شبکه لابی جمهوری اسلامی و شبکه جهانی ضد جنگ

حســـن داعــــی - روزنامه اینترنتی "روز" متعلق به "مسعود بهنود"، در تاریخ بیست و دوم فوریه امسال، مقاله ای پر احساس در باره یک تظاهرات ضد جنگ در نیویورک با تیتر "حیف ایران نیست" به چاپ رساند. درآغاز این مقاله، نویسنده از قول یکی از تظاهرکنندگان نوشت:
" حیف شیراز نیست؛ یکی از راهپیمایان ضد جنگ نیویورک این راگفت، اشک هایش را پاک کرد و به جایی دور خیره شد. گل های شیراز را می دید که برخاک می ریختند، گنبدعشق حافظ را که ویران می شد، مزار خرد سعدی را شاهد بود که در شعله ها می سوخت."

در مقاله ای که همین روزنامه یک روز قبل از آن نوشته بود، این تظاهرکننده پراحساس، "اِلِنا" معرفی شده بود که به گفته "روز"، بهمراه عده ای دیگر، بر ضد جنگ آمریکا علیه ایران به خیابان آمده بود. "النا عمانی" که نام اصلی اش "الینور" Eleanor میباشد، همسر "اردشیر عمانی" Ardeshir Ommani است که از فعالان لابی جدید رژیم ایران در پوشش مبارزه با جنگ و تحریم میباشد. در صفحات بعدی با این زوج "صلح دوست" بیشتر آشنا میشویم و دلیل سخاوتمندی سایت "روز" در پخش دو گزارش متوالی درباره تظاهرات چند ده نفره آنان را مشاهده میکنیم. البته چند روز قبل از آن، سایت "موعود" در ایران که بیشتر روی مباحث مربوط به "امام زمان و نشانه های ظهور" تمرکز دارد، در خبری که در 27 دیماه منتشر کرد، برگزاری این تظاهرات تاریخی را باطلاع هموطنان رسانده بود. اردشیر عمانی در مصاحبه ای که این سایت منتشر نمود، ضمن "تأکید بر وحدت بین مردم و رهبری سیاسی در ایران و با اشاره به فرمایشات مقام معظم رهبری" مطالبی اظهار داشته که این چنین نقل میشود:1
«یک تحلیلگر و فعال ضد جنگ در آمریکا هدف از اقدامات خصمانه اخیر این کشور علیه ایران به ویژه حمله به کنسولگری جمهوری اسلامی در اربیل عراق را تقویت پروژه "تحریک" از سوی واشنگتن می داند.
این فعال ایرانی ضد جنگ مقیم آمریکا همچنین ضمن تاکید بر وحدت در بین مردم و رهبری سیاسی در ایران و با اشاره به تاکید مقام معظم رهبری بر ضرورت هوشیاری در برابر توطئه تفرقه افکنانه آمریکا در میان شیعه و سنی در منطقه گفت : واشنگتن در پی تفرقه افکنی بین این دو گروه است و این مسئله علاوه بر بعد مذهبی دارای بعد سیاست بین المللی نیز هست. وی همچنین به این نکته تاکید دارد که سیاست تحریک آمیز آمریکا در حمله به کنسولگری ایران ختم نخواهد شد و واشنگتن در ادامه، برای عصبانی کردن ایران ممکن است در آفریقا نیز به کنسولگری و سفارتخانه های ایران حمله کند و این بدان سبب است که واشنگتن در پی فلج کردن ماشین دیپلماسی ایران است تا ایران نتواند از جنبش های رهایی بخشی که علیه حکومت های حامی آمریکا به راه افتاده ،حمایت کند. وی که تا کنو ن 20 هزار امضا برای مخالفت با سیاست خصمانه آمریکا علیه ایران از شخصیت های برجسته جهانی جمع آوری کرده است؛همچنین آدم ربایی و حمله به اماکن دیپلماسی ایران را نوعی تروریسم از نوع آمریکایی توصیف می کند.

عمانی همچنین در گفتگو با مهر از تصمیم گروه آنها برای برپایی تظاهراتی در منهتن نیویورک برای مخالفت با سیاستهای بوش خبر داد."اردشیر عمانی" بنیانگذار"کمیته دوستی ایرانیان مقیم آمریکا " و از مؤسسین سازمان "جنگ علیه ایران را متوقف کنید" میباشد.»
به ادعای سایت خبری "روز" حدود صد نفر از ایرانیان و آمریکائیان دراین تظاهرات شرکت کرده بودند. در ضمن یکی دیگر از سایت های رژیم در مورد تظاهرات دیگری که عمانی درآن شرکت داشته است مینویسد: (سایت "هم اندیشی یاران انقلاب اسلامی"، 26 اسفند 85) 2
«به گزارش هم اندیشی به نقل از مهر، "اردشیر عمانی" که درحال عزیمت از نیویورک به واشنگتن یعنی محل برگزاری تظاهرات ضد جنگ است؛ در گفتگویی گفت : هدف از تظاهرات ضد جنگ امروز این است تا دولت و کنگره آمریکا را تحت فشار قرار دهیم تا از ادامه جنگ افروزی در عراق و حمله احتمالی به ایران بردارد و تحریم ها علیه ایران را نیز لغو کند. بنیانگذار"کمیته دوستی ایرانیان مقیم آمریکا " و از مؤسسین سازمان "جنگ علیه ایران را متوقف کنید" افزود: به احتمال قوی این بزرگترین تظاهرات ضد جنگ در آمریکا نخواهد بود، اما انتظار می رود 50 تا 100 هزار نفر در آن از سراسر آمریکا شرکت کنند.
این فعال صلح در آمریکا گفت : ما با تهیه پلاکارهایی در آنها از دولت آمریکا درخواست کرده ایم تا تلاشها برای جنگ افروزی علیه ایران و تحریم این کشور را متوقف کند و به تاثیر اقدامات خود خوش بین هستیم . عمانی افزود: ما از ایرانیان ساکن نقاط مختلف آمریکا درخواست می کنیم تا در یک صف به طور متحد از حقوق ملت ایران دفاع کنند و تصور می کنیم که این مبارزه در داخل آمریکا تا حدودی بر سیاست سردمداران این کشور تاثیر می گذارد.»

