آشنایی با ساختار مافیاهای کلاسیک


مافيا براي اولين بار در کشور ايتاليا و در منطقه سيسيل حدودا سه قرن پيش بوجود آمد و در زبان محلي به اين گروهها کوزانوسترا ( به معني چيزهاي ما ) و به افراد در اين گروهها ما فيوزو ( مردان افتخار ) ميگفتند . در ابتدا اين گروهها سري و زير زميني بودند و فعاليتهاي غير قانوني در سطح کوچک انجام ميدادند ولي کار اصلي آنها محافظت از زمين و املاک زمينداران و ثروتمندان از شر متجاوزان و زمين خواران بود ولي در ابتداي قرن 19 فعاليتهاي کوزونوسترا ( مافيا ) تغيير کرد و کلا بسمت فعاليتهاي اقتصادي غير قانوني حرکت کرد و از اين زمان بود که کم کم اسم آنها در بين پليس و قضات ايتاليا مطرح شد و مافيا ها در ابتداي قرن 20 در بين پليس و قضات ايتاليا چنان نفوذ و قدرتي پيدا کردند که عملا دست اين نهادها را از برخورد با خودشان کوتاه کردند و حتي توانستند به سطوح عالي سياسي کشور نفوذ کنند ولي با روي کار آمدن حکومت فاشيستي بنيتو موسوليني حوزه فعاليت مافيا در ايتاليا بشدت کاهش و رو به سقوط نهاد و بسياري از اعضاي مافيا به آمريکا و به شهر نيويورک مهاجرت کردند و سنگ بناي مافيا در آمريکا را بنا نهادند . حوزه فعاليت آنها در آمريکا روز به روز گسترش مي يافت و علاوه به خريد و فروش مواد مخدر و اسلحه و اداره روسپي خانه ها و کازينوها ( قمار خانه ها ) ، در دوران منع خريد و فروش نوشابه هاي الکلي ، به توليد و فروش اينگونه نوشابه هاي بصورت خيلي گسترده در سراسر آمريکا پرداختند و جاي پاي محکمي را براي خود ايجاد کردند و چون سيستم دارايي و قضايي آمريکا بسيار منظم و قانونمند و داراي اهرمهاي اعمال قدرت بود ( در مقايسه با ايتاليا ) . اين مافياها براي پاک کردن منبع و منشع کسب اين ثروتها اقدام به تاسيس فروشگاههاي لباسشويي ( خشکشويي) کردند و به طريقي حسابسازي ميکردند که انگار تمام اين پولها از محل درآمد اين خشکشويي ها کسب شده و حتي ماليات آنها را نيز مي پرداختند و بدين صورت پولهاي غير قانوني شان را تطهير مي کردند و از اين زمان بود ( اوايل قرن 20 ) که اصطلاح پول شويي وارد ادبيات سياسي و اقتصادي آمريکا و ساير کشورها شد و بعد از جنگ جهاني دوم بزه کاران ساير کشورها که موفقيت مافياي آمريکا را ديده بودند با الگوبرداري از آنها به ايجاد سازمانهاي منظم و داراي مرامنامه پرداختند و بسرعت اينگونه از گروه هاي بزه کار در تمام کشورهاي پيدا شد .

ساختارمافيا

گروه هاي مافيايي از مجموع چند خانواده که نسبتهاي نسبي يا سببي دارند بوجود مي آيد و هر کدام از اعضاي اي خانواده ها مسئوليت مشخصي دارد .

پدر یا پدر خوانده (چون تمام اعضاي خانواده ها اين فرد را بعنوان پدر دوم خود قبول دارند) :
پدر خوانده در راس مافياست و تمام اعضا او را قبول دارند و فرامين او را بدون چون و چرا انجام ميدهند، اين فرد همانند يک ديکتاتور عمل ميکند و معمولا اسم مافيا را از روي فاميل پدرخوانده انتخاب ميکنند مثل : مافيا هاي بونانو – کلومبو – گامينو – گنوز – لوچزه و.....

رئيس :
رييس توسط پدر خوانده انتخاب ميشود و نفر دوم مافيا است و کليه کارهاي اجرايي و عملياتي و نظارتي و مالي و مديريتي و.... را بعهده دارد و به پدر خوانده براي کسب تکليف گزارش ميدهد و در صورت مرگ پدر خوانده تا زمان انتخاب پدر خوانده جديد مسئوليت پدر مافيا را بعهده دارد .

مشاوران :
مشاوران معمولا افراد تحصيل کرده در زمينه هاي مختلف از جمله حقوق ، مديريت ، اقتصاد و علوم سياسي و .... ميباشند و توسط پدر انتخاب ميشوند و وظيفه آنها قانوني جلوه دادن فعاليتهاي مافياست و همچنين خارج کردن مافيا از تنگناهاي حقوقي و قضايي و سياسي و اقتصادي . مشاوران معمولا به توصيه هاي پدر خوانده وارد فعاليتهاي غير قانوني نمیشوند و فقط حق المشاوره ( که مبالغي بسيار زياد است ) را دريافت ميکنند .

کاپو :
مهمترين اعضاي عملياتي و اجرايي مافيا هستند . کاپو ها بنا به استعداد و صلاحديد پدر خوانده در شاخه هاي مختلف عملياتي مافيا ها به فعاليت ميپردازند . يک گروه از کاپو ها مسئوليت خريد و فروش مواد مخدر ، گروه هاي ديگر اسلحه و مشروبات الکلي و تجارت دختران و زنان ، اداره روسپي خانه ها و کازينو ها و حتي تجارت نفت و الماس و طلا و اورانيوم غني شده و.... را بعهده دارند و يک يا چند کاپو مسئوليت فعاليتهاي اطلاعات و شناسايي و نظامي ( حفاظت از مافيا در برابر نيروهاي پليس و حملات ساير گروه هاي مافيايي ) را بعهده دارند . کاپو ها چندين نيروي عملياتي تحت اختيار دارند که معمولا بيش از 10 نفر ميباشند و در مافياهاي بزرگ معمولا هر کاپو خودش يک مافيا است و قسمتي ار درآمد کسب شده را به پدر خوانده ميدهد . کاپو ها توسط رييس و زير نظر پدر خوانده انتخاب ميشوند .

سرباز :
معمولا از اعضاي جوان خانواده ميباشند که زير نظر کاپو ها فعاليت ميکنند و هر کدام بعد از کسب تخصص لازم ترقي ميکنند و خود يک کاپو ميشوند و در منطقه اي که به آنها واگذار ميشود به انجام فعاليتهاي تبهکارانه مي پردازند .

پادها :
پادوها معمولا افراد خارج از خانواده ميباشند که کارهاي پيش پا افتاده مثل نامه رساني را انجام ميدهند و اين افراد بيشتر براي پول کار ميکنند تا ترقي و رسيدن به پستهاي بالای مافيا . ( طبق يک قانون نانوشته هيچ فرد خارج از خانواده مافيا، اجازه رسيدن به پستهای رياست و پدر خوانده را ندارد )



کارتون - خالی بندی های چوپان دروغگو




تورم به دنیای حیوانات هم رسید !




کاریکاتور - رئیس جمهور آینده باید شبیه احمدی نژاد باشد !



