اصلی برای مقایسه کارت های گرافیک میدونه! پس همین تازه کارها دلیل اصلی تولید کارت های گرافیک با حافظه رم بالا ولی قیمت بسیار نازل هستن.(نمونش همین 6200 که حتی 512MB هم داره!!!) تقریبا همه این کارتها داری performance یا کارایی بسیار پایین و بی ارزشی هستن.به این مثال توجه کنید :
داشتن حافظه رم 512 مگ برای مدل Radeon x1300 کمکی بهش نمیکنه تا از مدل 256 مگ x1600 بهتر عمل کنه.البته لازم به ذکر است که مقدار حافظه رم مشخصه مهمی برای خرید کار گرافیک است.تا کنون 4 نوع حافظه رم تولید شده DDR,DDR2,DDR3,DDR4 واضح است که هرچه مدل بالاتر باشه بهتر است در حال حاضر فقط ATI DDR4 تولید میکنه پس بجای نگاه کردن به حافظه رم بهتره به نوع حافظه دقت کنید.در مورد اهمیت این حافظه رم به نکته بعدی دقت کنید.

2- اطلاعاتی در مورد GPU
حافظه رم مهم است ولی نه به انداز GPU.مشخصه اصلی برای انتخاب یه کارت گرافیک خوب همین GPU هست.وقتی که شما بین مدل های مختلف کارتهای گرافیک جستجو میکنید مهمترین مشخصه برای قدرت و کارایی کارت گرافیک همون چیپ ست کوچک بنام GPU هست.در حال حاضر بهترین مدل های GPU توسط شرکت های Nvidia و ATI عرضه میشوند.ولی خرید یه کارت فقط با توجه به اینکه مدل GPU اون توسط شرکت Nvidia GeForce یا ATI Radeon هست کافی نیست.شما علاوه با این باید به مدل های GPU که توسط شرکت های Nvidia و ATI عرضه شده اند نیز دقت کنید.مدل های خوب GPU با قیمت حداقل 130 هزار تومان (entry-level 2400XT,8500 GT) تا 750 هزار تومان (high-end) با نام های مختلف .هر چه شماره کارت بالاتر باشه قدرت بیشتری داره ولی شما باید به نام جلویه کارت نیز دقت کنید GT, GS, GTS, GTX, XT, XTX.این نام ها اطلاعات مهم و اساسی به شما از قبیل مقدار Shader و Core Speed میدن.برای مثال گرافیک 6800 Ultra به مراتب بسیار پرقدرت از 7300 GS است.برای مقایسه بین مدل ها میتونید از Readme بازی های استفاده کنید.

3- Shaders
Shader یا سایه زن که اول نمونشو در کارت های سری Nvidia MX TI و ATI 8500 مشاهده کردیم یه مشخصه بسیار مهم برای انتخاب کارت گرافیک است.تا کنون Shader 4 آخرین مدل بوده که در سری Nvidia G8 و ATI 2000 وجود داره.هر مدل از این Shader دارای مقدار vertex و pixel هست.که بسته به نوع GPU و نوع Shader مقادیر مخلتفی دارند.ممکنه این مقادیر در یه مدل Shader 3 نسبت به مدل Shader 4 بیشتر باشه ولی اگه آینده نگر هستین توجه نکنین و حتما Shader 4 رو خریداری کنید.دلیلش هم ورود DX10 و VISTA هست که در نکته بعدی بیشتر در موردش توضیح میدیم.

4- Windows VISTA Direct3D 10
با ورورد VISTA که DX10 رو هم با خودش آورد تحولی عظیم در گرافیک بازی ها بوجود میاد.DX10 با فناوری های خود از قبیل Shader 4 به سازندگان بازی اجازه میده تا بتونن هر چه بیشتر روی گرافیک تمرکز کنن و بازی هایی با گرافیک حیرت انگیز تولید کنن نمونش همین Crysis که به زودی منتشر خواهد شد.بهتره برای فرق بین DX10 و DX9 از همین بازی استفاده کنیم.همانطور که میدونید(شایدم ندونید) در DX9 حداکثر مدل Shader 3 بود.بازی Crysis در 2 مدل DX9 و DX10 عرضه میشه که فرق زیادی بین گرافیک این 2 ورژن هست در ورژن DX9 گرافیک بازی همچنان حیرت انگیز هست چون سازندگان از آخرین قابلیت های DX9 استفاده کنن ولی هر چی تلاش کنن نمیتونن گرافیک رو به ورژن DX10 برسونن.Shader 4 قابلیت تولید جسم های حجیم رو داده مثل ابرها همچین نباید از نور پردازی بسیار پرقدرت در نسبت به Shader 3 نیز غفلت کنیم.فکر میکنن برای اینکه تفاوت این 2 سری رو بهتر درک کنید حتما یه نگاهی به عکس ها و تریلر ها بازی در 2 ورژن متفاوت بندازید.