درهمان ماه فوریه 2007 که سایت "روز" گزارش تظاهرات چند ده نفر در نیویورک را باطلاع هموطنان میرساند، "مسعود بهنود" و "فرخ نگهدار" پس از انجام سخنرانی در کالیفرنیا و نیویورک ، راهی شهر بوستون شدند تا در سمیناری در دانشگاه MIT در مورد آینده اصلاحات شرکت کنند. در این سمینار که از 5 فوریه بمدت چند روز برگزار شد، همچنین "اکبر گنجی"، "فاطمه حقیقت جو" و چند شخصیت سیاسی وابسته به دوم خردادیها در باره آینده جنبش اصلاح طلبی در ایران به سخنرانی پرداختند.
درهمین ایام، "تریتا پارسی" و شبکه لابی رژیم در آمریکا ، فعال ترین دوران خود را سپری میکردند و مسئولین این شورا با سخنرانی، مصاحبه های روزانه، حضور بی وقفه در کنگره آمریکا و انواع و اقسام فعالیت های مستمر، در صدد دور کردن چشم انداز تصویب قطعنامه شورای امنیت علیه رژیم ایران بودند. همه این اقدامات بخشی از لابی جدید رژیم ایران تحت نام "مبارزه با جنگ و تحریم" بود که از آغاز ریاست جمهوری احمدی نژاد در اواسط سال 2005 از انگلستان شروع شده و از سال 2006 بطور منظم در آمریکا براه افتاده است. طبیعتا نمی توان این لابی رژیم را با تمایلات صلح طلبانه اکثریت قریب به اتفاق هم میهنان مقیم خارج همردیف دانست. هدف از گزارش حاضر نیز بررسی تفاوت های کیفی و ماهوی این لابی با خواسته های ضد جنگ ملت ستم دیده ایران است. درحالیکه بحث اصلی در اکثر سایت های اینترنتی و تریبون های سیاسی در خارج از کشور، چگونگی برخورد با پروژه اتمی رژیم و تهدید جنگی ناشی از آن است، رژیم ایران از سال 2005 با یک سازماندهی وسیع و با بکارگیری تمامی امکانات خویش، یک لابی فعال و موثر را پی ریزی کرده و پیش برده است.

دراین گزارش اهداف و عملکرد این لابی را بررسی کرده و با مسئولین این شبکه و موضعگیریها و رابطه آنان با رژیم آشنا میشویم. در مرحله بعد، ابعاد این فعالیت ها را مورد مطالعه قرار میدهیم و نشان خواهیم داد که این لابی کامل ترین، وسیع ترین و مهمترین فعالیت خارج از کشوری رژیم پس از شکست اصلاح طلبان حکومتی بوده است. رژیم با استفاده از تمامی امکانات و حمایت هائی که در خارج از کشور در اختیار داشته است، شبکه وسیعی براه انداخته که عملکرد روزانه آن، برگزاری تظاهرات، کنفرانس، سخنرانی و متینگ، چاپ دهها مقاله در نشریات معتبر، انتشار گزارشات و تفسیرهای مورد نظر در بهترین رسانه های جهان، حضور فعال در کنگره آمریکا و استفاده کامل از موسسات تحقیقی دراین کشور میباشد. بمنظور تکمیل این فعالیت گسترده، رژیم موفق به جلب حمایت جنبش جهانی صلح که در کادر مبارزه با جنگ عراق در جهان براه افتاده بود نیز گشته است.

سوال اساسی اینست که هدف رژیم ازاین لابی چیست و به چه منظور این مقدار نیرو و امکانات را دراین راستا بسیج کرده است؟ آیا بدنبال دور کردن سایه شوم جنگ از میهن است یا آنطور که مسعود بهنود در مصاحبه ای با روزنامه انتخاب در مورد اهداف کنفرانس "ام آی تی" گفته بود:"... این همايش عملا ضد جنگ و ضدفشارهائی است که از سوی دولت آمريکا عليه دولت ايراناعمال می شود." 3
دراین گزارش نشان داده میشود که هدف نهائی رژیم همانطور که روزنامه آفتاب گفته بود، برداشتن موانع بین المللی و کاهش فشار برای پیشبرد سیاست اتمی رژیم است. با بررسی سخنان مسئولین نظام نشان داده میشود که هدف غائی همان دستیابی به سلاح اتمی است، پروژه ای که بقول مهدوی مسئول روزنامه آفتاب، در بیست سال گذشته به قیمت چشم پوشی از نان و خوراک مردم پیگیری شده است. لابی ضد جنگ رژیم از یک هسته مرکزی و کاملا وفادار به نظام تشکیل گردیده است ولی برای پیشبرد خطوط خود، طیف های نزدیک به رژیم را نیز گرد آورده و بکار میگیرد. بهمان میزانی که یک نیزو یا شخصیت سیاسی به رژیم نزدیک است و مواضع حکومت را تایید میکند، بهمان اندازه نیز در کادر لابی رژیم با آنان همکاری میکند.

اگر در تشریح و باز کردن سیاست ها و عملکرد این لابی موفق باشیم، میتوان در آخرین بخش از این گزارش، جایگاه بسیاری از نیروهای سیاسی را به آسانی مورد بررسی قرار داد. ازاینرو میتوان انتظار داشت که برداشت واقعگرایانه تری از مثلا فعالیت های "اکبر گنجی" در آمریکا و بخصوص سخنرانی های وی در "شورای روابط خارجی" و یا در "دانشگاه کلمبیا" در کنار "گری سیک" بدست آورد و میزان همگونی آن را با لابی ضد جنگ رژیم نشان داد. درهمین چهارچوب، نقش "ابراهیم یزدی" و "نهضت آزادی ایران" در پیشبرد سیاست های رژیم را نیز مورد بررسی قرار داده و به حضور مستمر "شیرین عبادی" در محافل وابسته به رژیم در خارج از کشور و همکاری وی با شبکه لابی ضد جنگ رژیم نگاه میکنیم.

