کاریکاتور - محمد خاتمی ، طوطی با وفای جمهوری اسلامی !



ویدئو - محسن قرائتی : امام علی شب ها هزار رکعت نماز میخوانده !




عکس های نیمه سکسی و قدیمی از قلیان کشی زنان ایرانی



















کارتون - رای دادن = خیانت به شهدای راه آزادی




بشار اسد سگ جمهوری اسلامی - کارتون




کاریکاتور - هاشمی شاهرودی ناظم قوای سه گانه میشود !




چگونگی ورود اصل ولایت فقیه در قانون اساسی



گنجاندن اصل ولایت‌فقیه در قانون اساسی بر اساس نظریه دهه 40 و اوایل دهه 50 آقای خمینی ، یکی دیگر از قدم‌ها در منحرف ساختن انقلاب بود که در مجلس خبرگان قانون اساسی انجام شد.برای نخستین بار، ملا احمد نراقی در کتاب عواید الایام و در قرن سیزدهم این نظریه را بیان کرد.[1] بعدها این نظریه به عنوان تز اساسی آقای خمینی شرح و بسط پیدا کرد و سرانجام در حدود10 سال پیش از انقلاب مکتوب گشت. آقای خمینی در این کتاب، که ماحصل درس‌های ایشان در نجف تحت عنوان ولایت‌فقیه است، در اثری همسنگ شهریار، اثر ماکیاول، قدرت را نه در ید ملت که در قبضه ولی‌فقیه و قیم مردم می‌بیند وحکومتی را تبیین می‌کند که انتظار ندارد بدین زودی‌ها برقرار شود. او در قسمتی از این کتاب میگوید:
"هیچ عاقلی انتظار ندارد که تبلیغات و تعلیمات ما به زودی به تشکیل حکومت اسلامی منتهی شود. این هدفی است که احتیاج به زمان دارد."[2]
و حال آن‌که به فاصله 6،7 سال حکومت‌اسلامی ‌جامه عمل پوشید. تزی که بعدها در مقام رهبری جمهوری اسلامی دنبال شد و طرفداران و مدافعان خاصی یافت، در تمامی این سال‌ها توسط شخص آقای خمینی و همراهانش شرح و بسط ویژه‌ای پیدا کرد:
خمینی:"مردم ناقص‌اند و نیازمند کمال‌اند وناکامل‌اند، پس به حاکمی که قیم امین صالح باشد محتاجند."[3]
جنتی:"ملت به عنوان ایتام محسوب می‌شوند و عالمان در حکم قیم و والیان امر هستند که کار رسیدگی به تمام امور مردم را دارا هستند."[4]
مصباح یزدی:"اعتبار ولايت فقيه به مردم نيست."[5]
خمینی:"ولایت فقیه واقعیتی جز قرار دادن و تعیین قیم برای صغار ندارد."[6]
بهشتی:"اگر جامعه ما بخواهد به راستى اسلامى بماند و اسلام اصيل بر آن حكومت كند، بايد فقيه در جامعه، هم رهبرى فقاهتى كند و هم رهبرى ولايتى؛ يعنى بايد نبض حكومت در دست فقيه باشد."[7]
خامنه‌ای:" اگر مسئله ولايت مطلقه فقیه كه مبنا و قاعده اين نظام است، ذره‏اى خدشه‏دار شود، ما گره كور خواهيم داشت."[8]
خمینی:"اگر فقیه درکار نباشد، ولایت فقیه درکار نباشد طاغوت است. یا خدا است یا طاغوت. اگر رئیس‌جمهور با نصب فقیه نباشد طاغوت است."[9]
مصباح یزدی:"ولايت فقيه، مترقي ترين اصل قوانين كشور است."[10]
خمینی:" ولايت فقيه براى شما يك هديه الهى است."[11]
قره باغي:"ولايت فقيه ستون خيمه جامعه است."[12]
خمینی:"ملت ولایت فقیه را می‌خواهد."[13]
خمینی: " فقهاي جامع الشرايط از طرف معصومين نيابت در تمام امور شرعي، سياسي و اجتماعي دارند و تولي امور در غيبت كبير موكول به آنان است."[14]
خزعلی:"اين چه حرفى است كه مى‏گويند اگر مردم خواستند. مردم چه كاره‏اند؟ مردم احكام خدا را اجرا مى‏كنند. مردم محترم و عزيزند اما براى اجراى احكام خدا، نه براى بر هم زدن احكام خدا."[15] غرویان:"مردم خوب می دانند که حکومت مال مردم نيست بلکه حکومت متعلق به خداست.در انتخابات و رفراندومها مردم برای بيعت با ولايت فقيه می روند نه برای تعيين حکم خدا"[16]
خمینی:"مخالفت با ولایت فقیه، مخالفت ‏با اسلام است"[17]
مشکینی: "ما معتقديم كه بلا اشكال، فقيه ولايت مطلقه دارد."[18]
خمینی:"مفهوم رهبري ديني، رهبري علماي مذهبي است در همه شئون جامعه."[19]
خمینی:"ولایت فقیه از موضوعاتی است که تصور آنها موجب تصدیق می شود و چندان به برهان احتیاج ندارد... اینکه امروز به «ولایت فقیه» چندان توجهی نمی شود و احتیاج به استدلال پیدا کرده، علتش اوضاع اجتماعی مسلمانان عموما و حوزه های علمیه خصوصا می باشد."[20]
خامنه‌ای:"ولايت فقيه جزء واضحات فقه اسلام است."[21]
رفسنجانی :" ولایت فقیه محکم ترین مبنای حرکت جمهوری اسلامی ایران است... ولایت فقیه محور حکومت شیعی است اگر ولایت را از شیعه بگیرند شیعه چیزی ندارد".[22]
خمینی:" نهاد حكومت آن قدر اهميت دارد كه نه تنها در اسلام حكومت وجود دارد بلكه اسلام چيزى جز حكومت نيست."[23]
خمینی:"اگر فقیه عالم و عادل بپاخاست و تشكیل حكومت داد، همان ولایتی را كه پیامبر در امر اداره‌ی جامعه داشت دارا می‌باشد، و بر همه‌ی مردم لازم است كه از او اطاعت كنند."[24]
جنتی:"ولی فقيه نسبت به جان و مال و ناموس مردم اختيار دارد.همان اختياری که پيغمبر اکرم (ص) داشت. فقيه اين مقام و ولايت را به منظور حفظ مصلحت امت دارد."[25]
خمینی:"اين توهم كه اختيارات حكومتي رسول اكرم(ص) بيشتر از حضرت امير(ع) بود يا اختيارات حكومتي حضرت امير(ع) بيش از فقيه است، باطل و غلط است."[26]
مكارم شيرازي:"خدا به ولي فقيه از طريق امام زمان (عج) اجازه داده كه حكومت كند."[27]
جعفر سبحانی:" ولایت فقیه پرتویی از ولایت امام زمان است."[28]
مصباح یزدی: "عناصر مزدور شیطانی را شناسایی کنید. هرجا آهنگ مخالفت با ولایت فقیه یا ولی‌فقیه ساز شده آن را خاموش کنید، اگر از روی نادانی است برایش توضیح دهید و شبهه اش را رفع کنید، اگر از روی غرض ورزی است، او را خفه کنید."[29]
خمینی:"استعمارگران فرهنگ اجنبی را میان مسلمانان رواج دادند و مردم را غرب‌زده کردند. این‌ها همه برای این بود که ما قیم و رئیس نداشتیم."[30]
آذری قمی:"ولی فقیه تنها نیست که صاحب اختیار بلامعارض در تصرف در اموال و نفوس مردم می‌باشد، بلکه اراده او حتی در توحید و شرک ذات باری‌تعالی نیز موثر است و اگر بخواهد می‌تواند حکم تعطیل توحید را صادر نماید و یگانگی پروردگار را در ذات و یا در پرستش محکوم به تعطیل اعلام دارد."[31] خمینی:" حکومت که شعبه‌ای از ولایت مطلقه رسول‌الله است، یکی از احکام اولیه اسلام است و مقدم بر تمام احکام نماز و روزه و حج."[32]
مصباح يزدي:" انقلاب اسلامي ثمره اعتقاد مردم به ولايت فقيه است."[33]
مهدوی کنی:" ولايت فقيه محور اساسي انقلاب است. مي‌گوييد مشروعيت ولايت فقيه از سوي مردم است؟ اين حرفها چيست؟ از خودتان درآورده‌ايد؟"[34]
خمینی: "اسلام ولایت فقیه را واجب کرده‌ است."[35]
خامنه‌ای: ولايت فقيه بر خلاف برخي برداشت‌ها، امري تشريفاتي نيست. بديهي است که دشمنان ملت از ولایت فقیه ناخرسند باشند و همواره و در هر فرصتي مساله ولايت فقيه را مورد حمله قرار دهند."[36]
بهشتی:"چرا جامعه عصر امام صادق جامعه صحيح و سالم اسلامي نبود؟ چون ولايت فقيه نداشت."
[37]
خزعلی:"اطاعت از شاه با زور و سر نیزه باطل است اما اطاعت از ولی‌فقیه واجب است."[38]
مشکینی: "رهبر یا ولی فقیه را خدا منصوب می‌کند. ولی چون مردم قدرت تشخیص ندارند نمی توانند او را پیدا کنند."[39]
نمازی:" ولايت فقيه ادامه ولايت فرزند اميرالمؤمنين است و به همين علت همه دشمنان از آن ناراحت‌اند،‌ چرا كه ولي فقيه عادل، منصوب ذات اقدس الاهي است."[40]
جنتی:"بعد از آل محمد امت حالت یتیمی را دارد که پدر ندارد و سفارش کرده‌اند که علما به جای امامان از آنها کفایت کنند و هدایت امت را بر عهده بگیرند مانند قیمی که بعد از پدر متکفل اداره امور ایتام است"[41]
مصباح يزدي: "ولي فقيه در حكومت اسلامي مشروعيت خود را از خدا مي‌گيرد."[42]
خمینی:"ولایت فقیه یک چیزی نیست که مجلس خبرگان درست کرده باشد. ولایت فقیه یک چیزی است که خدای تبارک و تعالی درست کرده است، همان ولایت رسول‌الله است."[43]
نمازي:"ولايت فقيه از عنايات عرش الهی است."[44]
خمینی:"من یک نفر آدمی هستم که از طرف شارع مقدس ولایت دارم."[45]
خزعلی:" قانون اساسی می‌گوید قوای ثلاثه زیر نظر ولایت فقیه است. شما وقتی ولایت فقیه را قبول نداشته باشید 20 میلیون که هیچ 30 میلیون هم رای بیاورید تا این رای به تایید مقام ولایت نرسد معتبر نیست"[46]
خمینی:"حکومت باید با قانون خدایی که صلاح کشور و مردم است اداره شود و این بی‌نظارت روحانی صورت نمی‌گیرد."[47]
خمینی:"اينها اينطور نيست كه شما خيال بكنيد كه ما اسلام را مى‏خواهيم اما ملا نمى‏خواهيم، مگر مى‏شود اسلام بى ملا، مگر شما مى‏توانيد بدون ملا كار را انجام بدهيد، باز اين ملاها هستند كه جلو مى‏افتند كار انجام مى‏دهند، اينها هستند كه جانشان را مى‏دهند. نگوييد كه ما اسلام مى‏خواهيم ملا نمى‏خواهيم‏.اين خلاف عقل است،اين خلاف سياست است. بعضى از اينها بگويند كه ما اسلام مى‏خواهيم منهاى آخوند، نمى‏شود آقا اين. اسلام بى‏آخوند اصلا نمى‏شود."[48]
خمینی: "شکست روحانیت، شکست اسلام است.اسلام بدون روحانیت محال است که به حرکت خودش ادامه دهد."[49]
مصباح یزدی:"مخالفت با ولي فقيه، مخالفت با امامان و در حقيقت شرك به خدا است."[50]
خمینی:"مخالفت با ولایت فقیه، تکذیب ائمه و اسلام است."[51]
در همان زمان نیز این طرح آقای خمینی با واکنش شدید مراجع روبرو شده بود. بنی‌صدر نقل می‌کند:
"کسی تعریف می کرد که به آقای خویی گفته بودند آقای خمینی در نجف ولایت فقیه تدریس کردند او در جواب گفته بود: اسلام ولایت فقیه ندارد. ایشان مجتهد نیست چه کار دارد به این کارها؟" [52]
آیت‌الله خویی همچنین در کتابی که می‌نویسد اصل ولایت فقیه را به زیر سوال برده و می‌گوید:
"ولایت در زمان غیبت با هیچ دلیلی برای فقیهان اثبات نمی‌شود. ولایت تنها اختصاص به پیامبر وائمه دارد. فقها نه تنها در امور عامه ولایت ندارند، بلکه در امور حسبیه هم ولایت شرعی ندارند."[53]