5- زمان مناسب برای خرید کارت گرافیک
برای خرید کارت باید به اخبار ساخت گرافیک توجه داشته باشید.با توجه به اینکه شرکت های Nvidia و ATI هر 12 ماه تا 18 ماه یه فناوری جدید رو در کارت هاشون قرار میدن پس باید بنا به همین بازه زمانی نسبت به خرید کارت اقدام کنید.متاسفانه افراد زیادی بودن و هستن که به DX10 توجهی نداشتن و ندارن و همچنان سری DX9 و Shader 3 رو خریداری میکنن.ولی حتما بعد از خوندن این قسمت از مقاله سخت پشیمان خواهند شد.با ورود DX10 کم کم بازی ها به سراغ استفاد از Shader 4 میرن و دیگه کارتهای سری DX9 که Shader 3 رو ساپورت نمیکنن.همون بلایی که با ورود Shader سر MX داران و بعد سر FX دارن اومد.ولی خبر خوبی که هست اینکه سری بعدی Shader فعلا تولید نمیشه پس الان بهترین موقع برای خرید یه کارت DX10 است.

6- نیازی به خرید کارت 700 هزار تومان نیست
جدیدترین مد کارت گرافیک یعنی 8800 ULTRA قیمتی بین 650 تا 750 هزار تومانه داره.ولی این کارت مخصوص تعداد معدود هست که بدرد من و شما نمیخوره.(پولشو نداریم).شما میتونین کارتهای High End رو هم پیدا کنید که قیمت بسیار ارزونتری دارن.از قبیل 8600 GTS که قیمتی حدود 200 تومان داره البته این کارت High end نیست ولی کارت بسیار خوبی است یا 8800GTS که حدود 350 تومان هست.از مدل های Ati هم میشه به 2900 XT با قیمتی حدود 450 تومان اشاره کرد.

7- شما پاور کافی دارید؟
با ورود کارت های جدید متقابلا نیاز به توان و وات بیشتری برای تامین برق کارت لازم است.در صورتی که پاور کافی نداشته باشید 2 حالت پیش میاد یا سیستم بالا نمیاد یا اینکه از تمام قدرت کارت گرافیک بهره نمیبرید.البته ممکنه باعث خرابی کارت و سیستم هم بشه! در حال حاضر برای سیستم با گرافیک های 8500 8600 یا 2400 2600 پاور 430 وات Real یا حقیقی کافی است.برای استفاده از کارتهای High end حداقل پاور 500 تا 700 وات Real است.دقت کنید که حتما پاور Real خریداری کنید.من به شما مدل های cooler master رو پیشنهاد میکنم.

8- AGP و PCI Express
از زمانی که PCI E جایگزین AGP شد شرکت های سازندن فعالیت خود رو روی ساخت کارت بر روی این اسلات شروع کردند و کم کم ساخت کارت برای AGP کمرنگ شد.دلیلش هم پهنای باند بیشتر PCI E است که حدود 2 تا 4 برابر بیشتر از AGP است.البته شرکت ATI در حال حاضر کارت 2600 خود رو برای AGP وارد بازار کرده که میتونه یه خبر خوب برای AGP داران باشه ولی من بهشون پیشنهاد میکنم بجای این شادی کردن بیان کل سیستمو عوض کنن و از PCI E استفاده کنن البته این کار خیلی گرون تموم میشه ولی بحرحال هر کی خربزه میخوره پای لرزشم میشینه! از همون حدود 2 سال پیش که PCI E اومد هر چی میگفتی برو PCI E بگیر گوش نمیکردی اینم نتیجش.در هر حال اگه AGP دارین و خیلی با سیستمون رفیق شدین این کارتهای ATI بدردتون میخوره.

