یگان ویژه پلیس جمهوری اسلامی چند یگان عملیاتی دارد ؟


یگان‌های ویژه پاسداران نیروی انتظامی (یگوپ ناجا)، مهمترین و بزرگترین یگان عملیاتی نیروی انتظامی میباشد که وظیفه کنترل اجتماعات، مبارزه و برخورد با اغتشاشات و تجمعات غیر قانونی، مشارکت در عملیات‌های ویژه (گروگانگیری، بمب گذاری، طرح‌های پاکسازی و...)، و اعزام نیرو و امداد رسانی به دیگر واحدهای پلیس کشور را بر عمده دارد . ستاد فرماندهی یگان‌های ویژه پاسداران ناجا در خیابان پیروزی (میدان شهدا) تهران واقع شده‌است و فرماندهی آن بر عهدهٔ سردار سرتیپ پاسدار سیدمجتبی عبداللهی (معروف به سیدمجتبی) می‌باشد. یگان ویژه (یگوپ ناجا) از سه تیپ عملیاتی تشکیل شده‌است:

۱- تیپ یکم (یگان اول) - تیپ امیرالمومنین : مستحکم‌ترین تیپ عملیاتی نیروی انتظامی است که به نوعی یگان عملیاتی سراسر کشور محسوب شده و مقر مرکزی آن در سه راه تختی (افسریه) تهران است. کلیه گشت‌های ویژه (مرسدس بنزهای E-280 مشکی رنگ)، واحدهای عملیاتی نوپو (نیروی ویژه پاد وحشت) از زیر مجموعه‌های تیپ امیرالمومنین یگان ویژه نیروی انتظامی می‌باشند.

۲- تیپ دوم (یگان دوم) - تیپ موسی بن جعفر : دومین تیپ عملیاتی سراسر کشور یگان ویژه ناجا بوده و مقر ستاد آن در جاده خاوران تهران می‌باشد.

۳- تیپ سوم (یگان سوم) - تیپ امام خمینی : این تیپ، تیپ عملیاتی و احتیاط پایتخت (تهران بزرگ) محسوب می‌شود و مقر اصلی ستاد آن در بلوار شرقی استادیوم آزادی تهران قرار دارد. فرماندهی تیپ امام خمینی یگان ویژه ناجا تا چندی پیش (آذرماه ۱۳۸۸) برعهدهٔ سردار علی بابایی بود که ایشان به یگان دوم منتقل شده و سرهنگ پاسدار طواف جایگزین وی شد.

یگان ویژه تهران بزرگ : این یگان به طور کامل تمامی خودروهای گشت و موتور سوارهای این نیرو را که نام یگان امداد را دارند پوشش میدهند و همچنین این یگان نیروهای خود را از یگان اول و سوم جذب می‌کند و مانند بخش‌های قبل دارای نیروهای نوپو و ضد اغتشاش می باشد. فرماندهی این یگان بر عهدهٔ سرهنگ حسن عرب سرخی می‌باشد و جانشینی آن که در نبود فرماندهی مسئولیت تمامی عملیات‌ها را بر عهده دارد بر عهدهٔ سرهنگ محسن حمزه لویی که ریاست بخش مالی یگان ویژه را نیز بر عهده دارد می باشد.



داستان - آخوند خاجه و حوریان بهشتی !


شیخ ملاحسن پس از سالها عبادت پروردگار تن به گورستان سپرد . سالها بگذشت و روز محشر آمد و جملگی مخلوقات به فرمان خداوند در برابرش حاضر شدند . ملائک یک به یک خلایق را به بارگاه بخواندند و باریتعالی بر ایشان قضاوت بکرد و گروهی به بهشت بفرستاد گروهی به دوزخ .

پس شیخ ملا حسن را نیز به سبب طاعات فراوانش به بهشت رهنمون بکردند . ملا حسن چون خود را در بهشت برین دید به جستجوی حوریان بشتافت و آنها را در دشتی به غایت زیبا بیافت . حوریان چون او بدیدند بسویش بشتافتند و به برش آمدند .

شیخ ملاحسن یک یکشان نوازش می کرد و خدای را از این همه لعبت سپاس فراوان میگفت . ساعتی بعد ملاحسن را هوس بگرفت و خواست که کار همی کند اما هرچه کوشش بکرد اثری از لذت در خود نیافت , نظر به میان پاهایش بیانداخت و آلت تناسلی خود را ندید پس فغان برآورد و بر بخت خود لعنت بسیار فرستاد .