ولایت فقیه بدعتی در اسلام به شمار می‌رفت که تا قرن 13 هجری هیچ‌یک از فقیهان حرفی از آن به میان نیاورده بودند. پس از مطرح شدن این طرح در قرن اخیر، بسیاری از علما و فقها به مخالفت با آن برخاستند. از آن جمله آیت‌الله خوانساری، آيت الله حسن قمی، آیت‌الله خویی، آيت‌الله محمد شيرازی، آیت‌الله طالقانی، آيت‌الله محمد روحانی، آیت الله مهدی حائری یزدی، آيت الله کاظم شريعتمداری، آیت‌الله کمپانی، آيت‌الله صادق روحانی، آيت الله سيدرضا صدر، آیت‌الله اراکی بودند که مخالفتشان با این اصل را ابراز داشتند. حتی مطهری نیز درباره ولایت فقیه می‌گوید:" تصور مردم از ولایت فقیه این نبوده و نیست که فقها حکومت کنند واداره مملکت را بدست گیرند... این مفهوم اختصاص به جهان تسنن دارد. در شیعه هیچ‌گاه چنین مفهومی وجود نداشته است."[54] مطهری همچنین اضافه می‌کند:"روحانیت نه باید به طور مجموعه و دستگاه روحانیت وابسته به دولت شود و نه افرادی از روحانیون بیایند پست‌های دولتی را به جای دیگران اشغال کنند، بلکه روحانیت باید همان پست خودش را که ارشاد و هدایت و نظارت و مبارزه با انحرافات حکومت‌ها و دولت‌ها است حفظ کند."[55] آیت‌الله اراکی دراین باره می‌گوید:"شان فقیه جامع‌الشرایط اجرای حدود و قضاوت و ولایت بر قاصران است. این کجا و تصدی حفظ مرزهای مسلمانان از تجاوز فاسقان و رفع سلطه کافران از ایشان کجا؟"[56]
درابتدا قرار نبود مجلس خبرگان تشکیل شود و قرار بر این شده بود که تکلیف قانون اساسی با رفراندوم مشخص شود، اما پس از صحبت‌های فراوان تصمیم بر این شد که این قانون در مجلسی با نام موسسان طرح و پس از بررسی تصویب شود. شاید اگر همان قانون اساسی اول به رفراندوم گذاشته می‌شد دیگر این بحث‌ها پیش نمی‌آمد اما مجلس خبرگان قانون اساسی همه چیز را به هم ریخت.
بازرگان بعدها از اینکه بر تشکیل مجلس خبرگان اصرار ورزیده بود اظهار پشیمانی کرد. کریم سنجابی نقل میکند:
"بازرگان به من گفت بزرگترین اشتباهش در دوران نخست وزیری این بود که پیش نویس نخست قانون اساسی را به رای عمومی نگذاشت و پافشاری کرد که مجلس خبرگان تشکیل شود و به همین خاطر موقعیت روحانیون را در ساختار قانون اساسی تحکیم کرد."[57]
بنی‌صدر نیز بعدها گفت:
"کاش رفراندم کرده بودیم و مجلس موسسان تشکیل نمی‌دادیم. اگر همین رفراندم را قبول کرده بودیم شاید وضع بهتر می‌شد."[58]
آقای خمینی در سخنرانی‌ها، مصاحبه‌ها و گفتگو‌هایش در پاریس حتی یک‌بار نیز سخن از ولایت فقیه به میان نیاورد و تنها بر ولایت جمهور مردم تاکید می‌کرد، اما با ورود به ایران و مطرح شدن اصل ولایت فقیه در مجلس خبرگان قانون اساسی به یک‌باره گفتمان آیت‌الله تغییر کرد و بار دیگر سخن از ولایت فقیه، به جای ولایت جمهور مردم به میان آمد. در پیش‌نویس اصلی قانون اساسی خبری از ولایت‌فقیه نبود چرا که، مطابق عهدی که آقای خمینی در پاریس با ملت بسته بود، اصل بر ولایت جمهور مردم قرار داده شده بود. اما ناگهان در مجلس خبرگان قانون اساسی این طرح مطرح شد و سرو صدای بسیاری به‌پا کرد. مخالفان و موافقان این طرح چه کسانی بودند؟ از زبان منتظری می‌شنویم:
"در رابطه با گنجاندن اصل ولایت فقیه در قانون اساسی من و آقای بهشتی و ربانی شیرازی و حسن آیت اصرار داشتیم. البته بعضی‌ها هم مخالف بودند. مثل آقای طالقانی و بنی‌صدر."[59]
آیت الله گلزاده غفوری نیز از مخالفان سر سخت اصل ولایت فقیه در مجلس خبرگان به شمار میرفت.
با وارد شدن این اصل در قانون اساسی و دادن اختیارات به رهبر عملا رئیس‌جمهور هیچ‌کاره می‌شد وتمامی اختیارات در دست رهبر قرار می‌گرفت.[60] طرح این اصل حاکمیت ملت و رای مردم را مخدوش می‌کرد و با سلب اختیارات رئیس‌جمهور ومصادره آن به نفع رهبر، میزان را، تشخیص ولی‌فقیه قرار می‌داد. اما قانون اساسی پیش‌نویس داشت و به راحتی نمی‌شد در آن دست برد. آقای خمینی اما آب پاکی را روی دست همگان ریخت و راه را برای دخل و تصرف بی‌محدودیت قانون اساسی در مجلس خبرگان باز گذاشت:
"پيش نويس هيچ چيزى نيست، بايد رأى بدهيد، بايد نظر بدهيد."[61]
آزادیخواهان و مخالفان بارها به وارد شدن این اصل در قانون اساسی اعتراض کردند و هشدار دادند:
آیت‌الله شریعتمداری به اصل ولایت فقیه در قانون اساسی اعتراض کرد و خواستار اصلاح و حل آن شد.[62] شریعتمداری پس از تصویب اصل ولایت فقیه آن را با اسلام مخالف خواند وگفت: "روشنتر بگويم وقتی نظر اکثريت ملت را بی‌اعتبار کرديم، بدان توجهی ننموديم، يعنی به جمهوری اسلامی بی‌توجهی کرده‌ایم و اين جمهور واکثريت را نپذيرفته‌ايم. لذا وقتی که جمهوری اسلامی بی‌اعتبار شد، مسلماً قانونی که در دست تصويب است[قانون اساسی] تماماً بی‌اعتبار می‌شود. يعنی از اعتبار عمومی و حاکميت ملی برخوردار نيست ... نبايد رأی ملت را بی‌اعتبار کنند وبگويند خير ملت کسی نيست و هر چه هست فقيه است و او بايد کار کند و او همه‌کاره است. اين طرز تفکر و اين طرز قانونگذاری و اين طرز عمل به نظر ما درست نيست و به اساس لطمه می زند وهمه چيز را بی اعتبار می‌سازد و مسلماً نتيجه خوبی هم در آينده نخواهد داشت"[63]
بنی‌صدر: "شما می‌گویید بنای کار بر این است که ما یک بی اعتمادی مطلق به مردم و نمایندگان آنها داریم. این کار صحیح نیست...اگر فقط کسانی حق دارند در انتخابات شرکت بکنند که رهبر معرفی می‌کند، معنای این یعنی انتخابات بی‌انتخابات. وقتی من بگویم ای مردم شما آزادید آن کسی را که من معرفی می‌کنم انتخاب کنید، این امر اسمش نه آزادی است ونه جمهوری"[64]
بازرگان:"به مجلس خبرگان وصیت می‌کنم در بعضی موارد تغییراتی بدهند تا حکومت انحصاری نباشد."
[65]
بنی‌صدر:"آنطوری که ما این اصول رامی نویسیم قدم به قدم یک نوع استبداد را در قانون اساسی پیش می بریم."[66]
آیت الله طالقانی پس از دادن رای منفی به اصل 5 که متضمن اصل ولایت فقیه بود[67] :"می ترسم با این وضع سطح قانون اساسی جدید از قانون اساسی 70 سال پیش به مراتب پایین‌تر باشد."[68]
مقدم مراغه‌ای در مجلس خبرگان پس از طرح اصل ولایت فقیه:" نباید یک طبقه خاص اسلام را در انحصار خود بگیرد."[69]
مکارم شیرازی در روز رای‌گیری درباره اصل ولایت فقیه :"امروز، روز سیاه تاریخ ایران است."[70]
مکارم شیرازی:"اینکه رئیس‌جمهور هم منتخب مردم باشد و هم مورد قبول فقیه ورهبر باشد باز هم کار دست او نباشد، معنی ندارد.این اصل اصلا قابل اجرا نیست...درست فکر کنید دشمن در داخل و خارج مارا متهم به استبداد میکند و مارا مخالف حاکمیت ملی معرفی میکند...این ماده از قانون میگوید همه سر نخ ها بدست ما است ...شما را بخدا اینکار را نکنید. بخدا بصلاح اسلام نیست، ما حاکمیت ملت را در اصول گذشته تصویب کرده ایم کاری نکنیم که حاکمیت مردم یک شیر بی دم و سر و اشکم شود ... ملت ایران به جمهوری اسلامی نود وهشت در صد رای داده و براساس آن رئیس جمهورانتخاب خواهد کرد و با اکثریت به او رای خواهد داد اما معلوم نیست این رئیس‌جمهور با توجه به این اصل که نوشته شده است، چکاره است؟.... این درست نیست که فقها بخواهند دیگری را به ریاست جمهوری برگزینند وهم خود همه اختیارات را داشته باشند"[71]
بازرگان:" تا آن جا که مربوط به دولت و شخص بنده می‌شود ما طرحی تهیه کردیم و سپردیم دست آقایان .حالا آنها چه بلایی سرش بیاورند حواله‌شان به خدا و حضرت عباس"[72]
بنی‌صدر:"این ولايت فقيه نیست، خدايى فقيه است."[73]
از این میان مکارم شیرازی بعدها تغییر عقیده داد و به عنوان یکی از جدی‌ترین مدافعان نظریه ولایت فقیه مطرح شد.
نمایندگان آزادی‌خواه مجلس خبرگان جز مخالفت چه می‌توانستند بکنند؟استعفا؟ بنی‌صدر نقل می‌کند:
"بعد از اینکه خواستند در مجلس خبرگان ولایت فقیه را تصویب کنند ما جلسه کردیم که استعفا کنیم ولی آقای طالقانی گفت اگر استعفا کنیم با پتک خمینی می‌زنند توی سرمان و این ولایت مطلقه را با 16 اختیار تصویب می کنند."[74]
در جلسات بررسی اصل ولایت‌فقیه بنی‌صدر با این طرح مخالفت کرد و ضمن برشمردن 9 دلیل در مخالفت با ولایت‌فقیه گفت:
"شیخ بهایی گفته است مجتهد باید 165 علم داشته باشد. شما چند تا از این‌ها را بلدید؟ هیچ کدام از شما مجتهد نیستید اما من هستم و می‌گویم ولایت فقیه باطل است."[75]
او از آن سو سعی می‌کرد مخالفان را به حرف زدن و گفتن دلایل خود در رد ولایت‌فقیه وادارد:
" در مجلس خبرگان پسر شیخ عبدالکریم حائری یزدی( بانی حوزه علمیه قم) مخالف ولایت فقیه بود. به او[مرتضی حائری یزدی] گفتم پاشو و مخالفتت را بگو. اگر او بلند می‌شد و مخالفتش را می‌گفت، به احتمال زیاد رای نمی‌آورد. ولی او گفت: قلبم ضعیف است و تحمل این برخورد‌ها را ندارم."[76]
به هرحال پس از کش وقوس فراوان سرانجام در روز چهارشنبه، 21 شهريور 1358، به فاصله دو روز از مرگ طالقانی که یکی از سرسخت‌ترین مخالفان ولایت فقیه بود، این اصل به تصويب مجلس خبرگان رسيد. از این پس مخالفان می‌توانستند به کارهای خلاف قانون خود با اصل مبهم و همه‌جانبه ولایت‌فقیه مشروعیت قانونی دهند. شاید این حرف هاشمی رفسنجانی به خوبی چشم انداز دو جریان موافق و مخالف با این اصل را مشخص کند:
"مسئله سر اسلام فقاهتی است. آنها فقه را قبول ندارند و ما راهی در حکومت اسلام جز با اجرای همین فقه نمی‌بینیم."[77]
آقای خمینی نیز طی یک سخنرانی حق روحانیت را بیشتر از این‌ها دانست و گفت:
" اين كه در قانون اساسى يك مطلبى[ولایت فقیه] بود، ولو به نظر من يك قدرى ناقص است و روحانيت بيش‌تر از اين در اسلام اختيارات دارد و آقايان براى اين كه خوب ديگر خيلى با اين روشنفكرها مخالفت نكنند، يك مقدارى كوتاه آمدند. اين كه در قانون اساسى هست، اين بعضی شئون ولايت فقيه هست، نه همه شئون ولايت فقيه."[78]
آقای خمینی همچنین در مصاحبه با حامد الگار تاکید کرد:
" بهترین اصل در قانون اساسی همین اصل ولایت فقیه است."[79]
اگرچه مخالفان اصل ولایت فقیه در مجلس خبرگان مانع از آن شدند تا اختیارات اجرایی ولی‌فقیه تصویب شود، اما در سال 68 این اختیارات هم تصویب شد و حکومت مادام‌العمر سلطنتی ولی‌فقیه، قانونی هم گشت تا مشکلی از آن لحاظ برای رهبری پیش نیاید.
منبع: کتاب ایستاده بر آرمان، روایت فروپاشی یک انقلاب، علی غریب، انتشارات انقلاب اسلامی،دی 85