در پایان این مقاله هم مقایسه ای بین سری کارت های جدید 2 شرکت ATI و Nvidia میکنیم.
اول از شرکت Nvidia شروع میکنیم . 8400 GS که یه کارت بسیار ضعیف هست و بنظر من اصلا ساخت این کارت اشتباهه.این کارت حدود 60 تومان است. 8500 GT این مدل برای رقابت با مدل 2400 ati ساخته شده که با اینکه از اون قوی تره ولی بازم خیلی ضعیفه چون DDR 2 هست قیمتی حدود 100 تومان داره از فکر خرید این کارت بیا بیرون پسر.البته اگه سری DDR3 این کارتو بگیرید بدک نیست در حدود 7600 GT قدرت داره .میرسیم به کارتی که خیلی فروش کرده 8600 GT با رم DDR3 که با اختلاف قیمت کمی که با 8500 GT داره خریدش 100% به صرفه تر هست.البته این کارت در مدل های DDR2 نیز تولید شده مواظب باشید مغازه دار گولتون نزنه.لازم به ذکره هر 2 مدل 8500 و 8600 دارای حافظه رم 256 و 512 هستن ولی ما با توجه به اشکلاتی که در ساختار 512 بوجود اومده و قدرت کارت حتی در بعضی تست ها کمتر شده خرید همون 256 mb رو توصیه میکنیم.مدل بعدی 8600 GTS هست که میشه گفت بهترین خرید برای افراد هست که از نظر مالی نه فقرین و نه پولدار این کارت با قیمتی حدود 190 تومان تا 280 دارای کاریی خیلی بالایی هست ولی اگه بازم صبر داشته باشین و یه مقدار دیگه پول جمع کنید خرید 8800GTS بشدت توصیه میشه این کارت همونطور که گفته شد High end هست و قیمتی حدود 350 تومان داره.مدل بعدی هم 8800 GTX هست که قیمتش حدود 600 تومان هست که دیگه نیازی به تاکید بر قدرتش نیست مدل 8800 ultra هم که در موردش توضیح دادیم.

سری ATI کارشو با 2900XT همراه DDR4 شروع کرد کارتی که خیلی سرصدا میکرد ولی وقتی عرضه شده همه رو نا امید کرد و یه شکست بود.این کارت که برای رقابت با 8800 GTX ساخته شده بود در رقابت با 8800 GTS هم در بعضی تست ها عقب افتاد البته ممکنه دلیلش ساختار متفاوت این 2 کارت باشه دیده شده در بعضی تست ها هم 2900 XTX قوی تر بوده.بعد از شکست این مدل ATI بسرعت سری 2400 و 2600 رو وارد کرد که بازم با شکست مواجه شد.مدل 2400 قیمتی حدود 90 تومان داره که در بالا در مورد توضیح داده شد.مدلXT 2600 هم تونست کمی بهتر عمل کنه البته مدل XT.این کارت برای رقابت با 8600 GTS ساخته شد که کمی بهتر از 8600 GT باشه ولی بازم از 8600 GTS کم آورد البته مدل DDR4 همین کارت میتونه تا حد 8600 GTS هم باشه ولی کمی گرونتره این کارت قیمتای مختلفی داره حدود 150 تومان برای DDR3 .این مدل دارایه 2 نوع DDR 3 و DDR 4 است. در کل خرید 8600 GTS در مقابل با 2600 XT توصیه میشه و همینطور 8600 GT در مقابل با 2400XT .به تازگی ATI شروع به ساخت کارت R650 نیز کرده تا شاید بتونه شکستشو جبران کنه.

جدیدترین فرکانس کانلهای فارسی زبان ماهواره ای

فرکانس جدید کانالهای ماهواره ای فارسی زبان

لینک های زیر شما را مستقیما به صفحه اعلام فرکانس کانالهای مربوطه خواهد برد .