راه اندازی شبکه
اولین نشانه های مربوط به فعالیت لابی جدید رژیم تحت عنوان مبارزه با جنگ بلافاصله پس از آغاز ریاست جمهوری احمدی نژاد در اواسط سال 2005 ظاهر شد و چند نفر از ایرانیان مقیم انگلستان که مهترین آنان "رودابه شفیعی" است، تشکلی بنام "عمل ایران" Action Iran را راه اندازی نمودند که فعالیت عمده آنان تماس با سازمانهای انگلیسی ضد جنگ در عراق بود.پس از سنخنرانی ماه سپتامبر 2005 احمدی نژاد در سازمان ملل و آشکار شدن سیاست مقابله جوئی رژیم در رابطه با پرونده اتمی، این فعالیت های ضد جنگ بطور منظم و هدایت شده آغاز شد. در اول دسامبر 2005، "عباس عدالت" در لندن نهادی را تحت عنوان "بسیج علیه تحریم و دخالت نظامی در ایران" یا (کاسمی) شکل داد: Campaign Against Sanctions and Military Intervention In Iran (CASMII)

در ادامه برای یک کاسه کردن فعالیت های این لابی در انگلستان، در ششم نوامبر 2006، همه محفل های فعال در این کشور نیز، در تشکلی بنام Campaign Iran سازماندهی گردید. این تشکل جدید خودش بخشی از "کاسمی" بین المللی است. "رودابه شفیعی"، "الهه رستمی"، "زیبا میرحسینی"، "هاله افشار" و چند نفر دیگر مثل "پیروز مجتهد زاده"، "ماهان عابدین" و "مجید تفرشی" گردانندگان اصلی شبکه لابی چند منظوره رژیم در انگلستان میباشند که در بخش بعدی گزارش بطور مفصل بآن اشاره میکنیم.

تنها ده روز پس از تاسیس کاسمی (CASMII)، کنفرانس بین المللی صلح که در دهم دسامبر 2005 در لندن برگزار شد، مخالفت با حمله نظامی آمریکا به ایران را در قطعنامه خود گنجاند. لازم به توضیح است که جنبش جهانی ضد جنگ عراق بطور عمده توسط گروههای چپ در آمریکا و انگلستان هدایت میشود و پیروزی در کسب حمایت آنان، بلوغ لابی رژیم در دو کشور مزبور را نشان میداد.
یکماه پس ار تاسیس کاسمی، عباس عدالت، رئیس این سازمان به آمریکا آمد و تور مسافرتی خود برای راه اندازی تشکیلات شاخه آمریکا در کادر مبارزه با جنگ را آغاز نمود که شامل تماس با شخصیت های متعدد برای راه اندازی این شبکه و همچنین برگزاری یک سری سخنرانی بخصوص در کالیفرنیا بود که بمنظور جذب ایرانیان مقیم این کشور انجام شد. این سفر که با سخنرانی وی در 6 ژانویه 2006 دردانشگاه ام آی تیMIT شروع شد، نقطه آغاز لابی ضد جنگ رژیم در ابعادی ا�عنوان اولین گام در راه اندازی لابی جدید رژیم اتفاقی نبوده است. همانطور که گفتیم مسعود بهنود و فرخ نگهدار در فوریه 2007 برای شرکت در کنفرانسی در مورد ایران بهمین دانشگاه در بوستون رفتند. در گزارشات قبلی گفتیم، شهر بوستون که ضمنا محل اقامت سه تن از معاونان سابق وزارت خارجه جمهوری اسلامی یعنی عباس ملکی، فرهاد عطائی و محمد محلاتی است، در حقیقت مرکز فرماندهی لابی رژیم در آمریکاست. دانشگاه ام آی تی نیز دراین لابی نقش ویژه ای بعهده دارد که در بخش بعدی گزارش، ضمن توضیح در مورد موسسات آکادمیک و مراکز تحقیقی در آمریکا، بطور مفصل بآن اشاره خواهیم کرد.

یاداوری میشود که قبل از برگزاری این سمینار، دانشگاه ام آی تی میزبان مهمترین عناصر لابی رژیم در آمریکا بود که منجمله میتوان به این افراد اشاره نمود. سیامک نمازی، 22 نوامبر 2005، باقر نمازی (پدر سیامک نمازی) 19 نوامبر 2005، تریتا پارسی، 22 فوریه 2006 و عباس ملکی دوم ژانویه 2007 . سخنرانی "عباس عدالت" در ژانویه 2006 به میزبانی John Tirman رئیس بخش مطالعات بین المللی ام آی تی بود. از افتخارات این آمریکائی ایران دوست، همکاری نزدیک با "گری سیک" و "هادی سمتی" است. گری سیک یکی از فعال ترین مهره های لابی نفتی آمریکا و از مهمترین حامیان رژیم در همه فصول و برای همه جناحهای حکومتی است. وی از اولین اعضای هیئت مدیره شورای مربوط به هوشنگ امیراحمدی بود و از سال 1993 ببعد یکی از اصلی ترین دریافت کنندگان کمک های مالی شرکت نفتی Exxon Mobil و همچنین "بنیاد راکفلر" بوده است. هادی سمتی که عضو حزب مشارکت ایران است نیز از جمله کارشناسانی است که کسی در داخل ایران اسم آنان را نشنیده ولی مرتب به آمریکا مسافرت کرده و برای حفظ نظام از خطرات احتمالی، به تنویز افکار آمریکائیان مشغول میباشند.