---------------------------------------------

[1]- " فقیه در همه اموری که با دین و دنیای بندگان خدا ارتباط دارد و باید صورت پذیرد و هیچ گزیری از انجام آن نیست حق تصرف و ولایت دارد. در تمام امور جامعه که امام مستقیما در آن ولایت داشته است و اعمال ولایت می‌کرده ، فقیه نیز حق ولایت دارد."( حدود ولایت حاکم در اسلام، ملا احمد نراقی، صص13-15 و ص97) برای آشنایی بیشتر با نظریات ملا احمد نراقی درباره ولایت فقیه رجوع کنید به " انديشه سياسي ملااحمد نراقي"، سيدسجاد ايزدهي، موسسه بوستان كتاب قم
[2]- ولایت فقیه( حکومت اسلامی)، روح‌الله‌ الموسوی الخمینی، ‌بی‌نا،بی‌تا،ص184
[3]- ولایت فقیه( حکومت اسلامی)،روح‌الله الموسوی الخمینی، بی‌نا، بی‌تا‌، ص 58
[4]- گردهمایی ائمه جمعه،8/11/77
[5]- سخنرانی درجمع ناظران انتخابات استان قم، خبرگزاري انتخاب،۲۹ بهمن ماه ۱۳۸۴
[6]- ولایت فقیه، روح‌الله الموسوی الخمینی، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، چاپ نهم، تابستان 78،ص41
[7]- جاودانه تاريخ، سيدمحمد حسينى بهشتى، سازمان انتشارات روزنامه جمهورى اسلامى، ج 3 ، گفتارها، صص 47-46
[8]- مشروح مذاكرات شوراى بازنگرى قانون اساسى جمهورى اسلامى، ج 3، ص 1640
[9]- صحیفه‌نور، ج9، ص253
[10]- سخنرانی در ديدار با مسؤولين دانشكده افسري نيروي زميني سپاه، کیهان،10 خرداد 84
[11]- سخنرانی 9/8/58، صحيفه نور، جلد10، ص407
[12]- کیهان، 9 شهریور 85
[13]- سخنرانی 12/7/58، صحیفه نور،ج6،ص36
[14]- صحيفه نور، ج6، ص237
[15]- يا لثارات الحسين، شماره80، ص4
[16]- رسالت ۲2 دى ۱۳۸۴
[17]- سخنرانی 9/8/58، صحيفه نور،جلد10،صفحه 88
[18]- مشروح مذاكرات شوراى بازنگرى قانون اساسى جمهورى اسلامى ايران، ج 3، ص1631
[19]- صحيفه نور، ج4، ص168
[20]- ولایت فقیه، ص6
[21]- سخنرانی به مناسبت برگزاري كنگره امام خميني و انديشه حكومت، 11 بهمن 78
[22]- سخنرانی در دهمین نشست دوره سوم مجلس خبرگان،۱۳۸۲/۰۶/۱۷
[23]-كتاب البيع، روح‌الله خمینی، قم،انتشارات اسماعيليان، بى تا، جلد5، ص472
[24]- ولایت فقیه، ص37
[25]- سمينار ولايت فقيه در ساری، راديو تهران، اخبار ساعت 20 روز 29 ارديبهشت 1361
[26]- ولايت فقيه، ص40
[27]- خبرگزاری کار ایران،ایلنا،12/7/85
[28]- سخنرانی آیت الله جعفر سبحانی در دیدار با مسئولین اجرایی دومین همایش بین المللی دکترین مهدویت،24 اردیبهشت 1385
[29]- سخنرانی آیت‌الله مصباح یزدی در جمع بسيجيان شهرستان قروه، 7مرداد1381
[30]- ولایت فقیه،ص51
[31]- روزنامه رسالت،19 تیر 68.
[32]- صحیفه نور،ج20،ص452
[33]- خبرگزاری فارس،18/05/84
[34]- رسالت، 13/11/1375
[35]- سخنرانی 3/8/58، صحیفه نور،ج6،ص118
[36]- سخنرانی آقای خامنه‌ای در مراسم پانزدهمين سالگرد درگذشت آقای خميني ،14/3/83
[37]- جمهوری اسلامی، 03/04/1382
[38]- روزنامه خرداد،16/3/78
[39]- نشریه شهروند چاپ کانادا، 5/30/2002 برابر با 9 خرداد 1381
[40]- ر.ک به متن سخنان آیت‌الله نمازی، خبرگزاری رسا، 16 فروردین 1383
[41]- روزنامه صبح امروز،20/11/77
[42]- خبرگزاري جمهوري اسلامي، ‪۸۵/۰۴/۲۶
[43]- سخنرانی 30/7/58، صحیفه نور، ج6، ص95
[44]- سخنان آیت‌الله نمازی، خبرگزاري دانشجويان ايران(اایسنا)، 1385/03/09
[45]- پیام 15/11/57 ، صحيفه نور، جلد 5، صفحه 31
[46]- روزنامه خرداد، 5/3/78
[47]- کشف‌الاسرار، روح‌الله الموسوی الخمینی، انتشارات آزادی، قم، چاپ دوم،ص222
[48]- صحيفه نور،جلد1، صفحه 262
[49]- صحیفه نور، ج18،ص 44
[50]- سخنرانی آیت‌الله مصباح يزدی به مناسبت عید غدیرخم،خبرگزاری رسا، 16 فروردین 83
[51]- صحیفه نور،ج 5، ص522. تئوری‌پردازان و رهروان راه ولایت‌فقیه البته هرآنجا که لازم باشد از ادبیات خشن سود می‌برند: مصباح یزدی:"اگر تحقق اهداف اسلامی بجز از راه خشونت امکان پذیر نباشد این کار ضروری است."(صبح امروز، 17/3/78)خزعلی:" ما در شورای نگهبان مواظب هستیم تا جوانان طعمه جهنم نشوند. شورای نگهبان وقتی در مورد مساله ای اظهار نظر می‌کند و می‌گوید درست است دیگر تمام شد و اگر گفت باطل است دیگر تمام شد."(خرداد11/3/78)محسن رضایی:"ما خودمان به مطبوعات آزادی دادیم. یک شبه هم می‌توانیم همه‌ی اینها را جمع کنیم.ما خودمان مطبوعات را درست کردیم اما می‌بینیم اینها به انحراف کشیده شده‌اند" (اخبار،10 /2/ 78 ) رحیم صفوی:"ما دنبال این هستیم که ریشه‌ی ضد انقلاب را در هر کجا که هستند بزنیم. بعضی ها را باید گردن بزنیم بعضی‌ها را زبانشان را قطع می‌کنیم."(شلمچه، شماره30)
[52]- درس تجربه،خاطرات اولین رئیس جمهور ایران در گفت و گو با حمید احمدی، ص 17
[53]- التنقیح فی شرح العروه الوثقی، الاجتهاد والتقلید، آیت‌الله خویی، تقریرات از میرزا علی غروی تبریزی؛ قم، ص424
[54]- پیرامون انقلاب اسلامی،مرتضی مطهری، دفتر انتشارات اسلامی،وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم،بی‌تا، ص67 & بررسی اجمالی نهضت‌های اسلامی در صد سال اخیر،مرتضی مطهری،انتشارات صدرا، بی‌تا،ص29. در حقیقت برداشت مطهری از ولایت فقیه جز حکومت فقیه بود.
[55]- پیرامون جمهوری اسلامی، مرتضی مطهری،انتشارات صدرا، ص26
[56]- المکاسب المحرمه،آیت‌الله اراکی،ص94. تکه‌های مربوط به نقض اصل ولایت فقیه در چاپ جدید کتاب آیت‌الله اراکی حذف شده است.
[57]- امیدها وناامیدی‌ها، کریم سنجابی،ص234
[58]- درس تجربه، ص 82
[59]- خاطرات آیت‌الله منتظری، چاپ اول، بهار 79، ج1، ص456
[60]- پس از طرح این اصل، روزنامه انقلاب اسلامی در توصیف رئیس جمهور و اختیارات او در نظام جمهوری اسلامی، کاریکاتور مترسکی را کشید که در زیر آن نوشته بود رئیس‌جمهور! ( انقلاب اسلامی، 26مهر ماه 1358)
[61]- صحيفه نور،ج8، ص213
[62]- کیهان، 10 آذر 58
[63]- مصاحبه با روزنامه بامداد، 26 مهرماه 1358
[64]- مشروح مذاکرات مجلس بررسی نهائی قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، جلد دوم، صفحه1152
[65]- اطلاعات، 17 آبان 58
[66]- انقلاب اسلامی، 1 مهر 58
[67]- اطلاعات 19 شهریور58. از آزادی تا شهادت، مجموعه کامل اعلامیه‌ها، پیام‌ها، مصاحبه‌ها، سخنرانی‌ها،خطبه‌های نماز جمعه و تفاسیر تلویزیونی آیت‌الله طالقانی، انتشارات رسا، چاپ دوم،ص482
[68]- از آزادی تا شهادت، مجموعه کامل اعلامیه‌ها، پیام‌ها، مصاحبه‌ها، سخنرانی‌ها،خطبه‌های نماز جمعه و تفاسیر تلویزیونی آیت‌الله طالقانی، انتشارات رسا، چاپ دوم،ص488
[69]- انقلاب اسلامی، 22 شهریور 58
[70]- درس تجربه،ص60
[71]- مشروح مذاکرات مجلس بررسی نهائی قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران جلد دوم، صفحه1116-1115 . همچنین پیشتر ناصر مکارم در مصاحبه‌ای گفته بود:" تا آنجا که من اطلاع دارم هیچ رهبر مذهبی انتظار ندارد که رهبری مملکت را برعهده گیرد. رهبران مذهبی از جنبه های مذهبی در امور نظارت داشته باشند."( اطلاعات، 14 آبان 57 )
[72]- کیهان، 15 مهر 58
[73]- نقل از مصاحبه با رشیدیان، عضو مجلس خبرگان، نشریه حکومت اسلامی،ارگان دبیرخانه مجلس خبرگان، سال یازدهم، شماره 39، بهار 85، ص198. جالب اینجا که رشیدیان نیز که از سرسخت‌ترین مدافعان اصل ولایت فقیه به شمار می‌رفت، عضو حزب زحمتکشان آبادان بود.
[74]- درس تجربه، ص 83
[75]- خاطرات آیت‌الله منتظری،ج1، ص456 همچنین درس تجربه، ص70. رشیدیان، از مدافعان سرسخت ولایت فقیه نیز درباره موضع‌گیری بنی‌صدر می‌گوید: "بنى‏صدر مى‏گفت مجتهد جامع‏الشرايط يا ولى فقيه بايد 164 علم داشته باشد و اين محال است لذا ولايت فقيه‏ مفهوم دارد ولى مصداق ندارد و از اين به صورت چماق هميشه‏استفاده مى‏كرد."(نشریه حکومت اسلامی،ارگان دبیرخانه مجلس خبرگان،سال یازدهم، شماره 39، بهار 85، ص207)
[76]- درس تجربه، ص83
[77]- عبور از بحران، هاشمی رفسنجانی،ص60
[78]- سخنرانی مورخه7/10/58. صحيفه نور، جلد11،ص133
[79]- مصاحبه با حامد الگار،7/10/58، صحیفه نور، ج6، ص519. بعدها آیت‌الله مشکینی در این‌باره گفت:" اگر از روز اول به مسئله ولايت فقيه در قانون اساسي تاكيد نمي شد امروز خبري از اسلام نبود."( کیهان، 7 خرداد 84) محمدعلی رجایی تاکید کرد:"ما ولايت فقيه را به عنوان عاليترين دستاوردهاي انقلاب در قانون اساسي خود گنجانيده ايم."(نقل از کیهان،25 خرداد 84) همچنین بهشتی نیز گفت:"اين اصل، يك اصل تعارفي نيست كه بخواهند با فقها و علما تعارف كنند، احترام آنها را نگهدارند و بگويند بله آقا خوب اصل ولايت فقيه هم ما توي قانون اساسي گذاشتيم. هيچ اينجورها نيست. اين اصل يك اصل بنيادي در نظام اسلامي ماست."(جمهوري اسلامي 03/04/1382)