وقتی درجه تب احمدی نژاد باتورم بالا میرود - کاری از نیک اهنگ




چرا سپاه محمد رسول الله ( سپاه تهران بزرگ ) بوجود آمد ؟


سپاه محمد رسول الله در پی تغییر ساختار در سپاه پاسداران و تشکیل سپاه‌های استانی در سال ۱۳۸۷ از ادغام لشکر محمد رسول الله (که اولین فرمانده آن متوسلیان بود) و نیروی مقاومت بسیج تهران بزرگ تشکیل شد که از ابتدای تشکیل، فرماندهی آن برعهده سرتیپ عبدالله عراقی بود. هم اکنون سرتیپ حسین همدانی فرمانده سپاه تهران بزرگ است . این سپاه از زیرمجموعه های فرمانده کل سپاه پاسداران میباشد و مسئولیت هماهنگی و فرماندهی عملیات نیروهای بسیجی، لباس شخصی و پاسدار، درهنگام بروز ناآرامی در تهران را برعهده دارد. سپاه دیگری که در تهران وجود دارد، سپاه استان تهران موسوم به سپاه سیدالشهدا(ع) به فرماندهی علی فضلی بود که هم اکنون سرتیپ دوم بهرام حسینی مطلق فرمانده سپاه سیدالشهدا(ع)است محل استقرار نیروهای این سپاه، پادگان محمد رسول‌الله در تهران خیابان ولیعصر جنب سیمای جمهوری اسلامی و بیمارستان شهید رجایی است.

تاریخچه
پس از جنگ ، لشگر محمد رسول الله تا سال ۱۳۷۴ مسئولیت کنترل پایتخت در شرایط غیرعادی را برعهده داشت. پس از تشکیل قرارگاه ثارالله که وظیفه اصلی‌اش برقراری امنیت شهر تهران بود، این لشگر نیز زیرمجموعه قرارگاه شد. مقر فرماندهی قرارگاه ثارالله در حد فاصل ده ونک و اوین در شمال تهران است. در سال ۱۳۸۷، پس از رسیدن محمد علی جعفری به فرماندهی کل سپاه، وی تشکیلات سازمانی سپاه را در قالب ۳۱ سپاه استانی که مرکب از نیروی زمینی و نیروی مقاومت بسیج، می‌باشند، نوآرایی کرد. در پی آن لشگر ۲۷ محمد رسول‌الله و منطقه مقاومت بسیج تهران بزرگ در یکدیگر ادغام شدند و «سپاه محمد رسول‌الله تهران بزرگ» را تشکیل دادند.

انتخابات ۱۳۸۸
پس از انتخابات ریاست جمهوری در ۲۲ خرداد ۱۳۸۸، به دستور شورای عالی امنیت ملی وظیفه کنترل پایتخت تا دو ماه (از ۲۵ خرداد تا ۲۵ مرداد ۱۳۸۸) بر عهده قرارگاه ثارالله و زیرمجموعه‌اش سپاه محمد رسول‌الله در تعامل با نیروی مقاومت بسیج گذاشته شد. در جریان اعتراض‌ها، شبه‌نظامیان بسیجی که در کنار ماموران نیروی انتظامی در مقابله با معترضان در تظاهرات تهران حضور داشتند، تحت فرماندهی سپاه محمد رسول الله بودند. برخی دیگر از منابع حمله به ستادهای موسوی در شب انتخابات و دستگیری اصلاح‌طلبان را به نیروهای لبنانی سپاه قدس با فرماندهی قرارگاه ثارالله نسبت می‌دهند.

وظایف
این سپاه مسئولیت هماهنگی و فرماندهی عملیات نیروهای بسیجی، لباس شخصی و پاسدار، درهنگام بروز ناآرامی در تهران را برعهده دارد. سپاه دیگری که در تهران وجود دارد، سپاه استان تهران موسوم به سپاه سیدالشهدا به فرماندهی علی فضلی است. حوزه عمل سپاه محمد رسول الله داخل شهر تهران و سپاه سید الشهدا بقیه نقاط استان تهران است.





کارتون - منگول های شهرت طلب !


 کارتون ، محمود احمدی نژاد ، مایلی کهن ، مسعود دهنمکی ، فرج الله سلحشور ، دیوانه ، کاریکاتور ، منگول ، عقب افتاده ذهنی ، دیوانه ، مجنون ، خل ، چل ،

کاریکاتور - چاه مکن بهر کسی ، اول خودت بعدا کسی !


 کارتون هاشمی رفسنجانی ، کاریکاتور علی اکبر هاشمی بهرمانی، زیر آب زنی اکبر شاه

گزارشی از زندگی زنان صیغه ای شهر قم


 زن صیغه ای ، زن صیغه شونده ، متعه ، ازدواج موقت ، چادر ، بسیج ، حزب الله ، خواهران روسپی ، اسلام

قم‌ شهر زیارت‌ و خوشگذرانی‌

نوشته‌ كاملیا انتخابی‌فرد - محافظ‌ من‌ از راننده‌ خواست‌ توقف‌ كند. من‌ چادر را روی‌ سرم‌ مرتب‌ كردم‌. سفر ما تا قم‌ یك‌ ساعت‌ طول‌ كشید، در مدخل‌ شهر، تابلویی‌ به‌ چشم‌ می‌خورد كه‌ روی‌ آن‌ نوشته‌ شده‌ بود، به‌ شهر خون‌ و انقلاب‌ خوش‌ آمدید. دقایقی‌ بعد ما درون‌ واتیكان‌ ۱۵۵ میلیون‌ مسلمان‌ شیعه‌ مذهب‌ بودیم‌. قم‌ خانه‌ طلبه‌هاست‌. جایی‌ كه‌ ملاها و رهبران‌ رژیم‌ ایران‌ در آنجا آموزش‌ دیده‌ اند. ما در شهر مذهبی‌ قم‌ بودیم‌، شهری‌ كه‌ خارجی‌ها و محققین‌ كمتر به‌ آن‌ پا می‌گذارند.

در شهر قم‌ زنهایی‌ هستند اگر چه‌ خود را در چادر مشكی‌ پیچیده‌ اند اما در واقع‌ جاذبه‌های‌ پنهان‌ این‌ شهر مذهبی‌ بشمار می‌روند. ظاهر این‌ زنان‌ با دختران‌ دانشجو و دبیر و كارمند تفاوت‌ ندارد، از قماش‌ زنان‌ معمولی‌ نیز نیستند. آنها صیغه‌ مردان‌ می‌شوند یعنی‌ به‌ ازدواج‌ موقت‌ آنها تن‌ در می‌دهند. دقایقی‌ با آنها همبستر می‌شوند و در مقابل‌ آن‌ پول‌ می‌گیرند تا زندگی‌ محقر خود را اداره‌ كنند. (شاید برای‌ همین‌ است‌ كه‌ قم‌ به‌ شهر زیارت‌ و عیش‌ و عشرت‌ شهرت‌ دارد و به‌ همین‌ دلیل‌ است‌ كه‌ مقامات‌ سیاسی‌ رژیم‌ و آخوندها خوش‌ ندارند سر و كله‌ خبرنگاران‌ در قم‌ پیدا شود. )

برای‌ تهیه‌ گزارشم‌ به‌ گورستان‌ شیخان‌ كه‌ در باغچه‌ یك‌ مسجد قدیمی‌ در مركز شهر قرار دارد رفتم‌. این‌ قبرستان‌ با حرم‌ حضرت‌ معصومه‌ فاصله‌ چندانی‌ ندارد. در آن‌ جا زنانی‌ را دیدم‌ كه‌ آرام‌ و بی‌صدا روی‌ گورها نشسته‌ بودند و چادر سیاه‌ آنها كه‌ حتی‌ دست‌ و صورت‌ شان‌ را پوشانیده‌ بود، تنها نشانه‌ زنیت‌ این‌ موجودات‌ قابل‌ احترام‌ بود.