ملائک بر او نازل گشتند و او را گفتند : ای شیخ تو را چه شده و شیخ حکایت بگفت .
فرشتگان خبر به خدا بردند که شیخ ملا حسن بی آلت تناسلی شده و بهشت بر او حرام گشته است .

خداوند بفرمود به جستجو آیید و آلتش را بیابید . ساعتی بگذشت که اسرافیل بیامد و باریتعالی را بگفت : پروردگارا آلت شیخ ملاحسن هنوز محشور نگشته است .

ملائک خدای را بگفتند : ای خالق کائنات, آلت شیخ ملاحسن در زندگانیش آنفدر به پاخاست و بخسبید که دیگر یارای برخاستن نداشت.

پس فرمان بر ملاحسن آمد که : زمین و زمان از هستی ناپدید گشته و کار خلقت به پایان رسیده و دیگر از برایت آلت تناسلی نخواهد بود پس با دیگر نعمتهای بیکران بهشتی خوش باش .

شیخ ملاحسن چون این سخن بشنید خود راگفت بهشت بدون آلت تناسلی به هیچ ارزد پس بهشت را محل عبادت خود بکرد و به خدمت خلق مشغول گشت .

یک جماعت ، آلتی را افسون کند
وز طلسمش انس و جن مفتون کند
زاهدان چون تن به گورستان دهند
آلت خود را تا ابد مدفون کنند

از اسراراللطیفه و الکسیله



بیوگرافی صمد بهرنگی




صمد بهرنگی (۲تیر۱۳۱۸ــ ۹ شهریور۱۳۴۷) معروف به بهرنگ، داستان‌نویس محقق، مترجم، و شاعر ایرانی بود. معروف‌ترین اثر او داستان ماهی سیاه کوچولو است.
او همچنین تألیفاتی در مورد آموزش بی ‌قاعده زبان فارسی در آذربایجان و تحقیقاتی در مورد ادبیات شفاهی آذربایجان نیز نگاشته‌است.صمد در ۱۳۱۸ در محلهٔ چرنداب شهر تبریز به دنیا آمد. پدرش زهتاب بود. پس از تحصیلات ابتدایی و دبیرستان در مهر۱۳۳۴به دانشسرای مقدماتی پسران تبریز رفت که در خرداد 36 از آنجا فارغ‌التحصیل شد. از مهر همانسال آموزگار شد و تا پایان عمر در آذرشهر، ممقان، قاضی جهان، گوگان، و آخی جهان در استان آذربایجان شرقی ایران که آن زمان روستا بودند تدریس کرد.

در مهر۱۳۳۷برای ادامهٔ تحصیل در رشتهٔ زبان وادبیات انگلیسی به دورهٔ شبانه دانشکده ادبیات دانشگاه تبریز رفت و هم‌زمان با آموزگاری ، تحصیلش را تا خرداد ۱۳۴۱ و دریافت گواهی‌نامهٔ پایان تحصیلات ادامه داد. بهرنگی در ۱۳۳۹ اولین داستان منتشر شده‌اش به نام عادت را نوشت. که با تلخون در ۱۳۴۰، بی‌نام در ۱۳۴۲، و داستان‌های دیگر ادامه یافت. او ترجمه‌هایی نیز از انگلیسی و ترکی استانبولی به فارسی و از فارسی به ترکی آذربایجانی (از جمله ترجمهٔ شعرهایی از مهدی اخوان ثالث، احمد شاملو ، فروغ فرخزاد، و نیما یوشیج) انجام داد. تحقیقاتی نیز در جمع‌آوری فولکلور آذربایجان و نیز در مسائل تربیتی از او منتشر شده‌است. بهرنگی در شهریور ۱۳۴۷در رود ارس و در ساحل روستای شام‌گوالیک غرق شد و جسدش را چند روز بعد در ۱۲ شهریور در نزدیکی پاسگاه کلاله در چند کیلومتری محل غرق شدنش از آب گرفتند. جنازهٔ او در گورستان امامیهٔ تبریز دفن شده‌است.
نظریات متعدد و مختلفی دربارهٔ مرگ بهرنگی وجود دارد. از روزهای اول پس از مرگ او، در علل مرگ او هم در رسانه‌ها و هم به شکل شایعه بحث‌هایی وجود داشته‌است. یک نظریه این است که وی به دستورِ یا به دستِ عوامل دولت پادشاهی پهلوی کشته شده‌است. نظریهٔ دیگر این است که وی به علت بلد نبودن شنا در ارس غرق شده‌است.
تنها کسی که معلوم شده‌است در زمان مرگ یا نزدیک به آن زمان، همراه بهرنگی بوده‌است شخصی به نام حمزه فراهتی است که بهرنگی همراه او به سفری که از آن باز نگشت رفته بود. اسد بهرنگی، که گفته‌است فراهتی را دو ماه بعد در خانهٔ بهروز دولت‌آبادی دیده‌است، از قول او گفته‌است : «من این طرف بودم و صمد آن طرف‌تر. یک دفعه دیدم کمک می‌خواهد. هر چه کردم نتوانستم کاری بکنم.»