کارتون - حسین شریعتمداری و تجاوز در زندان




آگهی استخدام در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی !



بدینوسیله از کلیه علاقمندان به استخدام در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی دعوت میشود تا در صورتیکه واجد شرایط زیر هستند در راس ساعت 12 شب مورخه 1390/4/30 با در دست داشتن اصل شناسنامه و کارت ملی به قرارگاه ثارالله سپاه پاسداران واقع در تهران ، جنب صدا و سیمای جمهوری اسلامی مراجعه نمایند .

شرایط داوطلبان استخدام در سپاه پاسداران :

1- رسیدن به سن هجده سالگی تمام تا ساعت 12 شب مورخه 1390/4/30

2- مسلمان و شیعه دوازده امامی

3- معتقد به نظام مقدس جمهوری اسلامی و اصل مترقی ولایت مطلقه فقیه

4- نامشخص بودن پدر یا داشتن چند پدر

5- کسانی که در کودکی و نوجوانی مورد تجاوز جنسی قرار گرفته اند و حالا میخواهند از دیگران انتقام بگیرند .

6- افرادی که به قاچاق گوشی موبایل ، لوازم اصلی و جانبی کامپیوتر ، لوازم الکترونیکی منزل ، ارز ، طلا و جواهرات و مواد مخدر علاقمندند .

7- کسانی که قلدری و گردن کلفتی و لات بازی را دوست دارند .

8- افرادی که کار با چاقو و کارد و قمه و نیمچه و شمشیر و نانچیکو و پنچه بوکس و چماق و باطوم و تانفو و زنجیر را بصورت حرفه ای بلدند .

9- کسانی که از کتک زدن و زخمی کردن دیگران لذت میبرند .

10- افرادی که از تجاوز جنسی به زنان شوهر دار و دختران باکره لذت میبرند .

11- کسانی که به رابطه جنسی با کودکان و نوجوانان علاقمندند .

12- افرادی که دوست دارند تا با کلت و کلاش به سر و سینه معترضان خیابانی شلیک کنند .

13- کسانی که دوست دارند با چاقو و کارد سر مخالفان نظام را بکنند و جسدشان را مثله کنند .

14- افرادی که از ادرار و مدفوع کردن بر روی سر و صورت بازداشتی ها لذت میبرند .

15- کسانی که از شلاق زدن به متهمان بازداشتی و محکومان دادگاه های انقلاب لذت میبرند .

16- افرادی که به زمین خواری و قصب زمین و خانه و اموال دیگران علاقمندند .

17- کسانی که شرخری و زور گیری را دوست دارند .

18- افرادی که حاضرند برای حفاظت از اسلام و انقلاب و نظام و ولایت فقیه مثل آب خوردن دروغ بگویند .

اگر این شرایط را دارید بدانید سپاه پاسداران بهترین مکان برای کار کردن و ارضاء جنسی و تخلیه عقده های روحی و روانی شماست پس با ما دست یاری بدهید تا ما هم تمام خواسته های شما را برآورده کنیم .

لازم بذکر است که بعد از چندین مرحله آزمون کتبی و شفاهی و مصاحبه ، افرادی که نمره بالای 15 بیاورند به استخدام سپاه پاسداران در خواهند آمد و افرادی که نمرشان 10 الی 15 شود برای استخدام در وزارت اطلاعات معرفی خواهند شد و کسانیکه نمره زیر 10 بیاورند برای استخدام در نیروی انتظامی معرفی نامه دریافت خواهند کرد .

معاونت استخدام سپاه پاسداران انقلاب اسلامی



کارتون - آخوند تو سوراخ نمیره ، جارو به دمش میبنده !



اهداف سازمان حفاظت اطلاعات سپاه پاسداران


سازمان حفاظت اطلاعات سپاه پاسداران یک سازمان متمرکز مستقل و از زیر مجموعه های ستاد کل سپاه پاسداران است که مسئول کسب ، پرورش و حفظ اطلاعات نظامی و تخصصی سایر واحدهای سپاه و بدست آوردن آگاهی‌های لازم از وضعیت دشمنان داخلی و خارجی سپاه پاسداران و حکومت ایران و مقابله با توطئه‌های آنان می‌باشد. علاوه بر سپاه پاسداران، مرکز حفاظت اطلاعات قوه قضاییه و دفتر نمایندگی ولی فقیه نیز بر این امور نظارت دارند. این واحد به عنوان یکی از قدیمی‌ترین نهادهای اطلاعاتی جمهوری اسلامی، از مهم‌ترین بخش‌های تشکیل دهنده سپاه پاسداران از بدو تأسیس‌اش میباشد. این نهاد بلافاصله پس از تشکیل هستهٔ اولیه سپاه شکل گرفت و به سرعت گسترش یافت. با موافقت دفتر فرماندهی کل قوا در مهر ۱۳۸۸، این نیرو از معاونت اطلاعات به سازمان اطلاعات ارتقاء یافت.

فرمانده این نیرو از بین افراد مورد تایید ولی فقیه و با حکم فرمانده کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران عزل و نصب می‌گردند. رئیس سازمان حفاظت اطلاعات سپاه بر حسب مورد در زمینه‌هـای انتصابات، ترفیعات، نقل و انتقالات، ماءموریت‌ها و ... پرسنل سپاه، از اختیاراتی معادل فرماندهان نیروهای سپاه برخوردار می‌باشد.

بر اساس گزارش «مرکز بررسی جرائم سازمان یافته سایبری سپاه پاسداران انقلاب اسلامی»، این نیرو تاکنون در شناسایی و دستگیری چندین شبکه اینترنتی ضد دینی و ضد جمهوری اسلامی اقدامات اطلاعاتی و عملیاتی را انجام داده است .

فرماندهان

سرتیپ مرتضی رضایی (اسفند ۱۳۷۲-بهار ۱۳۸۵)
سردار محمد کاظمی (بهار ۱۳۸۵-اسفند ۱۳۸۷)
حجت‌الاسلام غلامحسین رمضانی (اسفند ۱۳۸۷-آبان ۱۳۸۸
حجت الاسلام حسین طائب (آبان ۱۳۸۸-تاکنون)



هشدارهای خامنه ای به کروبی قبل از محاکمه نمایشی - کاری از نیک آهنگ




کاریکاتور – مصباح یزدی و آشغال نظام !



کاریکاتور – خامنه ای ، کمک نقدی ، بشار اسد و دیگر هیچ !




تعریف دامپینگ معکوس چیست ؟



دامپينگ معكوس‌ : فروش يك كالا در خارج به قيمتي بالاترازقيمت فروش داخلي آن.اين عمل معمولا به منظور بهره گيري از موقعيت انحصاري صورت مي گيرد. ( وبلاگ اقتصاد پویا )


عکس طنز - سخنی گهربار از استاد آیت الله مطهری !



کاریکاتور - چرا پدر شهید محسن روح الامینی از خون فرزندش گذشت ؟





کاریکاتور - رقابت صادق لاریجانی با عزرائیل !




احمدی نژاد : با این تورم چطور تو روی مردم نگاه کنم !



کاریکاتور - انشاء بچه یک چماقدار رژیم در مورد شغل پدرش !




کارتون - جمهوری اسلامی مجازات وبلاگ نویسان را تشدید میکند .





تا زمانیکه اسلام در ایران باشد ، حال و روزمان همین خواهد بود.


وبلاگ خاکستر سوزان - دین اسلام همانند ویروسی ست که به جان سخت افزار و نرم افزار ایران افتاده است و تا زمانیکه این ویروس را از سخت افزار و نرم افزار ایران پاک نکنیم مطمئن باشید با تغییر و تعویض سیستم عامل ایران ( تغییر حکومت ) چیزی عوض نخواهد شد چون این ویروس همچنان فعال خواهد بود و به خراب کاری هایش ادامه خواهد داد و سیستم عامل جدید را هم در کمترین زمان ممکن آلوده و ناکار آمد خواهد کرد .