از چهار گوشه‌ قبرستان‌ طلبه‌ها دسته‌ دسته‌ با عبا و عمامه‌ وارد محوطه‌ اطراف‌ مسجد می‌شدند. برخی‌ از آنها گویی‌ عازم‌ سفر هستند. بعضی‌ دیگر زنها را زیر نظر داشتند تا ببینند كدام‌ یك‌ چهره‌های‌ جدیدند و كدام‌ یك‌ را از قبل‌ می‌شناسند. طلبه‌ای‌ تمام‌ روز با شیشه‌ آبی‌ كه‌ در دست‌ داشت‌ سنگ‌ قبرها را می‌شست‌ و به‌ دنبال‌ مشتری‌ می‌گشت‌ تا زنی‌ را به‌ او معرفی‌ كند. اما من‌ به‌ وساطت‌ او نیازی‌ نداشتم‌. خودم‌ به‌ سراغ‌ زنها رفتم‌، یكی‌ از آنها هنگام‌ صحبت‌ با من‌ چادرش‌ را كنار زد و چهره‌ او را دیدم‌. زن‌ جوانی‌ بود كه‌ سی‌ و چند ساله‌ بنظر می‌رسید. معلوم‌ بود موهایش‌ را با رنگ‌ موی‌ ارزان‌ قیمتی‌ بور كرده‌ است‌. پیراهنی‌ باز به‌ تن‌ داشت‌ و آرایش‌ غلیظ‌ او خبر از روستایی‌ بودنش‌ می‌داد.

زن‌ دیگری‌ كه‌ سن‌ او به‌ زحمت‌ به‌ ۲۰ سال‌ می‌رسید نیز چادرش‌ را باز كرد تا راحت‌تر با من‌ صحبت‌ كند. اما با نمایان‌ شدن‌ چهره‌ او ملاهای‌ جوان‌ دور و بر ما جمع‌ شدند شروع‌ به‌ دید زدن‌ او كردند. حضور من‌ در میان‌ زنان‌ منتظر صیغه‌، آرامش‌ و كسب‌ و كار آنها را به‌ هم‌ زد. از زنی‌ كه‌ آرایشش‌ توی‌ ذوق‌ می‌زد خواستم‌ تا با من‌ به‌ خارج‌ گورستان‌ بیاید. البته‌ نگران‌ بودم‌ كسانی‌ به‌ من‌ ظنین‌ شوند. اسمش‌ مهری‌ بود. او گفت‌ من‌ از این‌ طلبه‌ها متنفرم‌. وقتی‌ به‌ محل‌ امنی‌ رسیدیم‌ مهری‌ گفت‌ كه‌ چگونه‌ به‌ بهانه‌ ازدواج‌ موقت‌ (صیغه‌) خودفروشی‌ می‌كند.

مهری‌ گفت‌ زمانی‌ همسرش‌ راننده‌ كامیون‌ بوده‌ اما چند سال‌ پیش‌ در تصادف‌ كشته‌ شده‌ و اكنون‌ باید از ۶ فرزند و یك‌ دختر كه‌ خود نیز فرزندی‌ دارد، نگهداری‌ كند. او گفت‌ كه‌ هفته‌ای‌ سه‌ روز از فاصله‌ای‌ دور به‌ این‌ محل‌ می‌آید، مهری‌ هنگامی‌ كه‌ با من‌ صحبت‌ می‌كرد راننده‌ و راهنمای‌ مرا برانداز می‌كرد به‌ امید آن‌ كه‌ مشتری‌ او شوند. نیاز، غم‌ و پشیمانی‌ در نگاه‌ مهری‌ موج‌ می‌زد. در تابستان‌ها كه‌ مردم‌ شهرهای‌ دیگر ایران‌ برای‌ زیارت‌ و تفریح‌ به‌ قم‌ می‌روند، مهری‌ گاهی‌ تا سه‌ بار در روز همسر موقت‌ اختیار می‌كند. او می‌گوید مردهای‌ قمی‌ خوب‌ پول‌ نمی‌دهند اما توریست‌ها كه‌ از جاهای‌ دیگر می‌آیند همسران‌ بهتری‌ هستند. مهری‌ گفت‌ مشتریان‌ من‌ اگر جا داشته‌ باشند مرا به‌ آنجا می‌برند والا در قبرستان‌ نو كارمان‌ را انجام‌ می‌دهیم‌.

قبرستان‌ نو در فاصله‌ چند كیلومتری‌، شهر قم‌ در هاله‌ای‌ از گرد و غبار فرو رفته‌ است‌. هیچكس‌ برای‌ فاتحه‌ خواندن‌ بر قبر مردگان‌ به‌ این‌ گورستان‌ دور افتاده‌ و خاموش‌ پا نمی‌گذارند و تنها مراجعان‌ آن‌ زنها و همسران‌ موقت‌ آنها هستند. این‌ زنها كه‌ مخفیانه‌ به‌ اینجا می‌آیند، معتقدند این‌ نوع‌ زندگی‌ در مقایسه‌ با گدایی‌ در خیابان‌ آبرومندتر است‌ و برخلاف‌ زنان‌ بدكاره‌ در سراسر دنیا كه‌ با دلبری‌ مشتری‌ جلب‌ می‌كنند تا شرمساری‌ و تحقیر را احساس‌ نكنند، آنها می‌گویند حداقل‌ در گورستان‌ و خانه‌ مردگان‌ امنیت‌ داریم‌.

در واقع‌ ازدواج‌ موقت‌ (صیغه‌) یك‌ كلاه‌ شرعی‌ است‌ كه‌ اگر چه‌ نخ‌نما شده‌ هنوز سعی‌ می‌شود به‌ عنوان‌ سرپوش‌ بر این‌ فساد بگذارند شاید هم‌ آن‌ را نوعی‌ بیمه‌های‌ اجتماعی‌ برای‌ زنان‌ فقیر می‌دانند. زنانی‌ كه‌ حرفه‌ صیغه‌ شدن‌ را انتخاب‌ می‌كنند چندان‌ در بند اجرای‌ مراحل‌ قانونی‌ آن‌ كه‌ خواندن‌ چند كلمه‌ دعا از سوی‌ یك‌ ملاست‌ نیستند.

زنی‌ كه‌ صیغه‌ می‌شود حداقل‌ باید برای‌ سه‌ ماه‌ و نیم‌ همسر موقت‌ دیگری‌ اختیار نكند تا اطمینان‌ حاصل‌ شود كه‌ باردار نیست‌. اما هیچ‌ كس‌ این‌ قانون‌ را رعایت‌ نمی‌كند چون‌ زنان‌ این‌ كاره‌ نیاز به‌ پول‌ دارند.

بنا به‌ گفته‌ مسئولان‌ وزارت‌ بهداشت‌ و درمان‌ جمهوری‌ اسلامی‌ زنهای‌ صیغه‌ای‌ راههای‌ متعدد دیگری‌ برای‌ جلوگیری‌ از حاملگی‌ و مبتلا نشدن‌ به‌ بیماری‌های‌ گوناگون‌ در مقابل‌ خود دارند. سالیانه‌ ۹۰ هزار زن‌ در ایران‌ تقاضای‌ كورتاژ می‌كنند. روزانه‌ بطور متوسط‌ ۲۲۱ زن‌ كورتاژ می‌شوند. البته‌ همه‌ این‌ كورتاژها نتیجه‌ ازدواج‌ موقت‌ نیست‌. سال‌ گذشته‌ شهربانو امامی‌ نماینده‌ مجلس‌ شورای‌ اسلامی‌ گفت‌ مردانی‌ كه‌ ازدواج‌ موقت‌ می‌كنند مایل‌ به‌ داشتن‌ فرزند از این‌ طریق‌ نیستند. كودكانی‌ كه‌ از ازدواج‌ موقت‌ پا به‌ عرصه‌ وجود می‌گذارند برای‌ دریافت‌ اوراق‌ هویت‌ و مدارك‌ دیگر مورد تقاضای‌ محل‌ كار و مدرسه‌ با اشكال‌ روبرو می‌شوند.