کانال صدای آمریکا ( VOA ) ====> فرکانس جدید ====> کلیک کنید

کانال بی بی سی فارسی ( BBC ) ====> فرکانس جدید ====> کلیک کنید

کانال فارسی یک ( FARSI ONE ) ====> فرکانس جدید ====> کلیک کنید

کانال طپش یا تپش ( TAPESH ) ====> فرکانس جدید ====> کلیک کنید

کانال جم یا ژم ( GEM TV ) ====> فرکانس جدید ====> کلیک کنید

کانال ایران تی وی (ITN)====> فرکانس جدید ====> کلیک کنید

کانال پن تی وی ( PEN TV ) ====> فرکانس جدید ====> کلیک کنید

کانال لایو ( LIVE CHANNEL ) ====> فرکانس جدید ====> کلیک کنید

کانال امید ایران ( OMID IRAN ) ====> فرکانس جدید ====> کلیک کنید

کانال آی پی ان ( IPN TV ) ====> فرکانس جدید ====> کلیک کنید

کانال دیدار Didar Global TV ) ) ====> فرکانس جدید ====> کلیک کنید

کانال پی ام سی ( PMC TV ) ====> فرکانس جدید ====> کلیک کنید

کانال پارس ( PARS TV ) ====> فرکانس جدید ====> کلیک کنید

کانال یک ( CHANNEL ONE) ====> فرکانس جدید ====> کلیک کنید

کانال جام جم JAM-E-JAME) ) ====> فرکانس جدید ====> کلیک کنید

خامنه ای در حال دفن خودش ! عکس



روح الله حسینیان : من یک زمانی قاتل بوده ام !



عکس بیاد ماندنی پاره شدن کفن خمینی در هنگام تدفین

خامنه ای بزودی نوبت توهم خواهد رسید

عکس لحظه اعدام علی خامنه ای در میدان آزادی !





آشنایی بیشتر با گوه ... سابق و تواب فعلی + عکس




برای خواندن مصاحبه این فرد که خودش را محمد رضا رضایی معرفی کرده است اینجا کلیک کنید .

کاریکاتور - هاشمی رفسنجانی طرف مردم است یا حکومت !



.
کاری از نیک آهنگ کوثر

کارتون : احمدی مقدم ما اینترنت را در کنترل خود داریم !

چطور جلوی پارازیتهای ماهواره ای را بگیریم ؟


راه‏هاي مقابله با امواج پارازيت(نويز) ماهواره‏اي - وبلاگ سیخونک

امواج پارازيت در كشور ما به دوصورت ارسال مي‏شوند:

اول: از طريق ارسال سيگنال مزاحم با Polarity مخالف روي فركانس كانالي خاص و به سمت ماهواره پخش كننده، كه باعث برخورد امواج ماهواره با امواج پارازيت شده و در نتيجه اين برخورد شكست و پراكندگي امواج ماهواره رخ ميدهد كه باعث نرسيدن يا ناقص رسيدن امواج به سطح زمين مي‏شوند. اين روش تنها باعث ايجاد اختلال در تمامي كانالهاي موجود در يك فركانس خاص در سرتاسر يك قاره، كشور يا منطقه وسيعي مي‏گردد ولي در مابقي فركانسهاي آن ماهواره خللي ايجاد نمي‏شود. درست مانند پارازيت‏ها و اختلالاتي كه در جريانات بعد از انتخابات روي كانال‏هاي BBC و VOA انداختند و آنها مجبور به تغيير فركانس و رفتن به ماهواره‏هاي ديگر شدند.

دوم: ارسال از طريق منابع زميني كه بصورت افقي و در سطح يا ارتفاع خاصي از زمين انجام مي‏شود كه ميتواند از يك منبع ثابت مانند برج ميلاد يا درون يك ماشین به صورت سیار نصب شده باشد، در اين روش در يك شهر يا مناطق وسيعي از آن و بستگي به فاصله و محل قرار گرفتن نسبت به منبع فرستند پارازيت، تقريبن تمامي فركانسهاي ماهواره‏اي در جهتهاي مختلف از كار مي‏افتند. دقيقن همانند پارازيت‏هاي فعلي كه تقريبن در تمامي كانال‏ها اختلال ايجاد ميكنه.اين نوع پارازيت در ساعات معيني شروع مي‏شوند(بيشتر از زمان شروع پخش برنامه‏هاي زنده كانال‏هاي مانند VOA و BBC) و تقريبن تا دير وقت شب ادامه دارند و سپس بطور ناگهاني قطع مي‏شوند. متاسفانه اين روش بسيار خطرناك و مضر براي سلامتي انسان و مخصوصن خانمهاي باردار نيز مي‏باشد.