عباس عدالت بنیانگذار" کاسمی" CASMII
عباس عدالت متخصص کامپیوتر و همکار عباس ملکی در دانشگاه شریف تهران بود که به انگلستان رفته و درآنجا مقیم میگردد. وی رابطه نزدیکی با کانون توحید لندن متعلق به رژیم دارد. او که بعنوان رئیس تشکل "کاسمی" برای سخنرانی در داتشگاه ام آی تی دعوت شده بود، قبل از این تاریخ در سال 2005 نیز سخنرانی دیگری در همین دانشگاه داشت که البته موضوعش صرفآ درباره مجهز کردن مدارس ایران به کامپیوتر بود. قبل از تشکیل "کاسمی"، عباس عدالت فقط در یک سخنرانی سیاسی علنی شرکت داشت که در سال 2000 به دعوت شورای هوشنگ امیر احمدی در کنفرانس یکروزه ای در واشنگتن بود که وی در کنار سناتور آرلن اسپکتر، امیراحمدی و مهمتر از همه، Frank Kittredge رئیس شورای تجارت ملی آمریکا یعنی مجموعه مهمترین کمپانی های آمریکائی و در راس آنان شرکت های بزرگ نفتی سخنرانی کرد. بسیار قابل توجه است که یکنفر در لندن یک محفل راه انداخته که هنوز هیچ اقدام عملی یا مطبوعاتی نکرده و خود او نیز سابقه سیاسی مطرحی ندارد ولی یکماه بعد، یکی از مهمترین دانشگاههای جهان برای وی جلسه سخنرانی راه انداخته است.
روزنامه اینترنتی واشنگتن پریزم در گزارشی از سخنرانی عباس عدالت در ام آی تی نوشت:
«دکتر عدالت از شهر لندن به آمریکا آمده بود، تا در کنار دکتر جان ترمن رئیس مرکز مطالعات بین الملل دانشگاه ام آی تی، احتمال حمله نظامی علیه ایران را بررسی کند . او که پیامی مهم برای ایرانیان مقیم آمریکا داشت، گفت: شواهد از جدی بودن حمله نظامی به ایران حکایت دارد و ما باید برای مخالفت با جنگ بسیج شویم.

وی با بیان اینکه ایرانیان درانگلستان تشکلی علیه جنگ به وجود آورده اند، گفت:" در این تشکل از همه گروههای ایرانی اعم از سلطنت طلب و موافقین و مخالفین اصلاح پذیری نظام حضور دارند."
عدالت افزود:" حتی اگر احتمال حمله نظامی به ایران ٣یا ٤ درصد باشد، باز باید برای مخالفت با جنگ متحد شویم." او ادعای آمریکا و اروپا مبنی بر احتمال دستیابی ایران به سلاح های هسته ای را ، مغایر با اسناد سیا و موساد دانست و بدون اشاره به چگونگی دستیابی به این اسناد گفت:" اسناد سیا و موساد نشان می دهد، ایران سالها تا تولید حتی يک سلاح هسته ای، فاصله دارد. این در حالی است که اسرائیل در حال حاضر ٢٠٠ کلاهک هسته ای دارد و کسی هم معترض نیست. » 4
در اعلامیه مشترکی نیز که اعضای هیئت مدیره "کاسمی" مشترکا منتشر نمودند، مهمترین هدف از لابی ضد جنگ رژیم این چنین مورد تاکید قرار گرفته بود: 5
«در شرائط کنونی، نقش افکار عمومی در عقب راندن سیاست های جنگ جویانه آمریکا و انگلستان بسیار مهم است. ازاینرو، میلیونها ایرانی مقیم خارج میتوانند روی افکار عمومی غرب و سیاستمدارن این کشورها تأثیر مهمی بگذارند. صرفنظر از تلقی ما نسبت به جمهوری اسلامی و مسائل حقوق بشر در کشورمان، همه ایرانیان بایستی بدون تامل و درنگ برخیزند و جنبش ضد جنگ را با همدیگر برپاسازند.... دفاع از ایران در مقابل یک حمله نظامی اسرائیلی - آمریکائی - بریتانیائی به معنای دفاع از جمهوری اسلامی نیست.»
سایت آفتاب وابسته به رژیم بتاریخ پنجشنبه 7 دي 1385 نیز درهمین زمینه یعنی استفاده از ایرانیان خارج از کشور برای پیشبرد سیاست های رژیم تاکید میکند:

لابی ایرانی در آمریکا فعال می‌شود؟
" زورآزمایی ایران و غرب بر سر پرونده هسته‌ای با تصویب قطعنامه تحریم در شورای امنیت سازمان ملل متحد و اقدام متقابل مجلس در ملزم ساختن دولت به تجدید نظر در همکاری‌ها با آژانس بین‌المللی انرژی هسته‌ای وارد مرحله خطیری شده است. در چنین شرایطی استفاده از تمامی ابزارهای موجود برای پاسداری از منافع ملی نکته‌ای است که بی‌شک می‌بایست در دستور کار مسئولان دستگاه دیپلماسی قرار بگیرد. در این میان وجود جامعه نسبتا بزرگی از ایرانیان در خاک آمریکا پتانسیل بالقوه‌ای برای تاثیر گذاری و تعدیل سیاستهای تندروانه کاخ سفید تلقی می‌شود که البته تاکنون چنانکه باید وشاید مورد توجه قرار نگرفته است. اگر این پتانسیل بالقوه و دست نخورده را بامیزان تاثیر لابی یهودی در سوق دادن سیاستهای واشینگتن به حمایت از اسراییل مقایسه کنیم به شکاف ژرفی که میان آنچه هست و آنچه می‌تواند باشد وجود دارد بیشتر پی‌می‌بریم. نباید از یاد برد که به اعتقاد بیشتر صاحب نظران در جهان امروز استفاده هوشمندانه از «دیپلماسی غیر رسمی‌‌‌‌‌» نقش بسیار پراهمیتی در پیشبرد و تحقق اهداف دیپلماسی رسمی دارد».