باور کنید جمهوری اسلامی حداکثر 20 درصد مشکل کنونی مردم ایران است و 80 درصد بقیه مربوط به دین اسلام و مذهب تشیع و طرفداران و پیروانش است و اگر همین امروز جمهوری اسلامی بدون هیچ گونه خون و خون ریزی سرنگون شود و یک جمهوری دموکراتیک و لائیک و لیبرال هم بر سر کار بیاید و تمام مناسب دولتی و سیاسی و اقتصادی و فرهنگی و اجتماعی و نظامی را هم تکوکرات ها و نخبگان و فرهیختگان لائیک و سکولار در اختیار بگیرند ، ویروس اسلام ، این سیستم کار آمد و شایسته سالار را هم فشل خواهد کرد بطوریکه مردم آرزو خواهند کرد که دوباره همان جمهوری اسلامی بر سر کار بیاید چرا که سخت افزار و نرم افزارش با ویروس اسلام سازگار تر است و کمتر به مردم ایران آسیب میزند .

پس بجای اینکه تمام نیروی مان را صرف مبارزه با عناصر تشکیل دهنده جمهوری اسلامی ( ولایت فقیه ، شورای نگهبان و سپاه و بسیج و وزارت اطلاعات و نیرو انتظامی و دادگاه و دادسرای انقلاب و مجلس خبرگان و .... ) کنیم بهتر است مقدار بیشتری از این قوا را صرف مقابله با خود اسلام و ایدئولوژی اسلام انقلابی بکنیم و به حرف های آن عده هم که دائما میگویند به دین مردم کاری نداشته باشید توجه نکنیم چرا که اینان یا از اطلاعاتی های رژیم هستند و یا از این اصلاح طلبانی اند که در اپوزیسیون نفوذ کرده اند و در حال انجام ماموریت میباشند .



کارتون - محمد جواد لاریجانی و آفتابه طهارت !




دعوای شما با مجاهدین خلق بخاطر پول است الکی دم از حقوق بشر و دموکراسی نزنید .



این روزها سایت بالاترین پر شده است از لینک های ضد مجاهدین خلق که مطمئنن این جریان نمیتواند کار سازمان های اطلاعاتی جمهوری اسلامی باشد چرا که رژیم هر چقدر هم بیسواد باشد دیگر بعد از 30 سال کار اطلاعاتی ، فرق جنگ رسانه ای با جنگ پرتاب گوجه و تخم مرغ و سیب زمینی را میداند و نمیاید با این بچه بازی ها زمینه تبلیغ و مظلوم نمایی سازمان مجاهدین خلق را فراهم نماید .

خب جریان این جنگ حال بهم زن بین مجاهدین خلق و اپوزیسیون خارج کشور چیست ؟ پول است ! بله همه این نبرد بچه گانه سایبری فقط و فقط بخاطر پول است چرا که لابی های مجاهدین خلق تلاش میکنند تا نام این سازمان را از لیست گروه های تروریستی اروپا و آمریکا خارج کنند ( که در این زمینه هم به نتایجی رسیده اند ) و اگر این اتفاق بیافتد قسمت عمده ای از کمک نقدی آمریکا و اروپا که تا دیروز صرف کمک به سایر گروههای اپوزیسیون جمهوری اسلامی میشد از فردا نصیب مجاهدین خلق خواهد شد ، چرا که این سازمان ، منسجم ترین و تشکیلاتی ترین اپوزیسیون جمهوری اسلامی ایران است که همیشه هم موی دماغ رژیم بوده است و اهدافش هم براندازانه است نه اصلاح طلبانه ( هر چند پایگاه اجتماعی قابل توجهی ندارد ولی همینکه میتواند اهرم فشاری بر علیه جمهوری اسلامی باشد از نظر سیاستمداران غربی کافیست ) .

پس کسانیکه چپ و راست لینک برعلیه مجاهدین خلق میفرستند هدفشان چیست ؟ اینها هدفشان این است که به سیاستمداران اروپایی و آمریکایی بگویند که مجاهدین خلق در ایران هیچ پایگاه اجتماعی ندارند ولی ما خیلی پایگاه اجتماعی داریم ! ما سبز اللهی ها و سلطنت طلبان و اصلاحات چی ها خیلی دموکرات و طرفدار حقوق بشر هستیم ولی اینها نیستند . ما این هستیم اونها اون هستند ، اونها این هستند و ما اون هستیم ! پس لطفا اینها رو از لیست سازمانهای تروریستی خارج نکنید وگرنه ما بیچاره میشیم ! چرا که این سازمان تا تمام کمکهای نقدی ای رو که شما به ما میکنید ، بسمت خودش هدایت نکنه دست بردار نیست و اگر این اتفاق بیافته ما باید قید سیاست بازی و سرکار گذاشتن مردم رو بزنیم و دوباره بریم بکار خشکشویی و ظرفشوئی و ... بپردازیم که دیگر در شان مانیست . چرا که شغل ما تا دیروز شغل اپوزیسونی بوده ( سرکار گذاشتن مردم ایران برای براندازی رژیم و مصالحه مخفیانه با رژیم برای برنیاندازی رژیم ! ) نمیشه از فردا بریم به اون کارهای دون پایه بپردازیم ، آخه در و همسایه چی میگن ؟ پس خواهش میکنیم این سازمان مجاهدین خلق رو از لیست گروههای تروریسیتی خارج نکنید وگرنه اوضاع ما قمر در عقرب میشه ! میفهمید یا باز میخواهید فله ای لینک های ضد مجاهدین خلق توی بالاترین بفرستیم و حال خوانندگان این سایت رو بهم بزنیم ؟!


عایشه قذافی ، دختری که شاید رهبر آینده لیبی شود !


«عایشه قذافی» دختر «معمر قذافی» رهبر انقلاب لیبی است. «عایشه» در حال حاضر دارای رتبه "سپهبد" در ارتش لیبی میباشد اما در رشته حقوق تحصیل کرده است. پدرش بارها و بارها در مراسم مختلف علاقه شدید خود را به این دختر اعلام کرده و گفته این دختر حتی توانایی اداره کشور و جانشینی مرا دارد.
«عایشه قذافی» علاقه بسیار زیادی به «صدام حسین» دیکتاتور سابق عراق داشت به طوری که وی را با لفظ "عمو" صدا می زد. پیش از حمله آمریکا به عراق در سال 2003 میلادی، دختر «قذافی» چندین بار برای دیدار و گفتگو با «صدام» و دیگر مقامات عراقی به بغداد سفر کرده بود و
پس از بازداشت دیکتاتور سابق عراق ، «عایشه» بارها اعلام کرد که مایل است عضو تیم وکلای دفاع از «صدام» باشد. وی در همان زمان طی اظهاراتی درباره دیکتاتور عراق گفت: دوست دارم از «عمو صدام» دفاع کنم زیرا وی مانند پدر من است و با مشکلات قانونی بسیار زیادی روبرو شده است. پس از اعدام «صدام» دختر رهبر لیبی آن اقدام را به شدت محکوم کرد و با شهید نامیدن صدام حسین ، اعدام وی را یک دستور آمریکایی خواند.
«عایشه قذافی» نیز مانند پدرش علاقه خاصی به رفتارهای ویژه و تعجب برانگیز دارد تا بتواند توجه همگان را به خود جلب کند. از جمله اقدامات غیر قابل تصور وی، سفر به انگلیس و رفتن به «هاید پارک» و سخنرانی در تریبون آزاد آنجا بود. وی در آن سخنرانی از ارتش جمهوری ایرلند طرفداری کرد.

ناگفته نماند «عایشه» برای تحصیل در مقطع دکترا در رشته حقوق بین الملل به پاریس سفر کرد اما در آنجا عاشق یک پسر جوانی شد و تصمیم به ازدواج با وی گرفت. این تصمیمش با مخالفت شدید «معمر قذافی» و همسرش مواجه شد همین امر موجب شکست عشقی و افسردگی «عایشه» شد. در نهایت ترک تحصیل کرد و به لیبی بازگشت. پس از بازگشت، پدرش برای روحیه دادن به وی، ترتیب داد تا مدرک دکترای افتخاری به وی اعطا کنند.

همچنین «عایشه قذافی» در ریخت و پاش و عیش و نوش از بسیاری از دختران و شاهزادگان کشورهای حوزه خلیج فارس نیز ولخرج تر است و وقت زیادی را در شهرهای مختلف اروپایی و در مجلل ترین هتل های آن می‌گذراند. کثرت سفرهای وی به اروپا، توجه مجلات این کشور را به خود جلب کرد و بسیاری از آنان شروع کردند به انتشار عکس های مختلفی از وی در حالات مختلف. گفتنی است وی روز به روز در حال کسب شهرت بیشتر است و برخی از کارشناسان مسائل سیاسی لیبی معتقدند وی سرسخت ترین و اصلی ترین رقیب برادرش «سیف الإسلام قذافی» برای جانشینی «معمر قذافی» است.



زندگینامه سردار نقدی - فرمانده سازمان تروریستی بسیج


محمد رضا نقدی در سال 1332 در شهر نجف به دنیا آمد. پدرش شیخ علی اکبر ثمانی از طلاب شیعه مجاور شهر نجف بود. محمد رضا فرزند دوم از چهار فرزند خانواده شیخ علی اکبر بود. درسال 1358 در حالیکه یک سال از پیروزی انقلاب گذشته بود، دولت عراق این خانواده را نیز به همراه دیگر شیعیان معاند و ایرانیان مقیم عراق از کشور عراق اخراج نمود و خانواده شیخ علی اکبر به شهر « نقده » نقل مکان کردند و شهرت نقده ای را برای خود برگزیدند که بعد ها نیز به نقدی مشهور شدند.

عضویت در مجلس اعلای انقلاب اسلامی عراق

باشروع جنگ تحمیلی ایران و عراق و باز شدن پای این تشکل سیاسی به ایران محمد رضا نقدی در حالیکه 27 سال بیشتر نداشت عضو این گروه شد. محمد رضا نقدی کارش را در دفتر نمایندگی مجلس اعلا در شهر ارومیه آغاز کرد، وظیفه وی شناسایی کردها و اعراب معاند و معاود عراقی برای جذب و سازماندهی در این تشکل بود. در اسفند ماه سال 1359 محمد رضا برای آموزش نظامی و گذراندن دوره های چریکی به کشور لبنان عزیمت نمود و در پادگان های « جنبش امل » آموزش دید و مجددا به ایران بازگشت و در رده های نظامی مجلس اعلا سازماندهی گردید.

ورود به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی

در سال 1361 شهید دقایقی از فرماندهان سپاه، ماموریت می یابد تا از بین عراقیان مجاهد و معاند تیپی را تشکیل داده و سازماندهی کند. این تیپ بعد ها اساس شکل گیری سپاه بدر شد. محمد رضا نیز در زمره دیگر معاندین عراقی بود که به عضویت این تیپ در آمد و در معاونت اطلاعات وعملیات این لشگرمشغول خدمت شد. تاسال 1364 محمد رضا در لشکر 9 بدر مشغول خدمت بود و بعد از آن به سپاه لبنان منتقل شد. سپاه لبنان نیرویی بود که به فرمان آیت اﷲ خمینی و به منظور عملی کردن استراتژی « آزاد سازی قدس » و یاری رساندنی به مبارزان لبنانی در نبرد با اسرائیل ایجاد شد. هرچند که بعد ها این تفکر با استراتژی « راه قدس از کربلا می گذرد » متوقف شد و اولویت جنگ ایران و عراق محسوب گردید، اما فعالیت سپاه در سوریه و لبنان هرگز متوقف نشد و حتی بعد ها این یگان گسترش یافته و در فرمان 6 ماده ای فرماندهی کل قوا به فرمانده کل سپاه محسن رضایی، مبنی بر تجهیز و سازماندهی سپاه پاسداران به نیرو های مجزا، متشکل تر گردید و به عنوان یکی از نیروهای پنجگانه سپاه پاسداران شناخته شد و به « نیروی قدس » موسوم گشت.