براي مقابله با روش اول ، متاسفانه براي من و شماي بيننده راه خاصي وجود ندارد، جز صبر و تحمل و آروزي نابودي هرچه سريعتر عامل ارسال كننده.

اما براي مقابله با روش دوم ، راه‏هاي زياد و متفاوتي وجود داره كه در اين مطلب بنده سعي كردم تمام راه‏هاي پيشنهادي موجود را در يكجا همراه با تصاوير آن براي استفاده همه دوستان گردآوري كنم.

قبل از هر چيزي پيشنها ميكنم در صورتي كه براي شما مقدور باشه :

اول : تمام سيمها و اتصالات خود را چك كنيد و در صورت استفاده از سيمهاي با كيفيت پايين يا چند تكه آنها را عوض كنيد.

دوم : از LNBهاي قدرتمند و با Noise Figure پايين‏تري (كه اكثرن آنها را به نام LNB ضد پارازيت مي‏شناسند) مانند: Premium2،PremiumHD و يا X-Cruiser استفاده كنيد.

اولين و كارآمدترين روش استفاده از مانع سخت

اين روشي كه درحال حاضر خودم هم دارم استفاده مي‏كنم و با ضرس قاطع ميتونم بگم كه عملي و جواب ميده،كافي شما ديشتان را با توجه به جهت منبع ارسال پارازيت در محلي قرار دهيد تا مانعي سخت سر راه امواج باشه.

قبل از هركاري سعي كنيد منبع و جهت ارسال پارازيـــت را پيدا كنيد.

در هنگام اوج پارازيت کليه قسمتهاي پشت بام را تست کنيد و جايي را که کمترين پارازيت را داشت براي فيكس کردن ديــــــش انتخاب کنيد. مثلا در چهار طرف خرپشته(قسمتي كه واسه راه پله بالا اومده) امتحان كنيد، طوري كه بين ديـــش و منبع پارازيت قرار گيره،در جايي كه تا حد ممکن در يک طرفش يا ديوار يا کولر باشه که از يک سمت حداقل پارازيت مسدود بشه.

عكس 1 : در يك ساختمان محل‏هاي فرضي نصب ديش كه با A , B , C در شكل زير مشخص شده‏اند را مشاهده ميكنيد. همچنين نحوه دريافت سيگنال از ماهواره و دكل فرستنده پارازيت كه امواج را بطور افقي منتشر ميكنند در شكل مشخص شده است.محلهاي A و B چون جلوي آنها هيچ مانعي وجود ندارد هم سيگنال ماهواره‏اي را دريافت ميكند و هم امواج پارازيت را،

ولي اگر خوب دقت كنيد محل C با مقداري فاصله از يك مانع سخت(ديوار) بنحوي قرار گرفته كه به راحتي سيگنال ماهواره را دريافت مي‏كند بدون اينكه امواج پارازيت روي آن تاثيري داشته باشد.
با توجه و دقت به عكس زير مي‏توانيم ديش خود را در محلي با فاصله مناسب، در پناه يك مانع سخت بزرگ مانند ديوار،ساختمان يا كولر قرار دهيم تا امواج پارازيت به آن برخورد نكند. البته لازم بذكر است كه اگر محل C را به محل D منتقل نماييم، روي دريافت سيگنال از ماهواره تاثير ميگذارد ،پس بايد سعي كنيم تا فاصله لازم را از مانع سخت رعايت كنيم.

1

به عكس الف.1 دقت كنيد و محل قرار گرفتن ديش خود بنده را خوب ببينيد:

الف.1

البته اگر شما چنين محل مطمئني را هم پيدا نكرديد مهم نيست چون ميتونيد فقط جهتي كه امواج پارازيت از آنسو ارسال ميشند را ببنديد و ديش خود راكنار ديوار يا كولر يا هر مانع سخت ديگه‏اي قرار بدهيد. با توجه به عكس ب.1 كاملن متوجه خواهيد شد كه منبع ارسال پارازيت نسبت به ديش از سمت چپ و غرب بوده كه با قرار دادن ديش در جوار اين كولر نازنين تونستم به كل مشكل پارازيت را در اين مورد هم حل كنم.