سیروس طاهباز دراین‌باره می‌نویسد : «بهرنگی [...] خواسته بود تنی به آب بزند و چون شنا بلد نبود، غرق شده بود. جلال آل‌احمد مرگ بهرنگی را مشکوک تلقی کرد. اما حرف بهروز دولت‌آبادی برایم حجّت بود که مرگ او را طبیعی گفت و در اثر شنا بلدنبودن. » اسد بهرنگی شنا بلد نبودن صمد را تأیید می‌کند ولی دربارهٔ نظر طاهباز و دیگران می‌گوید«همه از دهان بهروز دولت‌آبادی حرف زده‌اند نه این که واقعاً تحقیقی صورت گرفته باشد تابه حال برخورد تحقیقی دربارهٔ مرگ صمد نشده‌است.»
طرفداران به قتل رسیدن صمد ادعا میکنند که در ماه شهریور رود ارس کم‌آب است و در نتیجه احتمال غرق شدن سهوی وی را کم میمانند. اسد بهرنگی کم‌آب بودن محل غرق شدن صمد را تأیید می‌کند و دراین‌باره می‌گوید «البته بعضی جاها ممکن است پر آب شود. [...] هیچ‌کس نمی‌آید در محلی که جریان آب تند است آب‌تنی یا شنا کند، چه برسد به صمد که شنا هم بلد نبود.» با این وجود تأکید می‌کند : «البته هیچ‌کس ادعا نمی‌کند که فراهتی مأمور ساواک بود یا مأمور کشتن صمد.»
جزئیات متناقض دیگری نیز دربارهٔ مرگ بهرنگی روایت شده‌است. از جمله اسد بهرنگی گفته‌است : «جسد [...] صورت و بدنش سالم بود. دو سه تا جای زخم، طرف ران و ساقش بود، چیزی شبیه فرورفتگی. رئیس پاسگاه در صورت‌جلسه‌اش، به جای زخم‌ها اشاره کرد. بعدها البته توی پاسگاه دیگری این صورتجلسه عوض شد». اسد بهرنگی به همین تناقضات به شکل دیگری اشاره کرده‌است، از جمله این که گفته‌است فرج سرکوهی در جایی نوشته‌ است که فراهتی گروهی را که به دنبال جسد صمد می‌گشته‌اند (و به گفتهٔ اسد بهرنگی شامل اسد بهرنگی، کاظم سعادتی، و دو نفر از شوهرخواهر های بهرنگی بوده‌است) همراهی می‌کرده‌ ، در حالی که چنین نبوده‌است.