محمد رضا نقدی همچنان در نیروی قدس مشغول خدمت بود و به دلیل فعالیت های اطلاعاتی و عملیاتی اش در عراق و سودان در بین پاسداران ارشد سپاه به نام مستعار « شمس » مشهورشد. با شروع جنگ در یوگوسلاوی سابق وی در رأس گردانی از پاسداران سپاه قدس به « بوسنی و هرزگوین » اعزام شد و تاپایان بحران در آن منطقه یکی از سه فرمانده ارشد نظامی سپاه پاسداران در بوسنی بود. محمد رضا نقدی - ملقب به شمس - در سال 1372 به پیشنهاد فرمانده کل سپاه از سوی علی خامنه ای به عنوان معاون اطلاعات نیروی قدس انتخاب می گردد اما دیر سالی از این انتصاب نمی گذرد که مجددا از سوی علی خامنه ای به عنوان فرمانده حفاظت اطلاعات نیروی انتظامی منصوب می شود و با درجه سرتیپی از نیروی قدس سپاه به نیروی انتظامی منتقل میگردد.

نقدی در آخرین روزی که در پادگان امام علی در بین پاسداران سپاه به سر می برد در مراسم تودیع اش اهداف خود را از پذیرش این پست گسترش عدالت اجتماعی، شایسته سالاری، مبارزه با فقر، اعتیاد و فساد اداری عنوان نمود. در حالی که به جز مبارزه با فساد اداری دیگر اهداف وی به هیچ وجه در چارچوب مسئولیتی که برای وی در نظر گرفته شده بود نبود، و در آن آشفته بازار هم کسی از وی سؤال نکرد که حفاظت اطلاعات نیروی انتظامی باید بر نحوه کارکرد و فعالیت های پرسنل نیروی انتظامی نظارت کند نه آنکه محفلی برای تحقق علایق و اهداف فرمانده اش باشد ! به هر روی محمد رضا نقدی به حفاظت اطلاعات ناجا ( نیروی انتظامی جمهوری اسلامی) رفت و به واقع آنجا را تبدیل به حیات خلوتی برای خواستها و امیال شخصی خویش کرد که صد البته این علایق دور از نظر خشک مغزانی که در ایران از آنها به نام محافضه کاران یاد می شود نبود.

نقدی با استفاده از رانت فرماندهی حفاظت اطلاعات و حمایت های جنبی علی خامه ای از وی ، اکثر دوستان و همفکران خود را از سپاه به نیروی انتظامی منتقل نمود و در کادرهای سازمانی ستاد این رده، نفوذ داد ، « شایسته سالاری ! » تا آنجا بود که به خواست وی « سرهنگ پاسدار سید رضا جلیلی » را که به حکم دادسرای نظامی قم به اتهام فساد اخلاقی و ارتباطات نامشروع و شرب خمر، از لشکر علی ابن ابی طالب سپاه پاسداران اخراج شده بود را مجددا دعوت به خدمت نمود و وی را به سمت مسئول دفتر بازرسی خویش برگزید. (البته در ادامه مطالب علت این انتصاب آشکار خواهد شد.) رفته رفته کادر حفاظت اطلاعات ناجا شایسته و مطلوب محمد رضا نقدی و اربابانش در دفتر رهبری شد و اینجاست که ماموریت های خاص به وی محول می شود.

طلوع شمس اطلاعاتی

با انتخاب سید محمد خاتمی به ریاست جمهوری و به قدرت رسیدن اصلاح طلبان دولتی، محافظه کاران درصدد قطع شریان های حیاتی این جماعت بر آمدند. یکی از این شریان های مهم ، شهرداری ها بودند . محافظه کاران به نیکی می دانستند که در شهرداری ها چه می گذرد، چرا که خود با به روی کار آوردن « غلامحسین کرباسچی » از سوی هاشمی رفسنجانی بر آن اشراف داشتند و این لقمه چرب و نرم اکنون به دست رقیب افتاده بود. از همین رو پرونده ای را که از مدتها قبل برای روز مبادا در بایگانی اتاق سکوت خود داشتند رو کردند و محمد یزدی رئیس وقت قوه قضائیه و از مهره های اصلی محافظه کاران حکومتی فرمان آتش را صادر کرد و به اتهام اختلاس و حیف و میل بیت المال! غلامحسین کرباسچی و بیش از 164 نفر از شهرداران و مدیران شهرداری تهران ظرف کمتر از سه ماه بازداشت یا احضار شدند. این پرونده سیاسی - قضایی در نوع خود تا به امروز نیز در سیستم قضایی کشور بی نظیر بوده است.

اما چگونه پای نقدی به پرونده شهرداری تهران باز شد؟

محمد رضا نقدی که از سوی جمعی از نمایندگان مجلس پنجم و با فشار فراکسیون کارگزاران سازندگی به مجلس دعوت شده بود در جالسه ای با نمایندگان ، اینچنین دخالت خود را تعریف می کند: روزی آقای رازینی ریاست محترم دادگستری تهران مرا به دفترش دعوت کرد وقتی که رفتم ایشان توضیح دادند که پرونده ای هست که مربوط می شود به فساد مالی در شهرداری تهران و ابعاد مالی آن بسیار گسترده است ما هم به دلایلی صلاح نمی دانیم که پرونده را به دست دیگر ضابطین ، همچون وزارت اطلاعات و اداره آگاهی بدهیم و می خواهیم این را به شما بسپاریم چرا که هم « بازداشتگاهی مطمئن» دارید و هم پرسنلتان «امین» هستند.آن روز من به آقا ی رازینی گفتم: ما آماده هستیم! ولی اگر به میدان بیاییم تا آخر هستیم مبادا شما در وسط کار بر اثر فشارهای سیاسی کنار بکشید.که آقای رازینی هم گفتند : نه اراده ما هم بر این است که این قضیه جدی بگیریم و حتی مقام معظم رهبری هم فرموده اند که با این مفسده جدی برخورد شود.(پیاده شده از نوار جلسه پرسش و پاسخ محمد رضا نقدی و نمایندگان مجلس)

بعد از این توافق بود که فرمان آتش صادرشد و محمد رضا نقدی با یاری سرتیپ پاسدار « مسعود صدرالاسلام » فرمانده وقت اطلاعات ناجا کار بازداشت، احضار و بازرداشت بیش از 164 شهردا، مدیر ، کارمندان ارشد و میانی شهرداری تهران را طی 95 روز به انجام رساندند. کار بازرسی از ساختمان های شهرداری و منازل بازداشت شدگان توسط اطلاعات نیروی انتظامی و کار بازجویی و بازداشت متهمان توسط حفاظت اطلاعات نیرو انتظامی صورت گرفت . بازجویی ها عمدتا در بازداشتگاه های وصال و خاتم و یا مجتمع قضایی امام خمینی انجام می گرفت.

و اما در بازداشتگاه هایی که علی رازینی آنها را مطمئن خوانده بود، ماموران امین برسر متهمان چه می آوردند؟

« ميم – ت» یکی از شهرداران بازداشت شده، پس از آزادی در لایحه شکوائیه خویش برعلیه محمد رضا نقدی و مسعود صدرالاسلام شرایط رفتار این ماموران امین را در بازداشتگاهی مطمئن اینچنین شرح می دهد: بازداشتگاه ما وصال نام داشت و من در سلول 130 انفرادی بودم. محل سلول من چهار طبقه زیر زمین بود از بلندگوی بازداشتگاه که در تمام سلولها صدای آن پخش می شد مدام یا صدای ضجه و گریه و روضه خوانی پخش می شد یا قرآن. وضع غذای بازداشتگاه هم بسیار نامطلوب بود و در مدت 65 روزی که من در انفرادی بودم همواره غذا یا تکه نانی خشک و چند خرما بود یا سوپی که بیشتر به آب گرم و گوجه و چند لوبیا شباهت داشت. وشکنجه اصل ثابت تمامی بازجویی هایم بود، بازجوی من که خود را ایمان معرفی می کرد با کابل بر پشتم میزد و با هر ضربه یا زهرا و یا حسین میگفت. آقای نقدی در تمام جلسات شکنجه خود شخصا حضورداشت و همواره زیر ضربات کابل از من می خواست تا اعتراف کنم و کتبا بنویسم که با خانم « ز- م » منشی محل کارم روابط نامشروع داشته ام ...( قسمتی از لایح شکوائیه « م-ت » که رونوشتی از آن به مطبوعات نیز ارسال شده بود)

از دیگر شاهکار های محمد رضا نقدی که به دستور شورای عالی امنیت ملی همچنان مختومه مانده است ، که وی مظنون به مشارکت در قتل قاضی ( بازپرس ) اولیه پرونده کرباسچی است، که به طور مشکوکی ناگهان سکته کرد. شایع است که محمد رضا نقدی بر سر صدور احکام سفید بازداشت و بازرسی از منازل و محل کار افراد و همچنین چگونگی حسابرسی با وی اختلاف داشته است که به همین منظور و برای حل اختلافات جلسه ای در منزل « محسن اژه ای » با حضور ایشان و محمد رضا نقدی و مسعود صدرالاسلام برگزار می شود و با صرف شام خاتمه می یابد، فردای آن روز وی دچار مسمومیت شدید می شود و به علت کاملا آشکاری ( آمپول هوا ) دچار ایست قلبی می شده، فوت می کند. به دنبال فوت ایشان کمیسیون امنیتی عالی شورای امنیت ملی ضمن اذعان به مشکوک بودن فوت قاضی، اما به خاطر دخیل بودن افرادی چون علی رازینی ( ریاست دادگستری استان تهران )، محسنی اژه ای ( ریاست مجمع قضایی کاکنان دولت و از قضات دادگاه ویژه روحانیت )، محمد رضا نقدی و مسعود صدر الاسلام دستور بایکوت شدن پرونده را می دهد. بالاخره دادگاه ها و بازداشت ها پایان می گیرند و متهمان با فشار مطبوعات و فراکسیون کارگزاران سازندگی در مجلس و پیگیری اذهان عمومی ضمن اقامه دعوی در دادسرای نظامی تهران بالاخره می توانند محمد رضا نقدی را باتوجه به فاحش بودن تخلفاتش در صدور احکام بی مورد بازداشت های موقت ، شکنجه و نوع بازجویی ها، ایشان را به سه ماه حبس محکوم نمایند. که البته این حکم علی رغم قطعی شدنش هرگز به اجرا در نیامد و در کمال نا باوری چندی بعد محمد رضا نقدی با حکم علی خامنه ای به عنوان « مشاور ارشد نظامی رهبر و فرمانده پشتیبانی ستاد فرماندهی کل قوا» منصوب شد. و رهبر، اینچنین از وی دلجویی کرد، که مبادا خاطر ایشان حتی از رویت حکمی که هرگز اجرا نمی گردد مکدر شود و همچنین به همه بفهماند که اطرافیانش از حاشيه امن و مصونیت آهنین برخوردار می باشند.

محمد رضا نقدی و ارتباط با هسته های حزب ﷲ

محمد رضا نقدی از جمله محفل نشینان محرمی است که در حلقه مافیایی دفتر رهبری حشر و نشر بسیاری داشت. در درون دفتر رهبری از اردیبهشت سال 1374 ستادی به نام « ستاد واکنش سریع » تشکیل شده است که اعضای این ستاد عبارتند از: جمعی از سرداران سپاه شاغل در خود سپاه و همچنین پاسداران ارشدی که مامور به خدمت در دیگر نهادها و ارکان نظام می باشند، مانند سردار محسن رفیقدوست -که خارج از سپاه می باشد اما سردار سپاه است- و یا مرتضی رضایی و حسین شریعتمداری. ازجمله اهداف اصلی این ستاد نظامی کردن جامعه و به دست گرفتن تمامی مناصب نظام است.