ب.1

عكس ج.1 روش استفاده از دو ديش روبروي هم رانمايش و توضيح ميدهد. (توضيح اينكه اين روش همان روش مانع سخت است كه شما بجاي ديش از كولر،توري يا هر مانع سخت ديگري هم مي‏توانيد استفاده كنيد) استفاده از یک دیش (بدون LNB) جلوی دیش اصلی با فاصله حدودی بین نيم تا 1متر (به نحوی که گودي دیش ها به سمت هم باشد). توجه کنید دیشی که جلوی دیش اصلی می گذارید،نسبت به مركز ارسال پارازيت باید مایل به همان سمت باشد.

ج.1

عكس زيباي د-1 را « مريم » خانم گرامي از اصفهان فرستادند كه بنظر خودم واقعن جالب و ابتكاري بود.ابتكار جالب ايشان در بكار بردن روش ديش اضافي بعنوان مانع سخت و استفاده از دم دست ترين وسايل موجود براي مقابله با امواج پارازيت.

د.1

عكس خوب ذ-1 همراه با توضيحات كامل توي عكس توسط « احمد » گرامي ارسال شده. ايشان با استفاده از روش ديش بعنوان يك مانع سخت و خلاقيت خودشان توانستند مشكل پارازيت را حل كنند.

ذ.1

تصاوير چ.1 و ح.1 هم بنوعي همان روش استفاده از مانع سخت است با اين تفاوت كه در اين روش از 2 سيم ارت هم استفاده شده.اين كه آيا واقعن اين سيمها كمكي به حل مشكل ميكنند يا اينكه كار اصلي را 4پايه قرار گرفته در كنار ديش بعنوان يك مانع سخت انجام ميدهد براي خود من هنوز جاي سئوال است، ولي چون بعنوان يك روش كارآمد مورد استفاده قرار گرفته و از آن نتيجه مورد نظر هم گرفته شده،خدمت دوستان عزيز ارائه ميگردد.

چ.1

ح.1

با توجه و دقت به عكسهاي 2 ، 3 ، 4 و 5 ميتونيد بخوبي متوجه بشيد كه حتا مي‏توانيد از ديوار،كولر،حصارهاي توري فلزي يا سيمي يا هرچيز مشابه آنها بعنوان مانع سخت استفاده كنيد و از شر پارازيت راحت بشيد.و اما عكس شماره 2 را «آرتين» گرامي فرستادند كه بخوبي توانستند با استفاده از توري از شر پارازيت راحت بشوند. با سپاس فراوان بخاطر تمامي زحمات دوست خوبم « آرتين » كه در زمان نبودن من،بخوبي و حتا بهتر از خودم پاسخگوي مشكلات و سئوالت دوستان بوده‏اند.

عكس و توضيحات خوب ايشان را بدون كم و كاستي ميگذارم :

توري 1 براي کانالهاي pmc -iran tv market بود

توري 2 براي gem – farsi1 -bbc-voa با فرکانس قبليش بود.

توري 3 براي mi tv- iran music -tv persia

البته عزيزان ممکنه منطقه اي که شما هستيد فرق کنه فقط بايد بگم حتي 1 سانتي متر بالا و پايين کردن توري تاثير داره بايد با دقت انجام بدين. در ضمن هر چقدر توريها به ديش نزديک بشن تاثيري نداره بايد بين 1 تا 1.5 متر فاصله باشه تا ديش و اگر دقت کنيد توري شماره 3 حدود نيم متر فاصله داره با توري 1و2

2

عكس 2.ب را « آرتين » گرامي براي روشنتر شدن و توضيح بيشتر در مورد عكس 2 فرستادند. این 1 عکسه که خودم بر اساس اون چیزایی که فهمیدم و چطوری پارازیت باعث میشه وارد چشم ال ان بی بشه و از کجاها میاد رو نشون داده. کادرهای مستطیلی شکل ناحیه هایی هست که امواج برخورد میکنه م منعکس میشه خطهای سیاه امواج هستند خطهای سفید برگشت از دیش به چشم ال ان بی هست. حالا هر چقدر نزدیک به محل ارسال باشید ممکنه از بالا هم برخورد داشته باشه که اون موقع تقریبا کاری نمیشه کرد. بسته به نوع ارسال و چگونگی دستگاه هم مهمه.