بدون‌ این‌ اوراق‌ آنها از ارث‌ خانوادگی‌ و كمك‌های‌ دولت‌ به‌ كودكان‌ بی‌سرپرست‌ محروم‌ می‌شوند. به‌ هر روی‌ شرمساری‌ در تمام‌ زندگی‌ همراه‌ آنها خواهد بود. زنانی‌ كه‌ به‌ كار صیغه‌ شدن‌ مشغولند از داشتن‌ مشاغل‌ بهتر و توجه‌ خانواده‌ بی‌نصیب‌ اند. اما این‌ لكه‌ ننگ‌ مانع‌ از ورود دختران‌ جوان‌ به‌ كار روسپی‌گری‌ نمی‌شود. وقتی‌ دختری‌ از خانه‌ فرار می‌كند غالباً این‌ تنها راه‌ كسب‌ درآمد و گذران‌ زندگی‌ او به‌ حساب‌ می‌آید. اخیراً یك‌ پژوهش‌ نشان‌ داده‌ كه‌ ۴۰ در صد از روسپیان‌ خیابانی‌ محل‌ زندگی‌ ثابتی‌ ندارند.

نسل‌ جدید روسپیان‌ در قم‌ اصراری‌ به‌ لاپوشانی‌ كردن‌ حرفه‌ از طریق‌ ازدواج‌ موقت‌ ندارند. آنها بدون‌ تعارف‌ و مستقیم‌ با مشتری‌ وارد مذاكره‌ می‌شوند. مامور انتظامات‌ یكی‌ از اماكن‌ مذهبی‌ قم‌ به‌ من‌ گفت‌ آنها چند نفری‌ در اتاق‌هایی‌ كه‌ برای‌ زائران‌ در نظر گرفته‌ شده‌ اقامت‌ می‌كنند. ما گاهی‌ این‌ موضوع‌ را به‌ پلیس‌ اطلاع‌ می‌دهیم‌. اما خودمان‌ نمی‌توانیم‌ آنها را كنترول‌ كنیم‌. همین‌ مامور گفت‌ كه‌ دخترها از سنین‌ مختلف‌ با اتوبوس‌ به‌ قم‌ می‌آیند. بعضی‌ از آنها از فقر خانوادگی‌ می‌گریزند. بعضی‌ دیگر به‌ علت‌ از دست‌ دادن‌ باكرگی‌ و ترس‌ از پدر و برادر دیگر به‌ خانه‌ باز نمی‌گردند و سرانجام‌ به‌ بدترین‌ نوع‌ زندگی‌ یعنی‌ خودفروشی‌ خیابانی‌ روی‌ می‌آورند كه‌ جز سرخوردگی‌ حاصلی‌ برای‌ آنها ندارد.


برگرفته‌ از «ایران‌ استار»




تمثال مبارک امام نقی (ع)


عکس امام نقی ، تمثال امام نقی ، کاریکاتور ، امام دهم شیعیان ، امام نقی ، امام هادی

قال امام نقی (ع ) : هر کس تمثال من را ببیند و نخندد از شیعیان من نیست .


محمود زاپاتا و عملیات تروریستی در آمریکا - کاری از نیک آهنگ



محمد مختاری چگونه توسط تیم ترور وزارت اطلاعات کشته شد ؟



اظهارات مهرداد عالیخانی در بازجویی مورخ 4/2/1379

در تاریخ 9/9/1377 آقای موسوی ( سید مصطفی کاظمی ) نزد دری ( نجف آبادی ) میرود و در مورد قتل داریوش فروهر و همسرش گزارش می دهد. موسوی پس از این دیدار به من (مهرداد عالیخانی) گفتند: فعلا کار کانون(کانون نویسندگان) را انجام بدهید (یعنی این موضوع در اولویت قتل ها قرار گیرد) ، موسوی تاکید کرد هر چه سریعتر شروع کنید.

موسوی در همان تاریخ منزل آقای حقانی (مدیر کل پشتیبانی معاونت اطلاعات مردمی) می رود. ( توضیح: اینکه پیگیری کار اطلاعاتی روی عناصر فرهنگی از جمله کانون در حوزه فعالیت های معاونت اطلاعات مردمی قرار داشت ) موسوی برنامه حذف را با حقانی در میان می گذارد و می گوید: من بگویم کافی است یا دری هم باید بگوید؟ حقانی می گوید: شما بگویید کافی است و قرار می شود همکاری حقانی با ما آغاز شود. حقانی گفته بود می تواند از منزل امن، خودرو و نیرو در اختیار ما قرار دهد عملا نیز چنین کرد.

7 جلد پرونده از مهمترین سوژه های فعال کانون(نویسندگان) گلشیری - منصور کوشان
- علی اشرف درویشیان، سپانلو، مختاری، پوینده چهل تن را به واسطه اصغر سیاحی(سیاح) به آقای موسوی تحویل دادم. موسوی پرونده ها را زیر میز تلفن خود قرار می دهد . اما بعدا آنها را عودت می دهد و می گوید: نیاز به ارسال پرونده نیست. هر کسی عضو جمع مشورتی باشد مشمول طرح حذف می گردد. از هر کدام بخواهید شروع کنید .

قرار شد از مهمترین ها شروع شود. شماره تلفن مختاری از طریق یکی از منابع اداره چپ نو با نام مستعار داریوش به دست آمده بود. قرار شد تا روز پنجشنبه 12/9/77 روی آدرس سوژه استقرار پیدا کند(کنیم). خبر به آقای موسوی دادم و با عزیزپور قرار گذاشتم. اعتراض کرد گفت: این کار را سعی کن با زیر مجموعه آقای حقانی و در ارتباط با روشن انجام دهی .

قراری برای 8 صبح مورخه 12/9/77 در خیابان آفریقا – مقابل پمپ بنزین (بین خیابان اسفندیار و خیابان شهید سعید ناصری یا علوی) جهت عزیزپور و نیروهای عمل کننده او همچنین رضا روشن، آموزگار و خسرو گذاشته شده بود. خسرو داخل یکی از کوچه ها شد (احتمالاً خیابان اسفندیار) و پلاک های جعلی را روی تاکسی نصب کرد و سپس به طرف منزل مختاری حرکت کردیم. در سر کوچه (شهید سعید ناصری یا علوی) و مستقر شدیم. عزیزپور دو ماشین نیرو با خودش آورده بود . حدود ساعت 17 مختاری با لباس اسپرت از کوچه بیرون آمد و از شمال به جنوب خیابان آفریقا حرکت کرد. در این ساعت ناظری و روشن جهت اقامه نماز محل را ترک کرده بودند لذا سریعا به ناظری زنگ زدم و خبر دادم سوژه بیرون زد. خودش و روشن را سریع به محل برسانند. مختاری برای خرید در حوالی محل سکونت خود بیرون آمده بود. حدود 20 دقیقه خریدش طول کشید.در حال برگشتن به منزل بود که علی و رضا رسیدند. از خسرو خواستم که تاکسی را در گوشه ای پارک کند،کرد . رضا و علی پیاده به دنبال مختاری راه افتادند. خسرو پشت فرمان پژو نشست و به سمت شمال آفریقا حرکت کرد. من در صندلی جلو قرار گرفتم. یک کوچه مانده به منزلش (در سمت راست خیابان) علی و رضا جلوی او را گرفتند و تحت پوشش پرسنل دادستانی وی را سواراتومبیل کردند. علی در سمت چپ، مختاری وسط و رضا روشن در سمت راست او روی صندلی عقب نشست .