جلال آل‌احمد شش ماه بعد از مرگ صمد در نامه‌ای به منصور اوجی شاعر شیرازی می‌نویسد «...اما در باب صمد. درین تردیدی نیست که غرق شده. اما چون همه دلمان می‌خواست قصه بسازیم ساختیم...خب ساختیم دیگر آن مقاله را من به همین قصد نوشتم که مثلاً تکنیک آن افسانه سازی را روشن کنم برای خودم. حیف که سرودستش شکسته ماند و هدایت کننده نبود به آن چه مرحوم نویسنده اش می‌خواست بگوید...»
برادر صمد بهرنگی (اسد بهرنگی) در این باره می‌گویذ:همه می‌دانند که ویژه نامه آرش چند ماهی پس از مرگ صمد بهرنگی منتشر شد و آن موقع هم دوستان نزدیک صمد بر مرگ او مشکوک بودند. با اطلاعاتی که از جریانات تابستان ۴۷ داشتند کشته شدن صمد را وسیله عمله‌های رژیم که شاید ساواک هم مستقیما درآن دست نداشته باشد دور از انتظار نمی‌دانستند. اسد بهرنگی در قسمت دیگری از این کتاب می‌گوید:«در زمانی که ما در کنار ارس دنبال صمد می‌گشتیم و صمد راداد می‌زدیم مامورین ساواک به خانه صمد آمده وهمه چیز را به هم ریخته بودند.میز تحریر مخصوص او را شکسته بودند و نامه‌ها و یادداشت‌هایش را زیر و رو کرده و اهل خانه را مورد باز جویی قرار داده بودند، و چند کتاب و یادداشت برداشته و برده بودند و خوشبختانه کتابخانهٔ اصلی صمد را که در آن طرف حیاط بود ندیده بودند.»حمزه فراهتی در کتاب خود اظهار می‌کند که «صمد بهرنگی شهید ساختگی شد» و قتل او کار ساواک نبوده‌است.

کتاب‌های منتشر شده در این زمینه

اشرف دهقانی، « رازهای مرگ صمد »

حمزه فراهتی « از آن سال‌ها و سال‌های دیگر »

اسد بهرنگی « برادرم صمد بهرنگی »

برخی آثار صمد بهرنگی با نام مستعار چاپ شده‌است. از جملهٔ نام های مستعار وی میتوان به «ص. قارانقوش»، «چنگیز مرآتی»، «صاد»، «داریوش نواب‌مراغی» ، «بهرنگ»، «بابک بهرامی» ، «ص. آدام» ، و «آدی باتمیش» اشاره کرد.


قصه‌ها

بی‌نام - ۱۳۴۴

اولدوز و کلاغها - پاییز ۱۳۴۵

اولدوز و عروسک سخنگو - پاییز ۱۳۴۶

کچل کفتر باز - آذر ۱۳۴۶

پسرک لبو فروش - آذر ۱۳۴۶

افسانه محبت - زمستان۱۳۴۶

ماهی سیاه کوچولو - تهران ، مرداد ۱۳۴۷

پیرزن و جوجه طلایی‌اش - ۱۳۴۷

یک هلو هزار هلو - بهار ۱۳۴۸

۲۴ ساعت در خواب و بیداری - بهار ۱۳۴۸

کوراوغلو و کچل حمزه - بهار ۱۳۴۸

تلخون و چند قصه دیگر - ۱۳۴۲

کلاغها، عروسکها و آدمها


کتاب و مقاله

کند و کاو در مسائل تربیتی ایران - تابستان ۱۳۴۴

الفبای فارسی برای کودکان آذربایجان

مجموعه مقاله‌ها - تیر ۱۳۴۸


فولکلور و شعر

افسانه‌های آذربایجان(ترجمه فارسی) - جلد ۱ - اردیبهشت ۱۳۴۴

افسانه‌های آذربایجان (ترجمه فارسی) - جلد ۲ - تهران، اردیبهشت ۱۳۴۷

تاپما جالار ، قوشما جالار (مثلها و چیستانها) - بهار ۱۳۴۵

پاره پاره (مجموعه شعر از چند شاعر) - تیر ۱۳۴۲


مجموعه مقاله‌ها

انشا و نامه‌نگاری برای کلاسهای ۲ و ۳ دبستان

آذربایجان در جنبش مشروطه


ترجمه‌ها

ما الاغها! - عزیز نسین - پاییز ۱۳۴۴

دفتر اشعار معاصر از چند شاعر فارسی زبان

خرابکار (قصه‌هایی از چند نویسنده ترک زبان) - تیر ۱۳۴۸

کلاغ سیاهه - مامین سیبیریاک (و چند قصه دیگر برای کودکان) خرداد ۱۳۴۸

بهرنگی در شهریور ۱۳۴۷در رود ارس و در ساحل روستای شام‌گوالیک غرق شد و جسدش را چند روز بعد در ۱۲ شهریور در نزدیکی پاسگاه کلاله در چند کیلومتری محل غرق شدنش از آب گرفتند. جنازهٔ او در گورستان امامیهٔ تبریز دفن شده‌است.