عباس عدالت در مصاحبه ای که در 23 فوریه 2006 در مجله اینترنی Znet متعلق به نیروهای چپ آمریکا چاپ شد، خطوط اصلی لابی ضد جنگ رژیم را بطور دقیق ترسیم کرد. وی سه هدف اصلی را برشمرد. بگفته وی، اولا بایستی با استفاده از تمام امکانات، به اتهامات ناروائی که به ایران در زمینه اتمی زده میشود پاسخ گفت. ثانیا، جنبش ضد جنگ عراق را به سمت مخالفت با جنگ آمریکا با ایران سوق داد و ثالثا در کنگره و سنای آمریکا لابی کرد. پیشبرد لابی در کنگره بطور کامل به شورای تریتا پارسی واگذار شد که در مورد آن باز هم صحبت خواهیم کرد. این لابی بخصوص هنگام صدور قطعنامه شورای امنیت علیه ایران به اوج خود رسید که تریتا پارسی و متحدان آمریکائی وی بطور مستمر با حضور در کنگره و انجام سخنرانی و کنفرانس فعال شده بودند. در مورد هدف دیگر یعنی پاسخگوئی به اتهامات ناروائی که گویا به رژیم ایران زده میشود نیز توضیح خواهیم داد.
آنچه مهم و بسیار قابل تامل است، هدف دیگر رژیم یعنی سوق دادن جنبش جهانی ضد جنگ، بخصوص در آمریکا و انگلستان، به سمت مخالفت با جنگ احتمالی علیه ایران است. برای پیروزی در این هدف، رژیم به بسیج کلیه امکانات مالی، سیاسی، لجستیکی و نیروئی اقدام کرده است که مطالعه آن، هم برای شناخت بهتر لابی ضد جنگ رژیم ضروری است و هم کمکی خواهد بود برای درک عمیقتر "راز بقای جمهوری اسلامی" در بیست و هشت سال گذشته.

داستان بی پایان خیانت چپ نمایان ایرانی
همانطور که در اظهارات عباس عدالت و دیگر مسئولان "کاسمی" و یا نوشته روزنامه آفتاب تاکید شده بود، نیاز به استفاده ظاهری از ایرانیان مقیم خارج دراین لابی بسیار مهم و ضروری است. در گزارشات قبلی گفتیم که شورای تریتا پارسی ظاهرا نمانیده ایرانیان مقیم آمریکا و به تعبیر "باب نی"، نمونه ای از "لابی شهروندان" است. به تأیید "روی کافی" (لابیست آمریکائی) که یکی از بنیانگذاران اصلی شورای تریتا پارسی است، ایرانیان مقیم آمریکا بخاطر تجربه ای که از رژیم داشته اند اصولا جذب این تشکل نشده و وارد این بازی رژیم پسند نیز نگشته اند. خود پارسی و شریک وی در ایران یعنی سیامک نمازی نیز در گزارش معروف خود در باره شیوه های استفاده از ایرانیان مقیم آمریکا در لابی رژیم که در سال 1999 نوشته بودند روی همین نکته تأکید کرده بودند که نبایستی روی این هموطنان گریخته از جهنم رژیم حساب چندانی باز کرد. همانطور که در سطور بعدی به مواضع رهبران کاسمی و لابی ضد جنگ رژیم نگاه میکنیم، علت رویگردانی خیل عظیم ایرانیان خارج از کشور نیز مشخص میشود. طبیعتا با دادن شعار وحدت حول صلح نمی توان هموطنان خمینی زده را دور و بر عده ای حزب اللهی مثل عباس عدالت یا الهه رستمی جمع کرد.
همانطور که در بخشهای قبلی این گزارش اشاره شد، بخاطر عدم مشارکت ایرانیان مقیم آمریکا در لابی رژیم، تریتا پارسی و مسئولان این شبکه، سیستم خود را روی لابیست های حرفه ای آمریکا و حمایت مراکز طرفدار رژیم دراین کشور بنا کرده اند. "شورای ایرانیان آمریکائی تبار" که به ادعای مسئولین آن صدها سازمان و گروه مختلف را نمایندگی میکند، در واقع مجموعآ از حدود صد نفر تشکیل شده که تحت پوشش ها و نامهای مختلف سازماندهی شده اند.

برای روشن شدن این مسئله به چند مثال نگاه میکنیم. در بسیاری از اعلامیه های شورای تریتا پارسی روی این نکته تاکید شده است که صدها تشکل دانشجوئی، فرهنگی و صنفی وابسته به این شورا هستند. یکی از مهمترین نامهائی که همیشه به چشم میخورد، دهها انجمن دانشجویان ایرانی در دانشگاههای آمریکاست که عمدتا در کالیفرنیا که مهمترین مرکز اقامت ایرانیان است میباشند. در چنین شرائطی، طبیعی است که وقتی فردی مثل "عباس عدالت" به یکی از این دانشگاههای معتبر مثل "برکلی" کالیفرنیا برای سخنرانی دعوت میشود، طبیعتآ باید عده زیادی از ایرانیان ضد جنگ دراین جلسه شرکت کنند. با نگاه به لیست تشکل های پوشالی شبکه "پارسی" در کالیفرنیا، به دهها نام برمیخوریم که اگر فقط نمایندگان این سازمانها در سخنرانی عباس عدالت شرکت میکردند، سالن ظرفیت کافی نمی داشت. درحالیکه امید معماریان که به این طیف نزدیک است خودش در این جلسه حضور داشته و میگوید که جمعیت حاضر در سخنرانی بنیانگذار و رئیس "کاسمی" زیر بیست نفر بوده است. (وبلاگ امید معماریان، 18 اسفند 1384)
همان تظاهراتی که اردشیر عمانی و شبکه او برگزار کردند و سایت مسعود بهنود در دو شماره پی در پی درباره آن مقاله نوشته است، به ادعای برگزارکنندگانش فقط صد نفر شرکت داشتند که اکثر آنان منجمله آن تظاهرکننده پراحساس بنام "النا"، غیر ایرانی بوده اند. در مهمترین تظاهراتی که در سال 2006 توسط گروههای ضد جنگ آمریکائی در واشنگتن برگزارشد، "کاسمی" و شورای تریتا پارسی و دهها گروه ریز و درشت اینترنتی دیگر از ماهها قبل از ایرانیان برای شرکت در این تظاهرات دعوت کرده بود. بخش ایرانی این تظاهرات که پلاکاردهای ضد جنگ با ایران را حمل میکردند، زیر دویست نفر بود که عمده آن نیز آمریکائیانی بودند که در زیر بآنان اشاره میکنیم. 6