ناظری در همان ساعت حوالی 13 مورخه 12/9/77 با هماهنگی قبلی قرار شد از یکی از محیط های اداری بهشت زهرا که در اختیار حراست قرار دارد ( چون ناظری مسئولیت(مسئول) حراست بهشت زهرا بود) استفاده شود . روشن, ناظری و سایر دست اندرکاران طرح الغدیر (اعدام منافقین) قبل از شروع عملیات پائیز 77، از این محل مستمرا استفاده می کردند.قرار شد از این محل برای به قتل رساندن مختاری استفاده شود. از طریق اتوبان شهید همت کمربندی جاده مخصوص بهشت زهرا به مقصد برسیم. به جهت طولانی بودن مسیر من با مختاری بحث پیرامون کانون را شروع کردم بعد از اینکه به محل رسیدیم روشن خواست چشمش را ببندد و پیاده شود. از زمان سوار شدن خواسته بودیم سرش پائین باشد تا متوجه نشود کجا می رویم .

داخل ساختمان شدیم. در همان اتاق اول از وی خواستند روی زمین بنشیند. همه کار را روشن و ناظری تمام کردند. بسیار حرفه ای و مسلط عمل نمودند. ناظری سریعا طناب مربوطه را از کابینت داخل اتاق در آورد مقادیری پارچه سفید برداشت. چشم و دست او را از پشت سر بست. طناب را به گردن او انداخت به روی شکم خواباند و حدود 4 یا 5 دقیقه طناب را تنگ کرد و آنرا کشید در این حالت ناظری دهان سوژه را با یک پارچه سفید گرفته بود تا بدینوسیله از ریختین خون به زمین و ایجاد سر و صدای احتمالی جلوگیری کند .

این دو از روی ناخن ها تشخیص دادند که کار تمام شده سپس ماشین پژو را به شکلی قرار دادند تا صندوق عقب آن مقابل درب این محل قرار گیرد. من و خسرو و روشن جنازه را وسط پتو قرار دادیم و در صندوق عقب گذاشتیم. خسرو پشت فرمان نشست. در جاده افسریه یک مسیر فرعی به کارخانه سیمان تهران منتهی می شد. اطراف آن مسیر خلوتی بود . ساعت حدود 20 ماشین را نگه داشته، جنازه را بیرون گذاشتیم. پس از پائین گذاشتن جسد ، موسوی زنگ زد نتیجه کار را می خواست. گفتم: دقایقی است خلاص شده و راهی منزل هستیم. موسوی گفت: بیا امشب همدیگر را ببینیم. من در شهرک آپادانا هستم. قرار شد ساعت 22:15 دقیقه او را در محل مذکور دیده و مشروح گزارش بدهم .

پرسنل تیم ترور محمد مختاری :

صادق ( مهرداد عالیخانی ) - پرسنل معاونت امنیت – اداره کل چپ – اداره چپ نو – رابط آقای موسوی و تیم عملیات

علی ناظری – پرسنل معاونت اطلاعات مردمی – اداره کل پشتیبانی عملیاتی – مسئول اداره عملیات

رضا روشن – کارشناس اداره کل التقاط در معاونت امنیت – مباشر قتل محمد مختاری

خسرو براتی – همکار غیر وزارتی (منبع) راننده اتومبیل مورد استفاده




شعر- پرده چون بالا رود نادیدنی ها دیدنی ست



پرده چون بالا رود نادیدنی ها دیدنیست

گرچه بانامردمان هستم چنان شیر ژیان

پیش درویشان وجودم چون کمان و منهنیست

جنگ با خود می کنم من بر سر عشق و وفا

جنگ هفتاد و دو ملت بر سر ما و منیست

گر زخود بیرون شوم، من عالمی گلگون کنم

لاله های نقش من چون گلستان ها چیدنیست

کن نظر بر پرتو این گلستان از چشم دل

تا مشامت حس کند هر لاله ای بوییدنیست

ما ز یک گلزار و یک دشت و ز یک باغیم و بس

خالق ما واحد است و ذات او نادیدنیست

در بهاران لاله های نقش من را بنگرید

داغ هر نقشی در این سی ساله پرده دیدنیست

عید نوروز من آواره در ایران بود

چون کنم؟ خون و رگ و جان و تن من میهنیست

قطره قطره خون بگریم، نقش خود را خون کنم

تا که عالم فاش بیند خون من ناشستنیست

در میان اشک و آهم هاتفی آواز داد

دم فرو کش از بیان، اسرار حق ناگفتنیست

موسم عید است و ساقی وار جامی هدیه کن

نقش داوودی تو چون جام می نوشیدنیست

هفت سین نقش تو زیباترین سفره هاست

حلقه ی رقص ملائک گرد این خوان دیدنیست


داوود روستایی


کاریکاتور – تخریب خط امام و عصبانیت محمد خاتمی !




شباهت چهره حسین شریعتمداری با ملا عمر




بیوگرافی سلین دیون


زندگی نامه: سلین دیون که یکی از بزرگترین خواننده های دنیا است هر چند او از سال ۱۹۹۶ به یک چهره فوق العاده در جهان موسیقی تبدیل شد اما بیشتر ایرانیان او را بعد از خواندن ترانه فیلم تایتانیک میشناسند . متولد 30 مارس 1968 است . در کبک کانادا به دنیا آمده است . سلین کوچکترین عضو خانواده چهارده نفری اش بود وقتی مادرش فهمید سلین را باردار است خیلی ناراحت شد و قصد داشت مانع از به دنیا آمدنش شود ولی کشیش شهر شان اجازه این کار را به او نداد . مادرش پس اندازش را خرج ساختن چند ترانه برای سلین کرد و به دنبال پخش کننده درجه یک گشت . اولین کسی که حاضر شد ترنه های سلین را پخش کند پل لوسک آشنای خانوادگی شان بود که قبلا نیز مدیر برنامه های گروه پدر و مادرش بود .

بزرگ ترین اتفاق زندگی او زمانی رخ داد که لوسک یک نمونه از کارهایش را برای رنه آنژیل بزرگترین پخش کننده موسیقی در کانادا فرستاد . رنه آنژیل به این فکر افتاد که روی سلین سرمایه گذاری کند . زبان اصلی سلین فرانسوی است و او تا 18 سالگی اصلا نمی توانست انگلیسی صحبت کند . او سال 2004 به این دلیل نام او را سلین گذاشت که در زمان بارداری اش ترانه "سلین" از هوک اومزه در کبک و فرانسه موفقیت زیادی کسب کرده بود. در مدرسه شاگرد بسیار تنبلی بود و اکثر مواقع سر کلاس می خوابید چون هر شب تا دیر وقت با خواهر و برادرهایش موسیقی تمرین میکرد . زمانی که دوازده ساله شد تمام خواهر و برادرهایش ازدواج کردند و از خانه رفتند و در آن زمان مادر او از کارش استعفا داد تا بیشتر به سلین رسیدگی کند . مادرش, صد میلیون دلار درآمد داشت و به عنوان یکی از پولدلرترین ها انتخاب شد . رنه آنژیل پول های زیادی خرج خواننده شدن سلین دیون کرد و تا جایی پیش رفت که نزدیک بود ورشکست شود .