محمد رضا نقدی نیز از جمله اعضای این ستاد بود و به نوعی در کنار سردار حسین ﷲ کرم و سردار ذولقدر و جانشین فرماندهی کل سپاه پاسداران، از رهبران هسته های شبه نظامی انصار حزب ﷲ در این ستاد بودند . از جمله ماموریت های محول شده به محمدرضا نقدی و حسین ﷲ کرم از سوی این ستاد طرح ترور « عبدﷲ نوری » و همچنین طرح تهاجم به کوی دانشگاه تهران بود. محمدرضا نقدی در طرح ترور عبدﷲ نوری در نماز جمعه تهران خود شخصا حضور داشت و از جمله افراد تیم ترور بود که وظیفه داشت با تعدادی از افراد خویش پس از انجام ترور،به همراه سرتیپ پاسدار فرج مرادیان ( از سرداران نیروی زمینی سپاه و فعالان انصار حزب ﷲ ) اقدام به تیراندازی هوایی کنند تا با انحراف افکار افراد حاضر در صحنه، فرصت کافی برای فرار ضاربان را از صحنه ایجاد نمایند و بعد از فرار ضاربان اینچنین وانمود کنندد که برای دستگیری ضاربان وارد صحنه شده اند.

غروب شمس اطلاعاتی !

قدرت فساد آور است ! این یک اصل است و هرچه قدرت و اختیار عمل فرد بیشتر شود، این اصل انکار ناپذیر تر می گردد و در این میان اگر فرد مصونیتی آهنین داشته باشد فسادش گسترده تر شده، تبدیل به اهريمني خطرناک می شود. و محمد رضا نقدی نیزمصداق همین اصل است، او دید که هرچه می کند هیچ کسی وهیچ محکمه ای در مقام استیضاح وی بر نمی آید که هیچ، از سوی اربابانش هم تشویق می شود. وی در سال 1379 با هدف مبارزه با مفاسد اجتماعی و امر به معروف و نهی از منکر تصمیم می گیرد گروهی را بطور خودسرانه تشکیل دهد و اقدام به برخورد با جوانان و تجمعات آنان مثل پارتی های شبانه بکند. این باند خودسر که به قول خودشان غیرت دینی شان به جوش آمده بود برای خود خانه و بازداشتگاهی نیز فراهم می کنند. خانه ای در حوالی تهرانپارس که از آن هم به عنوان محفلشان استفاده می کردند و هم بازداشتگاه شخصی شان بود.در نهایت کار از بر هم زدن و برخورد با پارتی های شبانه، تذکر به زنان و دختران بدحجاب و جمع آوری نوار های ترانه از خودرو های مردم به سرقت های مسلحانه و تجاوز به نوامیس مردم کشیده شد .

کارنامه درخشان این باند « غیور دینی ! » که بعد ها برای خویش نام « کبیر» را نیز برگزید، اینچنین است : ده ها فقره تجاوز به عنف، 12 فقره تجاوز به عنف و قتل جنسی، 36 فقره سرقت مسلحانه در تهران و شهرهای چالوس ، رامسر ، کلاردشت و اصفهان ، ده ها فقره باج گیری، 4 فقره سرقت اتوموبیل و ...

« باند کبیر » شمس اطلاعاتی چگونه افشا شد؟

باند کبیر به سرکردگی سرتیپ پاسدار محمدرضا نقدی در ادامه سرقت های زنجیره ای خود، منزل یکی از تجار بین المللی طلا در غرب تهران را - که از مدتها قبل زیر نظر داشتند - در فرصتی مناسب مورد سرقت قرار دادند و در آخربن لحظات که سارقان قصد خروج از منزل را داشتند، صاحبخانه آقای « ر- ک » سر می رسد که پس از درگیری با ایشان با توجه به مسلح بودن شان، اقدام به تیراندازی کرده و موفق به فرار می شوند. اما آقای « ر- ک » چهره دو نفر از سارقان را به خوبی شناسایی می کنند و پیگیری و شکایت به نیروی انتظامی محل و اداره آگاهی هم کاری از پیش نمی برد تا آنکه در اوایل سال 1381 در کمال تعجب یکی از همان سارقان را که چهره اش را در ذهن ثبت کرده بود، در میدان امام خمینی ( توپخانه) در حالی می بیند که با لباس فرم نیروی انتظامی سوار بر خودروی پلیس است. فرد مذكور خودرو را تا خیابان سرهنگ سخایی - محل توقف خودرو- تعقیقب میکند اما به گمان تصور اشتباه کاری انجام نمی دهد و مجددا فردای آن روز به همان محل می آید و به انتظار دیدن مجدد همان فرد می نشیند و این بار مطمئن می شود سارق همین مامور نیروی انتظامی است . تاجر مذکور با استفاده از رابطه آشنایی که با آقای « سواد کوهی » مسئول دفتر نظارت و پیگیری قوه قضائیه داشته است، موضوع را با ایشان در میان گذارده و بالاخره پس از پیگیری های مستمر خود و وکیلش موفق به بازداشت « سرگرد پاسدار عباس آشتیانی » یا همان سارق مورد نظر - که در حفاظت اطلاعات نیروی انتظامی مشغول به کار بوده - می شود. به محض بازداشت فرد مذکور موضوع به اطلاع مهدی کروبی و دفتر ریاست جمهوری نیز می رسد و با توجه به حساسیت موضوع و اطلاع ریاست جمهوری و مجلس و متنفذ بودن مال باخته ( ر- ک ) ماست مالی و فیصله دادن به ماجرا غیر ممکن می شود. پرونده به وزارت اطلاعات ارجاع می شود و به دنبال آن تعدادی از افراد باند « کبیر» شناسایی میشوند:

سرهنگ پاسدار سید رضا جلیلی
سرگرد پاسدار عباس آشتیانی
سروان حمید دستبو
ستوان دوم امیر علی کهندل
حسین لاریجانی
سید عطا فراتی
فواد کلهر - عضو وزارت اطلاعات

با پیگیری های بعدی معلوم می شود که « حجت الاسلام رضا بروجردی» نیز که از روحانیون سازمان عقیدتی سیاسی نیروی انتظامی می باشد عضو باند فوق بوده و احکام شرعی (؟!) سرقت ها و قتل ها را صادر می نموده است. با مسلم شدن نقش ایشان و حضور محمد رضا نقدی به عنوان رهبر باند فوق پرونده ابعاد حیاتی پیدا می کند . وزارت اطلاعات پس از آن دادگستری استان تهران و دفتر رهبری را در جریان می گذارد و درباره بازداشت نقدی کسب تکلیف می کند که بالاخره موفق به بازداشت محمد رضا نقدی در 15 اسفند ماه 1381 شده، و متعاقبا وی به بازداشتگاه رمضان ( واقع در بزرگراه حقانی تهران ) منتقل می شود . وزارت اطلاعات ( معاونت ویژه امور سرویس ) با نظارت دفتر رهبری کار تحقیق و بازجویی از وی را رسما آغاز می کند و پس از گذشت یک ماه در 20 فروردین 1382 شفیعی - معاون وزارت اطلاعات- ضمن ارسال گوشه هایی از اوراق بازجویی و اقرارهای محمد رضا نقدی و نظریه مقدماتی تیم بازجویی. اعترافات نقدی را تا آن زمان بدین شرح اعلام میکند:

خرید و فروش سلاح و مهمات از مرزهای شرقی کشور.فروش سلاح های مکشوفه از قاچاقچیان بجای تحویل به مراجع قانونی مربوطه. قاچاق و ترانزیت مواد مخدر از مرزهای شرقی کشور به عراق تشکیل باند خودسر « کبیر » ده ها فقره قتل جنسی و تجاوز به عنف، سرقت مسلحانه و باجگیری و اخاذی.

شفیعی ضمن درخواست اختیارات بیشتر برای برسی و بازداشت مابقی افراد دخیل در اتهامات فوق، برای در اختیار داشتن محمد رضا نقدی و مابقی متهمان از دفتر رهبری ( معاونت امنیتی دفتر، حجت الاسلام صادق میر حجازی) طلب تمدید مهلت می کند. با گذشت پنج روز از ارسال نامه فوق در 26 فروردین 1382 ، دفتر رهبری با ارسال نامه ای به وزارت اطلاعات و بیان شائبه اخذ اعتراف و اقرار های فوق با ضرب و شتم و شکنجه از متهمان دستور تحویل متهمان به دادگاه ویژه روحانیت را صادر می کند. از فردای آن روز ضمن انتقال متهمان به بازداشتگاه خاتم الانبیا( بازداشتگاه انضباطی پادگان شهید جولائی وزارت دفاع )، کار رسیدگی به پرونده با استناد به آنکه یکی از متهمان روحانی می باشد، پرونده در شعبه دوم دادسرای ویژه روحانیت مورد رسیدگی قرار می گیرد و تیمی مرکب از سه نماینده از ستاد فرماندهی کل قوا ( سرتیپ پاسدار علیرضا امینی )، دفتر بازرسی رهبري (حجت الاسلام زاعري ) و قوه قضائیه ( رضا جلالی با نام مستعار کمیل ) بازجویی مجدد را بر عهده می گیرند. اخبار مربوط به بازداشت نقدی و محاکمه باند کبیر به بیرون درز می کند و سر از مطبوعات در داخل کشور و رسانه های شنیداری و نوشتاری خارج از کشور در می آورد. افراد بسیاری که از باند فوق و افراد یادشده متضرر شده بودند به دادسرای استان تهران مراجعه و اقامه دعوی می کنند، با توجه به فشار افکار عمومی ، مطبوعات ، مجلس و نهاد ریاست جمهوری بالاخره جلسه تفهیم اتهام باند کبیر تشکیل می شود ، آنهم به صورت غیر علنی و کاملا مضحک، بیش از شانزده شاکی به عنوان نماینده شاکیان در دادگاه حضور پیدا می کنند و همین ! برگزاری جلسات بعدی دادگاه به بهانه ناکافی بودن تحقیقات به تعویق می افتد و ظاهرا اراده ای هم برای برگزاری آن وجود ندارد به ناگاه و در کمال تعجب در اردیبهشت سال 1382 به هنگام برگزاری جشنواره مطبوعات محمد رضا نقدی در یکی از جلسات غرفه روزنامه کیهان حضور پیدا می کند و به سؤالات حاضران پاسخ داده و سخنرانی می کند . وی در جواب سؤال یکی از حضار در جلسه که از وی راجع به شایعه بازداشت ایشان و باند کبیر سؤال می کند ، پاسخ میدهد : اینها ساخته رسانه های دشمن است !

نقدی با گفتن این جمله ثابت میکند که در جمهوری اسلامی ، عدالت و برابری چیزی در حد همان شعار است و فردی مثل وی میتواند مرتکب انواع و اقسام جرم ها و جنایتها بشود و بدلیل داشتن رابطه حسنه با بیت رهبری از مجازاتها معاف گردد و حتی برای دلجویی از وی به پستهای بالاتری هم گمارده شود !

لازم بذکر است که بعد از افشای پرونده سیاه نقدی در روزنامه های اصلاح طلب ، وی سعی کرد مدتی را از تمامی صحنه های سیاسی و نظامی و اجتماعی و ... بدور باشد ( شاید به پیشنهاد بیت رهبری ) تا آب ها از آسیاب بیافتد و مردم پرونده جنایتهای وی را فراموش کنند !