بنابراین پاسخ به یک سوال اساسی در رابطه با لابی ضد جنگ رژیم بسیار ضروری است. در بیانیه مسئولان کاسمی و رژیم تأکید شده بود که باید افکار عمومی در غرب را علیه جنگ با ایران فعال کرد. خیل عظیم ایرانیان مقیم آمریکا نیز اصولا وارد این بازی نشده اند. جای خالی این عنصر مردمی را چه فاکتور دیگری گرفته است؟ به عبارت دیگر، شگرد رژیم برای تأثیر روی افکار عمومی غرب چیست؟
برای تآثیر گذاری روی افکار عمومی، رژیم روی دو فاکتور حساب باز کرده است. یکی همان امکاناتی که از سال 1997 در کادر شبکه لابی خود در موسسات تحقیقاتی و آکادمیک و مطبوعاتی ایجاد کرده بود که در بخش بعدی گزارش بآن می پردازیم. اما فاکتور مهم و تازه در لابی جدید رژیم، سوارشدن روی بخش بزرگی از جنبش جهانی ضد جنگ عراق در جهت منافع خویش بوده است. جنبش بین المللی ضد جنگ در جهان نیز بطور عمده در کنترل نیروهای چپ قرار دارد. رژیم با جذب این بخش از نیروهای سیاسی آمریکا به سمت لابی ضد جنگ خود، ضمنا به ابزار رسانه ای مهمی چون ارتباطات اینترنتی نیز دسترسی پیدا کرده است. این فاکتور، یعنی استفاده از نیروهای چپ، مهمترین تفاوت لابی ضد جنگ رژیم با لابی هایی است که تا قبل از سال 2005 در آمریکا راه انداخته بود.
برای جذب نیروهای چپ در آمریکا و انگلستان، رژیم ایران به عناصر واسطه یا محلل های ایرانی محتاج بوده است که دست رژیم را در دست این نیروهای صلح طلب یا ضد امپریالیست بگذارد. همینجاست که نقش افرادی مثل اردشیر عمانی و رستم پورزال در آمریکا یا الهه رستمی و رودابه شفیعی در انگلستان برجسته میشود. برای درک این موضوع به بدنه تشکیلاتی کاسمی نگاه میکنیم که بطور کلی از افراد دور و بر تریتا پارسی تشکیل شده است ولی اضافه برآن، تعدادی از ایرانیان به ظاهر "چپ رو" با ژست های غلیظ ضد آمریکائی را درون خود جای داده است.
از هیئت مدیره کاسمی، "محمد نواب"، "آلکس پاتیکو" و "دانیل پورکسالی" به هسته مرکزی شورای ایرانیان آمریکائی تبار وابسته به تریتا پارسی تعلق دارند. "شهرام مسترشد"، "محمد علا" و "جواد فخارزاده" نیز از همان گروهی هستند که در گزارش قبلی به آن اشاره شد. گروهی که از سال 1997 دور تریتا پارسی جمع شده و تحت عناوین پوششی مثل "دفاع از خلیج فارس" یا "مبارزه با تبعیض علیه ایرانیان" برای لابی رژیم فعالیت کرده اند.

عنصر جدیدی که باین ترکیب اضافه شده تعدادی از ایرانیان با ژست های بغایت چپ نمایانه است. "رستم پورزال" رئیس کاسمی CASMII در آمریکاست که بگفته خود گویا قبلا مارکسیست بوده است. در صفحات بعد به برخی از اظهارات وی که مخلوطی از ضدیت ارتجاعی با غرب و دفاع از احمدی نژاد است نگاه میکنیم. هیئت مدیره کاسمی ضمنا از افرادی مثل "فواد خسمود" و "نیکی اخوان" تشکیل شده که پدیده هایی مثل پورزال میباشند. در لندن نیز الهه رستمی و رودابه شفیعی نماینده این گرایش چپ نمای طرفدار رژیم ایران میباشند. حضور رستم پورزال، اردشیر عمانی یا الهه رستمی در درجه اول برای جوش دادن لابی رژیم به چپ آمریکا میباشد. این افراد، سمبل اپورتونیستها و چپ نمایان ایرانی هستند که نه تنها با گذشته خود در خدمت به خمینی و کشتار مردم تصفیه حساب نکرده اند، بلکه این خیانت را هم اکنون در کنار احمدی نژاد و با ابعادی گسترده تر به اجرا در میآورند.
در رابطه با اهمیت جذب نیروهای چپ آمریکا و استفاده از جنبش جهانی ضد جنگی که پس از جنگ با عراق ایجاد شده بود ذکر چند نکته ضروری است. در آمریکا برخلاف اروپا، حزب سیاسی چپ و جدی در صحنه سیاسی وجود ندارد و دو حزب دموکرات و جمهوریخواه فضای سیاسی را در کنترل کامل خود گرفته اند. ازهمین رو، نیروهای چپ، بیشتر در محفل های کوچک تر، سازمان های فرهنگی و شبکه ای از گروههای ریز و درشت فعالیت میکنند. وسیله تأثیرگذاری این طیف نیز عمدتا از طریق اینترنت است.
دراینجا باید روی نقش استثنائی اینترنت در فضای سیاسی آمریکا تأکید کنیم. در انتخابات ریاست جمهوری سال 2004 مشخص شد که تأثیرگداری روی افکار عمومی از طریق ارتباطات اینترنتی به سطحی تقریبا برابر تلویزیون رسیده است. حضور صدها هزار سایت و وبلاگ همانند سیستم اعصابی است که دهها میلیون آمریکائی را تحت پوشش خود قرار داده است.
بنابراین، با پل زدن شیادانه به جریانات چپ در آمریکا، رژیم ایران مکملی برای لابی کلاسیک خود پیدا کرده است که علاوه بر موسسات تحقیقی، آکادمیک و مطبوعاتی به خدمت گرفته شده، حال از طریق دهها روزنامه و سایت اینترنتی مرتبط با نیروهای چپ امریکا، پوشش بسا بزرگتری را کسب میکند. به بیان دیگر، بجای صدها هزار ایرانی مقیم آمریکا، رژیم به همان چند ده نفری که عمانی دور و بر خودش جمع کرده قناعت کرده و جای خالی آنان را مزورانه با نیروهای چپ و ضد جنگ در آمریکا پر کرده است. یعنی رژیم بجای لابی شهروندان ایرانی-آمریکائی، به لابی نیروهای چپ مخالف حاکمیت کنونی آمریکا روی آورده است. برای جلب این نیروها نیز وجود اردشیرعمانی و رستم پورزال یا الهه رستمی ضروری است.