در پانزده سالگی موفق شد خیلی بیشتر از آنچه رنه و دیگران فکر می کردند مشهور شود , و تمام پولهایی که رنه برایش خرج کرده بود در عرض کمتر از سه ماه با چند برابر سود برگرداند . اولین باری که جایزه بزرگ آدیسک (بزرگ ترین جایزه موسیقی فرانسوی زبان ها) را به دست آورد آنقدر گریه کرد که تبدیل به هق هق شد . در شانزده سالگی عاشق رنه آنژیل مدیر برنامه هایش شد در حالی که رنه 25 سال از او بزرگتر بود و زمانی که هنوز سلین بدنیا نیامده بود رنه دو بچه هم داشت . شش ماه تمام روزی 9 ساعت به کلاس زبان انگلیسی رفت تا توانست تا حدودی این زبان را یاد بگیرد .
اولین کار مهمش که او را به طور گسترده ای مشهور کرد ترانه فیلم انیمیشن دیو و دلبر ساخته کمپانی دیزنی بود . به مدت سه سال با رنه آنژیل به صورت پنهانی ازدواج کرده بود و هیچ کس جز خانواده اش از این قضیه مطلع نبود . سلین و رنه سرانجام در سال 1994 در حالیکه سلین 27 ساله بود و رنه 52 ساله بود به طور علنی ازدواج کردند . در سی ام مارس 1999 درست در روز تولد سی و یک سالگی اش متوجه شد رنه سرطان دارد . زمانی که ترانه فیلم تایتانیک به آنها پیشنهاد شد نمی خواستند قبول کنند و در حالت رودربایستی با جیمز هورنر قبول کردند که سلین آن ترانه را بخواند . سلین دیون با ترانه فیلم تایتانیک توانست بهترین آهنگ سال و پرفروش ترین آلبوم سال را به خود اختصاص دهد و این آهنگ وارد لیست 100 آهنگ برتر تاریخ شد . او سال 2000 به مدت دو سال از دنیای موسیقی خداحافظی کرد تا هم به بیماری شوهرش رسیدگی کند و هم منتظر تولد فرزندش بماند . سال 2001 آنها صاحب اولین فرزندشان که یک پسر بود شدند و سلین نام پسرشان را رنه چارلز گذاشت . یک آرایشگر مخصوص به نام ژانت و یک طراح لباس مخصوص به نام ژوبرا دارد . لیموزین را بیشتر از هر ماشین دیگری دوست دارد . قبل از اجرای کنسرت هایش یک محلول نمک و بیکربنات سدیم را غرغره می کند .

سلن دیون با نام کامل ( CELINE MARIE CLAUDETTE DION ) در ۳۰ مارس سال 1968دیده به جهان گشود.او که کوچکترین عضو خانواده ۱۶ نفری دیون ها بود.درروستای کوچک شارلمان واقع در سواحل شمالی رودخانه سنت لورنس در شرق مونترال کانادا در خانواده ای روستایی و البته اهل هنر بزرگ شد.نام او برگرفته از ترانه ای به نام سلن بود که مادرش در زمان بارداری او به آن بسیار علاقه مند بود و همیشه آن را می خواند. او بهمراه دیگر خواهران و برادرانش در کافه ای که متعلق به والدینش بود کار می کرد و سلن کوچولو در همین کافه برای مشتریان کنسرت اجرا می کرد.پدر او نوازنده آکاردئون بود و مادرش نیز نوازنده ویلن و بچه های این خانواده در فضایی آکنده از موسیقی به رشد و شکوفایی استعدادهای خود در این زمینه مشغول بودند.شاید اولین باری که سلن چشم حاضرین را به خود خیره کرد در مراسم جشن عروسی برادرش،میشل بود که ترانه ای را خواند و مورد تشویق حاضرین قرار گرفت.

وی در حالیکه ۱۲ سال داشت (یعنی در سال ۱۹۸۰)با کمک مادرش ترانه ای را با نام «آن تنها یک رویا بود» ( CE N`ETAIL QU`UN REVE )را بر روی نواری از رمو خواننده معروف فرانسوی ضبط کرد و آن نوار را به آدرسی که پشت آن نوار بود،فرستاد؛ آدرس متعلق به « رنه آنژیل » RENE ANGELI ) ) بود، کسی که در سالهای بعد مدیر برنامه ها و همسر سلن شد . رنه بعد از شنیدن آن آهنگ از سلن که نوجوانی ترکه ای و لاغر اندام بود دعوت بعمل آورد تا این آهنگ را بطور زنده در دفتر او اجرا کند.هنگامی که سلن این آهنگ را زنده اجرا کرد،رنه آنچنان تحت تاثیر قرار گرفت که در حضور سلن گریه کرد.همین امر باعث شد رنه که شخصی معروف در ایالت کِبک بشمار می رفت برای تولید دو آلبوم که «صدای خدا»و«سلن سرود کریسمس می خواند»به تکاپو بیفتد و زمینه را برای تولید اولین آلبومهای سلن فراهم کند.این امر آنچنان ذهن رنه را به خود مشغول کرد که او برای تولید این دو آلبوم،خانه خود را به رهن گذاشت تا هزینه تولید این دو آلبوم فراهم شود.

اولین ترانه ی وی (LA VOIY DU BON DIEU صداي خدا ) بود که در سال 1981 منتشر شد . سلن در بین سالهای ۱۹۸۱ تا ۱۹۸۹ چندین آلبوم را انتشار داد که تمامی آنها به زبان مادری او یعنی فرانسوی بودند و ابته برنده چندین جایزه نه چندان مهم شدند. اما در سال ۱۹۹۰ او اولین آلبوم انگلیسی خود را تولید کرد که تفاهم نام داشت.این آلبوم فروش خوبی کرد و رکوردی را در کانادا بر جای گذاشت،چرا که این آلبوم به فروش 000/600 نسخه ای در کانادا رسید و البته 000/20 نسخه نیز در دیگر کشورها فروش کرد و این موفقیتی بزرگ برای او بود، زیرا به اولین رکورد طلایی خود که بیش از 000/500 نسخه بود،رسید. در سال ۱۹۹۱ با «استیون اسپیلبرگ»، کارگردان سرشناس آمریکایی بر سر خواندن ترانه ای برای فیلم او وارد مذاکره شد، اما این آهنگ هرگز توسط او خوانده نشد و خواننده دیگری آن را خواند ولی این زمینه ای رابرای اجرای آهنگ کارتون «دیو و دلبر» ساخت «والت دیزنی» شد،او این آهنگ را در مراسم اسکار با «پابلو برایسون» به اجرا گذاشت و موفق شد در روز تولد ۲۴ سالگی اش جایزه اسکار را از آن خود کند. در اکتبرهمین سال،کنسرتی بسیار باشکوه در شهر تورنتو و در حضور زوج جنجال برانگیز دربار انگلیس یعنی «پرنس چارلز» و «پرنس دایانا» به اجرا گذاشت و مورد تشویق و لطف آنها قرار گرفت. ودر همین سال توانست با اجرای ترانه ی ( Beauty and The Best ) به همراه ( ( PAEBO BYSON به شهرت جهانی دست پیدا کند .