ب.2

عكس شماره 2.ج فرستادهشده توسط « پرهام » عزيز است كه با استفاده از روش توري و كمي ابتكار از طرف خودشان تونستند از پس مشكل پارازيت بربيايند.توضيحات خود ايشان: با استفاده از روش توري تونستم 100درصد كانالها را رفع پارازيت كنم. الان تمام كانالها را دارم . براي آن دسته از دوستان كه بخوان بدونن ميگم كه منطقه ما پونك هستش و انواج پارازيت از سمت كوههاي دانشگاه علوم تحقيقات ارسال ميشه من توري را بين اين جهت و ديش گذاشتم و با كمي وقت و دقت تونستم تمام كانالها را با اينكه هوا ابري بود بگيرم. من از قفسه هاي فلزي استفاده كردم و همه ميتونن با هزينه كم (7، 8 هزار تومان) اين كار را انجام بدن .چون انعطاف اين روش بسيار زياده و توري را ميتوانين به هر شكلي ،با توجه به موقعيت ديش دربياوريد.

ج.2

3

4

ب.4

همچنين درصورت امكان ميتونيد ديشتان را توي بالكن يا در حياط خانه يا اگر حياط شما داراي استخر هست آن را توي استخر(البته خالي) قرار بدهيد،البته اگر مثل خود بنده توي آپارتمان زندگي نمي‏كنيد.

5

عكسهاي 6(ب،ج و د) قديمي‏ترين و اولين روش ميارزه با پارازيت را نشان ميده كه البته اين روش در چند سال گذشته كاربرد زيادي داشت و حتا هم اكنون نيز در مناطقي كه شدت پارازيت در آنها نسبتن كمتر و ضعيفتره قابل استفاده و اطمينانه.

6

ب.6

ج.6

اين هم نتيجه كار

اين هم همان روش قبل از زاويه‏اي ديگر:

د.6

عكس شماره 7 نيز يكي از روشهاي اوليه و قديمي مبارزه با پارازيته كه در اين روزها با توجه به شدت و منابع مختلف و متعدد ارسال امواج بعيد ميدونم كارآيي قديم خودش را داشته باشه. البته شما ميتونيد از فيتورهاي قديمي آلومينيومي(استوانه‏‏اي و تو خالي) كه براي LNBهاي C.Band يا K.U در ريسيورهاي آنالوگ استفاده ميشد يا چيزي شبيه به آنها هم استفاده كنيد. فقط توجه داشته باشيد هيچگاه قسمت انتهايي LNBتان در هر حالتي بايد باز بماند.

7
عكسهاي شماره 18(ب-ج-د) روش استفاده از قوطي تن ماهي:

شخصن اين روش را در 2 مورد استفاده و از آن نتيجه خوبي گرفتم،

هرچند در چند مورد ديگه هيچ نتيجه‏اي نداشت، كه فكر ميكنم علت آن بخاطر مسير ارسال پارازيتها باشد.

1- يك قوطي تن ماهي را از دوطرف دربهايش را جدا كنيد.

2- قوطي را از سر (( ال ان بي‌‌ )) و دور آن قرار دهيد تا مانع رسيدن امواج پارازيت كه به صورت افقي مي آيند بشه

3- براي ايستادن قوطي مي تونيد اون رو بين سه ميله نگهدارنده (( ال ان بي )) گير بديد.