اما بار دیگر زمانی اسم نقدی در محافل خبر پر رنگ شد که احمدی نژاد در سال 84 به مقام ریاست جمهوری اسلامی ایران برگزیده ( منصوب ) شد و نقدی را بعنوان معاون و رئیس ستاد مبارزه با قاچاق کالا و ارز منصوب کرد و بعد از این انتصاب بود که جنگ قدرتی بین باند نقدی و باند رحیم مشایی در گرفت و این نزاعها منجر به افشای پرونده فساد شرکت بهزیست بنیاد ( وابسته به نزدیکان احمدی نژاد ) گردید که متعاقب این افشاگری از طرف باند محمد رضا نقدی ، وی از کار برکنار و یکی از نزدیکان محمود احمدی نژاد هم که ذی نفع این فساد اقتصادی بود تحت تعقیب قضایی قرار گرفت .

بعد از این برکناری ، نقدی مدتی را در سکوت خبری و خلسه سیاسی گذارند تا اینکه انتخابات ریاست جمهوری دهم و اعتراضات بعد از آن بوقوع پیوست و حجت الاسلام طائب - فرمانده وقت بسیج - به پاس سرکوب معترضان توسط نیروهای تحت امرش ، با حکم علی خامنه ای به مقام ریاست اطلاعات سپاه برگزیده شد و نقدی هم با حکم رهبری به فرماندهی نیروی مقاومت بسیج منصوب گردید و این انتصابات بار دیگر ثابت کرد که اصل ، هرکه جرمش بیش ، مقامش بالاتر ! همچنان در جمهوری اسلامی مورد استفاده قرار میگیرد و خواهد گرفت .




کارتون - بشار اسد از چه کسی جنایتکاری را آموخت ؟




کارتون – روش درمان زخم های 18 تیر !



کاری از مانا نیستانی

کاریکاتور- پشت پرده دیدار فرماندهان سپاه پاسداران با علی خامنه ای !



عکس - گوشه ای از دوران طلائی امام !




قابل توجه آقایان و خانم های ماله کش طلب که دائما میخواهند امامشان و دوران طلائی اش را تطهیر کنند !




زندگینامه آدلف هیتلر


بيستم آوريل ۱۸۸۹ ٬دريك غروب بهارى در منطقه سرسبز باواريا ( مرز ميان آلمان و اتريش) ، آلويس و كلارا صاحب فرزندى شدند كه نامش را آدولف گذاشتند. آلويس هيتلر كارمند اداره گمرك بود و به همين جهت دوست داشت كه پسرش نيز راه او را ادامه دهد و كارمند شود. از اين رو با آنكه درآن زمان در وضعيت مالى بدى قرار داشت پسرش را براى تحصيل به مدرسه فرستاد اما آدولف نمى خواست كارمند شود.
او كارمند شدن را همتراز اسارت مى دانست و از اينكه بله قربان گوى كس ديگرى باشد متنفر بود. به همين جهت با آنكه پدرش سخت مخالف بود به هنر نقاشى روى آورد. ديرى نپاييد كه نخست پدر و سپس مادرش را از دست داد و او مجبور شد كه براى ادامه زندگى به تنهايى به وين، پايتخت بزرگ و ثروتمند آن زمان اروپا ، گام بگذارد. او در آنجا روزگار سختى را پشت سر گذاشت. در سال 1914 يعنى درست در سالى كه جنگ اول جهانى رخ داد به آلمان هجرت كرد و چون تعصبات ملى قويى داشت به جبهه اعزام شد و آن طور كه دوستانش مى گويند رشادتهاى زيادى از خود نشان داد تا آنجا كه به مدال صليب شجاعت كه تا آخر عمر با افتخار به گردن مى آويخت نائل گشت.

به سبب جراحتهاى جنگ در بيمارستان بسترى بود كه خبر شكست آلمان را به گوشش رساندند. اين تلخ ترين خبرى بود كه تا آن زمان شنيده بود و او را منقلب نمود.او سياستمداران را مسببين اصلى اين شكست مى دانست و به همين جهت بود كه نسبت به حكومتى كه آنان بنام جمهورى وايمار تشكيل دادند هيچگاه خوشبين نبود. پس از جنگ او در قسمت تبليغات ارتش به كار مشغول شد تا زمانيكه وارد حزب كارگران آلمان گشت. اين همان حزبى است كه بعدها بنام حزب ناسيونال سوسياليسم آلمان بزرگترين حزب آلمان گرديد.
حزب كارگران حزبى كوچك و متشكل از نهايتا 10 عضو و تعدادى هوادار بود. اما با مديريت، فعاليت و كوششهاى آدولف هيتلر و همچنين ابداعاتش از قبيل ساختن پرچم و سرود براى حزب و نيز برگزارى جلسات حزبى در اماكن مطرح و همچنين تاسيس روزنامه براى حزب رفته رفته تبديل به حزبى بزرگ شد تا آنجا كه دست به يك كودتا زدند كه بعدها بنام كودتاى آبجوفروشى مشهور شد. كودتايى كه در آن هيتلر و ديگر افراد حزب بر عليه دولت جمهورى براه انداختند. اما به سبب خامى او و همكارانش در اين راه با شكست مواجه شدند و نه تنها همگى را به زندان افكندند بلكه حزب تعطيل و غير قانونى اعلام و از هرگونه فعاليتى منع گرديد.

هر كس ديگرى بود دست از كار مى كشيد و يا حداقل در زمانى كه در زندان بود حركتى نمى كرد اما اين شخصيت خارق العاده دست به يكى از بزرگترين اعمال خويش زد... نوشتن كتاب نبرد من . كتاب نبرد من بعدها بعنوان كتاب مقدس نازيها ( اعضاء حزب ناسيونال سوسياليسم ) درآمد كه در آن ريشه هاى فكرى رايش سوم بيان گرديده است. رايشى كه بزرگترين امپراتورى آلمان لقب گرفت. پس از آزادى او با دولت توافق نمود كه بر عليه آنان حركتى انجام ندهد و اينچنين بود كه بار ديگر حزب را رو به جلو به پيش راند. حزب نازى به علت نبوغ سياسى هيتلر به سرعت حزب اول آلمان شد و در پارلمان اكثريت كرسيها را به خود اختصاص داد بطوريكه هرمان گورينگ يكى از نزديكترين ياران هيتلربه عنوان رئيس پارلمان انتخاب گرديد. سرانجام در 30 ژانويه 1933 ژنرال هيندنبورگ رئيس جمهور سالخورده آلمان آدولف هيتلر را به عنوان صدراعظم آلمان برگزيد و اين لحظه تاريخى آغاز رايش سوم مى باشد.

هيتلر پس از به قدرت رسيدن به سرعت وضع اقتصادى آلمان را بهبود بخشيد و با اينكه در پيمان ورساى آلمان حق داشتن نيروى نظامى را نداشت با نيرنگ يك نيروى نظامى براى آلمان آفريد كه تا آن زمان بى سابقه بود. پس از آن اتريش را الحاق خاك آلمان كرد.اتريش پس از جنگ اول جهانى بسيار ضعيف شده بود و هيچ نشانى از شكوه و عظمت گذشته را نداشت ، به همين سبب مردم مشتاقانه به الحاق كشورشان به آلمان قدرتمند راى مثبت دادند. اين واقعه به آنشلوس معروف است. بدين ترتيب هيتلر در 14 مارس 1938 پيروزمندانه و در حالى كه به ابراز احساسات مردم كه مشتاقانه براى ديدنش صف كشيده بودند پاسخ مى گفت وارد وين ، شهرى كه روزگارى در آن زندگى سختى را سپرى كرده بود ، گرديد.
پيمان ورساى يكى از ذلت بارترين پيمانهايى بود كه پس از جنگ اول جهانى و در پى شكست آلمانها بر ملت آلمان تحميل گرديده بود و هيتلر سوگند خورده بود كه اين پيمان را براندازد. از جمله مفاد اين پيمان دادن سرزمينهايى از آلمان به لهستان بود و چون آلمانيها، لهستانيها را ملتى پست تر از خود مى دانستند اين امر برايشان بسيار گران مى آمد. بدين سبب به دستور هيتلر در سپيده دم اول سپتامبر 1939 لشكريان قدرتمند ورماخت (ارتش آلمان ) مانند سيل از مرز لهستان عبور كردند و از شمال و جنوب و مغرب به سوى ورشو پيش راندند. انگلستان و فرانسه كه در آن زمان جزو هم پيمانان لهستان بودند، پس از اين واقعه به آلمان اعلام جنگ كردند واين آغاز جنگ دوم جهانى، بزرگترين جنگ تاريخ بشرى ، بود.

نبوغ نظامى هيتلر به صورتى بود كه همه جهان را به شگفتى واداشته بود. با تدابير نظامى اين مرد لهستان، دانمارك، نروژ،هلند ، بلژيك و سپس فرانسه به سرعت به اشغال نيروهاى آلمانى درآمد. هيتلر انگلستان را جزء لاينفك تمدن اروپا مى دانست و در هر لحظه از جنگ براى صلح با انگلستان اقدام مى كرد اما انگليسيها كه مردمى متكبر بودند حاضر به صلحى كه كمتر از تسليم نبود نمى شدند و تا آخرين نفس دلاورانه با آلمانها جنگيدند. هيتلر كه نه مى خواست انگلستان را از بين ببرد و نه مى خواست قدرت ارتش خود را كاهش دهد از ادامه جنگ در غرب منصرف شد و رويش را به طرف شرق ، يعنى روسيه ، برگرداند.
در ساعت 3:30 بامداد 22 ژوئن 1941 ارتش آلمان طى عملياتى موسوم به بارباروسا به روسيه شوروى حمله كردند. در ابتدا سرعت ارتش بسيار بالا بود و در همان آغاز عمليات قسمتهاى بسيارى از خاك روسيه را به تصرف خود درآوردند.هيتلر و ساير فرماندهانش اينچنين مى پنداشتند كه كار روسيه تا قبل از پائيز به اتمام خواهد رسيد و همين ، بزرگترين اشتباه ، او بود. در زمستان سرد آن سال روسيه، ارتش آلمان ، بعلت نداشتن تجهيزات كافى براى نبرد زمستانى با آنكه تا دروازه هاى مسكو رسيده بود، بعلت مقاومت سرسختانه مردم و ارتش روسيه، مجبور به عقب نشينى شد و اين آغاز پايان بود. پس از ورود آمريكا به جنگ جهانى دوم كه توسط ژاپن صورت گرفت ، روح تازه اى در قواى متفقين دميده شد و جنگ وارد مرحله جديدى گرديد. سرانجام با توافقى كه توسط سران سه كشور انگلستان،روسيه و آمريكا يعنى چرچيل، استالين و روزولت انجام گرفت ، متفقين از شرق و غرب به سمت آلمان يورش بردند و توانستند ارتش آلمان را به زانو درآورند.

هيتلر تا دقايق آخر مقاومت كرد و چون ديگر هيچ نيرويى براى جنگيدن نداشت براى آنكه جسدش به دست دشمنانش نيفتد دستور داد جسدش را بسوزانند و پس از اين دستور با شليك تپانچه به زندگى پر فراز و نشيب خود پايان داد. اما جنگ جهانى دوم ، جداى از تبعات منفى ، آثار مثبتى نيز بر جاى گذاشت كه امروزه بشراز آنها بهره مند است. اصولا انسانها در مواقعى كه ضرورت ايجاد كند دست به كارهاى بزرگى مىزنند و رشد سريع علم و دانش بشرى و پيشرفت فوق العاده تكنولوژى كه به علت رقابت شديد نظامى بوجود آمد از جمله اين آثار است. از ديگر مواردى كه در دنياى پس از جنگ بوجود آمد و مستقيما به اين جنگ مربوط میشود مى توان از تشكيل سازمان ملل متحد، بوجود آمدن بلوك شرق و غرب و دو قطبى شدن جهان و دهها موارد ديگر را نام برد كه هنوز هم مى توانيم اين موارد را ببينيم.