درواقع این موضوع، یعنی قابلیت رژیم درسوء استفاده از نیروهای چپ آمریکا و اروپا، در همان حالیکه رهبر کوکلس کلان و فاشیستی ترین نیروهای موجود در جهان را در جیب خود دارد، همان راز بقای رژیم شیادی است که خاک میهن مان را به توبره کشیده و نسل کاملی از بهترین فرزندان این مرز و بوم را نابود کرده است. این قابلیت شگرف، علاوه بر پمپاژ دلارهای نفتی، مدیون دلالانی است که همچون اردشیر عمانی یا الهه رستمی، دست این رژیم را در دست نیروهای چپ در این کشورها قرار داده اند. این کلاهبرداری سیاسی تنها با کمک عناصر واسطه ای قابل اجراست که برای آنان جنایات بی حد وحصر این رژیم در حق مردم محروم و مظلوم ایران، بسا کمرنگ تر از بدرفتاری با زندانیان گوانتانومو یا ابوغریب در عراق است.
برای جذب توأمان حزب الله لبنان، اخوان المسلمین مصر، حزب سوسیالیست کارگری انگلستان، مقتدا صدر، کوکلس کلان، ژان مری لوپن در فرانسه و دهها گروه متضاد، رژیم به نیروهای واسطه ای متوسل شده که در انتخاب بین مصالح یک ملت و آینده یک کشور از یکطرف و بقای این رژیم، دومی را برگزیده اند. رژیم ایران برای جذب بخش مهمی از چپ انگلستان، به حضور شیرین عبادی در کنار الهه رستمی و رودابه شفیعی احتیاج دارد و برای پیشبرد لابی ضد جنگ خود در آمریکا، وجود اکبر گنجی و سخنرانی های پی در پی وی در مهمترین نهادهائی که بنفع رژیم ایران تبلیغ میکنند ضروری است. در بخش بعدی این رابطه تنگاتنگ را مورد بررسی قرار میدهیم.

رهبران شبکه
رئیس کاسمی CASMII در آمریکا رستم پورزال است که در گزارشات قبلی به خوانندگان معرفی شد و دیدیم که چگونه در حال مبارزه بی امان با امپریالیسم آمریکاست. وی در سال 1980 یکی از دو بنیانگذار مرکز مطالعات ایرانی یا CIRA بود که از سال 1984 با آمدن هوشنگ امیراحمدی در راس این موسسه، به یکی از مهمترین مراکز تبلیغ بنفع رژیم در آمریکا تبدیل گردید. پورزال در پشت پرده با شورای تریتا پارسی همکاری میکرد و همانطور که در پاسخ وی به مقاله واشنگتن پست در سال 2004 مشاهده میشود، وی بهمراه بقیه افراد پارسی، بکمک یک موسسه لابی حرفه ای، به دیدن سناتور جرج آلن رفته بود. 7

رستم پورزال رئیس "کاسمی" CASMII در امریکا
پورزال در 29 اکتبر 2006 بهمراه "عباس ملکی" در یک کلیسا در نیویورک سخنرانی کرد که موضوع جلسه نیز برنامه صلح آمیز اتمی رژیم بود. این برنامه توسط تشکلی بنام "کمیته دوستی آمریکا و ایران" زیر نظر اردشیر عمانی، راه اندازی شده بود. 8 در قسمت های قبلی گزارش که در مورد شورای تریتا پارسی بود، اشاره مختصری نیز به پورزال شده بود و دیدیم که چگونه وی همچون یک حزب اللهی غیور از احمدی نژاد و کلیت رژیم دفاع میکند. اشاره ای به چند مثال در باره رهبر "کاسمی" در آمریکا و یکی از سردمداران تشکلی که ظاهرا در صدد جمع آوری کلیه ایرانیان با گرایشات گوناگون حول دفاع از مام میهن است بی فایده نمی باشد.
پس از انتخاب احمدی نژاد و بحث در مورد تقلبات انتخاباتی، وی تحلیل بسیار نوینی از پیروزی احمدی نژاد عرضه کرد که در نوع خود بی سابقه بود. "رستم پورزال" با نبوغی باورنکردنی، گرایشات ضد امپریالیستی و ضد گلوبالیستی احمدی نژاد را برای دوستان چپ خود در آمریکا این چنین باز میکند:
«مطبوعات به غلط تصویر یک مسلمان متعصب از احمدی نژاد را عرضه میکنند در حالیکه برای محبوبیت فوق العاده وی یک دلیل مدرن تری هست که همان توسعه ملی غیر وابسته است. یعنی پیروزی وی، رأی ملت به اصالت و مبارزه با گلوبالیزاسیون اجباری است. درحالیکه در آمریکا و تحت فشار نیروهای مذهبی دست راستی نزدیک به کاخ سفید، علم به زباله دان انداخته میشود، درایران، احمدی نژاد با پلاتفرمی به پیروزی رسید که وعده دو برابر کردن بودجه تحقیقات علمی را میداد. بودجه ای که قبلاَ نیز سر به فلک میکشید. آن میلیون ها رأی به احمدی نژاد سمبل مقاومت در مقابل نخبگان ضد دموکراتیک طرفدار تجارت آزاد است که با نیروهای نسبتا سکولار طرفدار رفرم در ایران متحد شده بودند.» 9
پس از برگزاری تظاهرات زنان در تهران و سرکوب وحشیانه آن توسط نیروهای انتظامی و لباس شخصی ها و بدنبال انعکاس این وحشیگری در محافل بین المللی، پورزال کنترل خود را از دست داده و بدفاع از رژیم پرداخت: 10