در ضمن بگم با قوطي كنسرو و يا رب نميشه چون ضخامت ورق اونها كمتر هست و همچنين ابعادشون هم مناسب نيست !
8
ب.8
ج.8
عكس شماره 9 و ب.9 در اين روش (كه البته دروغ چرا،خودم هنوز امتحانش هم نكردم) شما با قرار دادن 3عدد آهنرباي بلندگوي پرايد يا هر بلندگوي سوخته ديگه‏اي در زير هر پايه ديش به جنگ امواج مزاحم ميرويد. البته تعدادي از دوستانم از اين روش جواب خوب و درخور توجهي گرفتند ولي شخصن نظر خاصي در موردش ندارم.
9
ب.9
عكس شماره 10 و ب.10 نيز يكي از روشهاي ابداعي براي مبارزه با اموج پارازيته،كه بايد از CDهاي NoName استفاده كنيد و اگر اينگونه CD را نتونستيد پيدا كنيد بايد لايه رنگي روي CDها را پاك كنيد و بعد دقيقن همانند شكل‏هاي زير با استفاده از چسب قطره‏اي كف ديش قرار دهيد. توجه كنيد: فاصله CDها در عكس شماره 10 از يكديگر 2-3 CM بايد باشد.
10
ب.10
كشيدن و بستن توري در اطراف LNB:
كمي توري سيمي را در انتهاي 3پايه ديش ،درست در محل اتصال به فيتور LNB ببنديد،همانند روش فويل آلومينيومي.

خيس كردن ديش:
ريختن 2-4 ليتر آب روي تمام سطح و پايه‏هاي ديش.

تغيير اندازه ميله بالايي ديش:
ميله بالايي ديش را اندکي تغيير دهيد ميدونم امکان داره قدرت سيگنال پايين بياد مثلا بشه 45% ولي در عين ناباوري مي بينيد که مقدار پارازيت کمتر ميشه، در پارازيت زياد فکر قدرت بالا نباشيد زيرا هر چه ديش دقيق تر باشد به مرکز و قلب پارازيت نزديک تر مي شويد.

استفاده از جريان برق با ولتاژ پايين:
شما مي توانيد يک جريان برق 12 ولت را به ديش متصل نمائيد ، اين برق مي تواند توسط يک ترانس 12 ولت تامين شود . با اينکار قدرت دريافت امواج توسط ديش بيشتر خواهد شد .

ساخت اتاقك با برزنت يا ايرانيت:
يك اتاقک کوچک با برزنت يا ايرانت براي ديش خود بسازيد .حتي الامکان از عايق در ساخت آن استفاده کنيد،ميتوانيد چنين اتاقکي را با حداقل هزينه بسازيد.
در ادامه هم عكسهاي منابع ارسال پارازيت نصب شده در برج ميلاد را ميگذارم تا بدانيد و آگاه شويد كه يكي از مراكز اصلي ارسال پارازيت كجاست،جايي كه زماني قرار بود همانند برج معروف CN Tower تورنتو كانادا، نماد شهر تهران يا بقول خود مهندس كرباسچي يادگاري بجاي مانده از ايشان باشه كه با توجه به گذشت زمان و انتقال مستقيم ايشان از دفتر و صندلي رياست شهرادري تهران به بند و تخت زندان اوين، اين برج هم تغيير كاربري داد و در حال حاضر بجاي اينكه نماد شهر تهران باشه نماد سانسور و خفقان شده.

سه عکس زير مربوط میشوند به تجهیزات مشابه نصب شده روی دکل مخابراتی نیروی انتظامی در محوطه ورزشگاه دستجردی ( پاس ) واقع در شهرک اکباتان( فاز یک) در غرب تهران.

منبع عكسها: بلاگ
navidazadi

عكس زير مربوط ميشود به دكل ارسال پارازيت در شاهين شهر اصفهان كه توسط دوست عزيزم « آرتين » گرامي تهيه شده است. دقیقا دکل بیسیم داخل خود سپاه و چون از نزدیک نمیشد عکس بگیرم به ناچار با موبایل از دور عکس گرفتم همون دستگاههای بالای برج میلاد بودند.این لینک عکس و تابلوی سپاه که عزیزان اصفهانی به خصوص شاهین شهری میتونن منبع رو شناسایی کنند و جلوی اون رو بگیرند. اضافه کنم دوستانی که در شهرهای کوچکتر هستند مثل شاهین شهر و شهرهای اطراف هر استان باید بدونند این دستگاهها فقط در سپاه و حوزه های مقاومت نصب میشه. ولی در مرکز استانها به خاطر وسعت جاهایی نصب میشه که دور از چشم و محافظت شده باشند.

عکسهای شهرنو - زادگاه بسیاری از پاسدارها و اطلاعاتی های رژیم



جواد لاریجانی : اوباما کاکا سیاه است – کاریکاتور


کاریکاتور جالب از عادل فردوسی پور در برنامه 90