در ۳۱ مارس ۱۹۹۲ شروع به تولید دومین آلبوم انگلیسی خود با نام «سلن دیون» کرد و با انتشار این آلبوم موفق شد،دومین رکورد طلایی خود را بدست آورد.بعد تز این آلبوم کنسرتهای مختلفی در اروپا،استرالیا،آسیا و آمریکا برگزار کرد که مهمترین آنها کنسرتی بود که در حمایت از کودکان مبتلا به ایدز در لس آنجلس برگزار کرد و آن را «برای کودکانمان» نام نهاد تا عواید حاصل از این کنسرت را به کودکان تعلق دهد. از دیگر کنسرتهای او می توان به کنسرتی که در جشن «جوان» آمریکا در حضور « بیل کلینتون »،رئیس جمهور وقت آمریکا و همسرش ملاری کلینتون به اجرا گذاشت و با آهنگ « عشق کوهها را تکان می دهد » بر بانوی شماره یک آمریکا تاثیر بسیار گذاشت و او برای این آهنگ از سلن دیون تشکر و قدردانی بسیار با شکوهی به عمل آورد.

خانم سلن در سال ۱۹۹۳ آلبوم «رنگ عشق من» را وارد بازار کرد.این آلبوم نیز فروش بالای داشت و سروصدای زیادی بر پا کرد بخصوص آهنگ «قدرت عشق» که تا چهار هفته در صدر جدول بهترین آهنگها در اکثر کشور بود.این آلبوم نه تنها در آمریکا و اروپا پر سروصدا بود ،بلکه در آسیا بخصوص،ژاپن به فروش بالایی دست یافت.این آلبوم بالغ بر 000/000/1 نسخه در کانادا فروش کرد و این رکوردی الماسین برای او بشمار می رفت،زیرا اولین خواننده کِبک بود که به چنین فروشی رسیده بود. و لازم به ذکر است که ترانه( MY HEART WILL GO ON ) وي پـرفـروشـترين ترانه اركسترال بشمار مي آيد. بزرگترین رویداد زندگی او در ۱۷ دسامبر ۱۹۹۴ روی داد،چرا که او با رنه آنژیل که از کودکی او را میشناخت و ۲۶ سال از او بزگتر بود(رنه آنژیل ۲۶ سال از خانم سلن بزگتر بود) در مونترال ازدواج کرد.این یکی از ازدواجهای بزگ در کانادا بود.

در سال ۱۹۹۵ سلن یک آلبوم فرانسوی را وارد بازار کرد.این آلبوم که شعر و آهنگش از ژان ژاکوس یکی از بزرگترین آهنگسازان و ترانه سرایان بزرگ فرانسه بود به موفقیت بزرگی دست یافت زیرا این آلبوم در طول یک روز 00/57 نسخه در فرانسه فروش کرد و در مدتی کمتر از هفت ماه به پر فروش ترین آلبوم فرانسوی مبدل شد. وی به رکورد دیگری دست یافت، زیرا در طول همین سال اولین کسی شد که هم پرفروش ترین آلبوم فرانسوی و هم پرفروش ترین آلبوم انگلیسی زبان را وارد بازار کرد. سـلن بمدت 2 سال از عرصه موسيقي بدور بود. يكي به عـلت آن كه شوهرش مبتلا به سرطان گلو شده بود وبـايـد از وي مراقبت مي كـرد و آنكه بايد از پسر تازه متولد گشته خود ( RENE CHARLES ANGELIL ) نيز پرستاري ميكرد.

سلن توانست چندين جايزه معتبر بعنوان هنرمند سال، ترانه سال، خواننده محـبـوب و پـرفـروش تـرين آلبوم را از سوی : , Juno , American award Grammy, World music award , Felix دریافت کند. او موفق به كسب نشان افتخار از دولت كانادا گرديده است. هم اکنون ثروت وی را در حدود 400 میلیون دلار برآورد کرده اند . از دیگر نکاتی که درباره سلن قابل ذکر است می توان به عطر اختصاصی وی اشاره کرد که این عطر در سال 2003 پرفروشترین عطر سال گردید . همچنین او داری یک مجله به نام خود می باشد و چندین رستوران در آمریکا و کانادا . سلن به بازی گلف علاقه مند است و کلکسیونی از صد ها جفت کفش دارد . وي مـوفـق بـه دريـافـت ديـپـلم مـتــوسط نگرديد زيرا ازدبيرستان ترك تحصيل كرد.


کارتون – قبول شروط خاتمی توسط خامنه ای !



کارتون – دستگیری اختلاس کنندگان 3000 میلیارد تومانی !



هیچ دارویی چون صیغه شهوت را درمان نمیکند





تعریف مکتب رُمانتیسم یا رمانتیسیسم چیست ؟



رُمانتیسم یا رمانتیسیسم (به انگلیسی Romanticism) عصری از تاریخ فرهنگ در غرب اروپا است، که بیشتر در آثار هنرهای تجسمی، ادبیات و موسیقی نمایان شد.

رمانتیسم جنبه‌های احساسی و ملموس را دوباره به هنر غرب وارد کرد. هنرمندان رمانتیک آزاد از چهارچوب‌های تصویرگری‌های سنتی، به تحقق بخشیدن ایده‌های شخصی خود پرداختند.

رمانتیسیسم را همانطور که از نامش پیداست، باید نوعی واکنش احساسی در برابر خردمحوری به‌شمار آورد. تمایلی به برجسته کردن خویشتن انسانی، گرایش به سوی خیال و رویا، به سوی گذشته تاریخی و به سوی سرزمین‌های ناشناخته. از دید انسان رمانتیک، جهان به دو دسته خردگرا (به قول نووالیس: جهان اعداد و اشکال) و به دسته احساسات و یا به‌طور دقیق‌تر، والاترین‌ها و زیبایی‌ها تقسیم می‌شود.
رمانتیسم در اصل، جنبشی هنری بود که در اواخر قرن هجدهم و نوزدهم در ادبیات و سپس هنرهای تجسمی، ابتدا در انگلستان و سپس آلمان، فرانسه و سراسر اروپا رشد کرد. رمانتیسم تا حدودی بر ضد جامعه اشرافی و دوران روشنگری (به طور بهتر عقلانی) بود. گفته می‌شود که ایدئولوژی انقلاب فرانسه و نتیجه‌های آن این طرز فکر را تحت تأثیر خود قرار داد.

رمانتیسم را جنبشی ضد روشنگری می‌دانند. برلین، به‌خصوص، علاقه‌مند به استفاده از چنین لفظی برای اشاره به این جنبش بود. درحالی‌که روشنگری نهضتی فکری به‌حساب می‌آمد که با علم و منطق و پیشرفت‌های نظام‌های عقلانی بشری در فهم علوم تجربی و انسانی گره خورده بود، متفکرین و هنرمندان رمانتیک، تأکید فرهنگی بر خرد را محدودکننده و سرکوبگر روح آدمی می‌دانستند و بر مؤلفه‌هایی چون هنر، شور، هیجان، تخیل، مضامین معنوی، مناسک و نمادها تأکید می‌کردند. در میان اصحاب رمانتیک، امر خاص ارزشمندتر از امر عام بود و خاص‌بودن فرهنگ‌های بومی، تنوع و تکثر زبان‌های بشری، هویت‌های محلی و منحصربه‌فرد بودن آدمیان ستایش می‌شد (شرت: ۱۳۸۷، ص ۹-۸۸).

درباره

بحث اندیشه رمانتیک را بایستی در مقولاتی چون «قرارداد اجتماعی» و «نظریه اندام‌وار دولت» جستجو کرد که اولی در آثار افرادی چون روسو، هابز و لاک و دومی در نظریات اندیشمندانی چون هگل مشهود است.
این مکتب زائئده تمدن صنعتی و پیشرفت طبقه متوسط در سده نوزدهم می‌باشد. رمانتیکها به رؤیا و اندیشه خود بیش از هر انگیزه طبیعی و غیر طبیعی اهمیت می‌دادند و آنچه می‌نوشتند جلوه‌هایی از جهان نا شناخته اندیشه و پندار بود.

خیال پردازان قرن ۱۹ توده را آنگونه که بودند تصور نمی‌کردند بلکه آنگونه که می‌خواستند باشد تجسم می‌ساختند ؛ بنابراین رمانتیسم در برابر واقع‌گرایی بود.

آنها برعکس کلاسیسیست‌ها به خود نمی‌پرداختند، بلکه به فرمان احساس و اندیشه گوش می‌دادند.

البته رمانتیک‌ها کاوش عقلی را یکسره بیهوده نمی‌دانستند، بلکه معتقد بودند که عقل فقط نماینده جزئی از استعدادهای انسان است. بنابراین اغلب آنها برای درک تمامیت عالم به نگرش‌های زیباشناسانه و شهودی روی می‌آوردند و اعتقادشان این بود که بینش عقلی از درک هستی ناتوان است.
ژان ژاک روسو از مهمترین متفکرین رمانتیک می‌گوید: «در نهایت، عقل راهی را در پیش می‌گیرد که قلب حکم می‌کند».

هنرمند رمانتیک توده را دشمن می‌داند و چون از زندگی در اجتماع خویش گریزان است به دامان خیال‌ها و اندیشه‌های خویش پناه می‌برد و به دوران‌های باستانی و سده‌های میانه و روزگار کودکی و سرزمین آرزوها و تنهایی باز می‌گردد.

رمانتیسم فریاد خشم و اعتراض بر ضد بندگی انسان، کشاکش‌های سرمایه‌داری و برگرداندن به شهرهای کارگری و بر ضد صنعتگران سرمایه‌دار است.

بنیان رمانتیسم با ایده‌آلیسم (Idealism) نزدیکی دارد و هنرمند رمانتیک زندگی و اجتماع را زاییده اندیشه می‌داند و دگرگونی‌های توده را (بر خلاف واقع‌گرایان) وابسته به دگرگونی‌های اندیشه بشری می‌داند.

سردمداران رمانتیسیسم

موسیقی
ارنست هوفمان، بتهوون، شوپن، شوبرت، فلیکس مندلسون، روبرت شومان، فرانتس لیست، برامس، هکتور برلیوز، یوهان اشتراوس، آنتوان بروکنر، ریچارد واگنر، آنتوان بروکنر، و پیتر ایلیچ چایکوفسکی از برجسته‌ترین موسیقی‌دانان و آهنگ‌سازان رمانتیک محسوب می‌شوند.

ادبیات
فرانسه: ویکتور هوگو (بنیانگذار)، ژان ژاک روسو، شاتو بریان، استاندال.
انگلستان: ورد زورث، لرد بریان.
آلمان: گوته.
روسیه: پوشکین، گوگول.
از دیگر پیشوایان جنبش رمانتیک در ادبیات می‌توان به شیلر و لرمانتوف اشاره کرد.

نقاشی
در زمینهٔ هنرهای تجسمی، رمانتیسیسم با کنار نهادن خطوط خشک و مضمون‌های باستانی کلاسیسیسم، حرکتی نو در طرح و رنگ به‌وجود آورد. اوژن دولاکروا، کاسپار داوید فریدریش، تئودور ژریکو و گرو نمایندگان برجستهٔ این جنبش در نقاشی و داوید دانژه و باری در مجسمه‌سازی بودند.

اصول رمانتیسیسم

۱- اهمیت دادن به فردیت و احساس هنرمند .
۲- در این مکتب احساس به خاطر احساس و عاطفه به خاطر عاطفه اهمیت دارد .
۳- عدم تبعیت از قوانین ثابت و پیروی از امیال ذهنی .
۴- بر تر شمردن عواطف انسانی و مسائل معنوی (رمانتی سیسم در نقاشی با عبارت برتری و غلبه احساس بر عقل توصیف می شود.(
۵- استفاده از هنر به عنوان وسیله ای برای تحریک احساسات .
۶- نمایش فضاهای خیال انگیز و اسرار آمیز و حالت غیر عادی آشفته و گاه جنون آمیز انسان ها.
۷- نمایش هیجان طوفان و طبیعتی سر کش شیوه ای پر از حرکت و رنگ را می طلبد.
۸- آزادی؛ بدین معنی که هنرمند هر بخشی از زندگی را که خواست می تواند آزادانه به تصویر بکشد.
۹-رمانتیک‌ها با نوعی حالت عارفانه به زندگی می نگرند (کشف و شهود(.
۱۰- کوشش برای فرار از واقعیت که افراط رمانتیک‌ها در این اصل باعث پیدایش جنبش واقع‌گرایی شد.




عکس و مشخصات پنج نفر از مزدوران چماقدار سپاه پاسداران


وبلاگ گفتنی ها - در ادامه معرفی سرکوب گران و چماقدارن رژیم ۵ تن از عوامل سرکوب گر عضو سپاه پاسداران معرفی می‌گردند، افراد فوق از پرسنل و دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی بقیه الله وابسته به سپاه پاسداران می‌باشند که در ایام اعتراضات جنبش سبز با آماده باش سپاه پاسداران به سرکوب ملت پرداخته‌اند که اسامی و مسئولیت‌هایشان بدین شرح می‌باشد:


سرهنگ دوم عباس غلامی - جانشین فرماندهی حفاظت اطلاعات دانشگاه علوم پزشکی بقیه الله - نامبرده اهل و ساکن شهرری می‌باشد، اطلاعات بیشتری از محل سکونت و زندگی وی در دست نیست.

سرگرد مهدی نائب رسول معروف به حاج مهدی نائب - مسئول دفتر تحقیق و بازرسی دانشگاه علوم پزشکی بقیه الله - در محله آبسردار تهران سکونت دارد و همچنین دارای مغازه موتور فروشی به نام اشکان در خیابان ۱۷ شهریور تهران نیز می‌باشد وی ضمناً از اعضای بسیج مسجد آشتیانی‌ها در خیابان پیروزی می‌باشد.

تصاویری از سرکوب و اعمال خشونت سه نفر فوق در تاریخ(پنج شنبه ۸ مرداد ۱۳۸۸ برابر با ۳۰ جولای ۲۰۰۹) در تهران را در زیر می‌بینید :




















دو عضو دیگر سپاه پاسداران که در همان ایام در تهران به بازداشت و ضرب و شتم معترضین به انتخابات مشغول بوده‌اند بدین شرح می‌باشند :

محسن پور رضایی ، وی در آن زمان (سال ۱۳۸۸) دانشجوی سال آخر پزشکی بوده ولی هم اکنون در بیمارستان قلب جماران وابسته به سپاه پاسداران در محله جماران تهران مشغول فعالیت می باشد و در شهرک اکباتان سکونت دارد .

امیر عباس شیبانی ، دانشجوی پزشکی دانشگاه علوم پزشکی بقیه الله ،اهل تبریز می‌باشد و در خوابگاه دانشجویان دانشگاه بقیه الله اقامت دارد تصاویری از ضرب و شتم و سرکوب و بازداشت معترضین را نیز توسط ایشان در زیر مشاهده می نمائید :