«اکثر نیروهای اپوزیسیونی که من می شناسم بدی های رژیم را بزرگ میکنند و حاضر به بحث در مورد نقاط مثبت آن نیز نیستند. نمونه آن را در نحوه بازتاب تظاهرات زنان دیدم زیرا یک شاهد عینی برای من تعریف کرد که اصلا زدن و سرکوب و یا استفاده از گاز اشگ آور دروغ است. آن شاهد عینی بمن گفت: پلیس های زن از چند نفر از تظاهر کنندگان خواهش کردند که متفرق شوند. در مقابل، تظاهر کنندگان شروع به جیغ و فریاد کشیدن نموده و بطور هیستریک فریاد میکشیدند و پلیس را متهم میکردند که ما را دارید کتک میزنید. یک زن تظاهر کننده سر یک پلیس فریاد کشید که چرا ما را میزنید که آن پلیس هاج و واج دهانش باز مانده بود که چه جوابی بدهد. مردم نیز از صحنه رد میشدند و من هیچ موردی را ندیدم که کسی ابراز همدردی با تظاهر کنندگان کند. دوستان اپوزیسیونی من، بیایید بجای متهم کردن آن کسی که به شما حقیقت را میگوید متوجه این مسئله شوید که ایده تساوی حقوق زن و مرد در ایران آنچنانکه شما میخواهید مقبول همگان نیست. فی الواقع من در سفر اخیر خود به ایران با کمال تعجب مشاهده کردم که احمدی نژاد در میان زنان با خاستگاههای اجتماعی مختلف، کاملا محبوب است»
در طی 25 سال گذشته، پورزال یکی از مهمترین عناصر پشت پرده لابی رژیم در آمریکا بوده است. وی شاید اولین کسی است که در خارج از کشور بطور رسمی به برگزاری تظاهرات علیه مخالفین رژیم پرداخته است. مثلا در تاریخ 19 نوامبر 2004 هنکامیکه بخشی از نیروهای ضد رژیم تظاهراتی در واشنگتن برگزار کرده بودند؛ پورزال بهمراه بیست نفر دیگر علیه آنان به تظاهرات پرداخته و با افتخار نیز خبر آنرا به انگلیسی به اطلاع همگان رساند. اگر چه انتقاد و مخالفت و حتی اهانت و افتراء در بین برخی افراد و گروههای خارج از کشور مرسوم بوده است ولی هیچ نمونه ای بجز پورزال دیده نشده که علیه گروههای اپوزیسیون رژیم تظاهرات علنی و رسمی انجام شود. 11

یک نمونه دیگر از شاهکارهای پورزال، بازی کردن نقش روابط عمومی برای رژیم و راه اندازی کاروان مسافرتی آمریکائیان طرفدار رژیم به ایران و تبلیغات به نفع سیاست های جمهوری اسلامی است. وی در مقاله ای که در سایت کاسمی چاپ شده می نویسد:
«شب از نیمه گذشته ولی اخباری که بمن میرسد مرا از خوشحالی سرحال نگهداشته است. بعد از یکربع قرن، کشور محل تولدم بطور غیر رسمی در حال آسان کردن مسافرت آمریکائیان به ایران است. دولت حتی اعلام کرده است که به هر آژانس مسافرتی که به یک آمریکائی بلیط مسافرت به ایران را بفروشد، بیست دلار جایزه میدهد.
این حرکت بی سابقه برای جذب توریست های آمریکائی، آخرین حلقه از یک سری اقدامات حسن نیت دیگری است که از طرف ایران انجام شده. قبل از آن، مقامات ایران بجای "شیطان بزرگ" چندی است که از لقب "استکبار جهانی" استفاده میکنند که دوستانه تر است. حتی پرزیدنت احمدی نژاد یک نامه خصوصی به بوش نوشت که بی جواب ماند... خود من سازمانده یک مسافرت برای 21 نفر از آمریکائیان به ایران بودم که حتی آنان موفق به یک دیدار دو ساعت و نیمه با وزیر توریسم در ایران شدند.» 12
سفری که پورزال با افتخار ازآن یاد میکند مربوط به یک گروه میسیونر مذهبی است که برحسب تصادف، آلکس پاتیکو، نفر دوم سازمان تریتا پارسی نیز در میان آنان بوده است. این گروه سه مسافرت به ایران داشته و گزارشات مفصل آنرا منتشر نموده اند که بطور مشمئزکننده ای به تبلیغ برای رژیم پرداخته اند. در یکی ازاین گزارشات، افرادی که ظاهرا بعنوان رهبران اقلیت های مذهبی ایران معرفی شده اند، پس از تعریف و تمجید از حقوق بی سابقه ای که رژیم برای آنان منظور کرده است از مهمان آمریکائی درخواست میکنند که اعدام کسانی که از اسلام برگشته و کافر شده اند را بپذیرد زیرا این حکم اسلام و منطقی است. 13

گذشته از رستم پورزال، حلقه دومی که پیرامون رهبری "کاسمی" به فعالیت مشغول است نیز بغایت حزب اللهی و ظاهرا ضد آمریکائی است. سایت رسمی کاسمی که مرکز دفاع از برنامه های اتمی رژیم و حمله به هر جنبده ای است که جرئت جسارت به رژیم ایران را داشته باشد مملو از مقالاتی است که توسط این حلقه دوم تهیه میشود. افرادی مثل "کاوه افراسیابی" یا "ثریا سپه پور اولریش" که دردفاع از رژیم ایران دست کمی از حسین شریعتمداری ندارند. به خوانندگان این گزارش توصیه میشود به سایت رسمی "کاسمی" به این آدرس رجوع کرده و با شمه ای از مواضع نامبردگان آشنا گردند: http://www.campaigniran.org/casmii/index.php
عده ای دیگر از افراد نیز با شرکت در جلسات "کاسمی" و همصدا با مسئولین این شبکه، سیاست های رژیم دراین زمینه را به پیش میبرند که یک نمونه آن "مورخ بزرگ ایران" ارواند آبراهامیان Ervand Abrahamian است که گذشته از تهیه طومار مشترک با اردشیر عمانی، برای کاسمی جلسه سخنرانی نیز برگزار میکند. 14

از کیانوری تا اردشیر عمانی و الهه رستمی
همانطور که در ابتدای گزارش اشاره شد، روزنامه اینترنتی "روز" متعلق به مسعود بهنود در دو شماره پی در پی در باره تظاهراتی که توسط "کمیته دوستی آمریکا و ایران" در نیویورک برگزار شده بود، گزارش ویژه ای منتشر نمود. این کمیته را اردشیر عمانی راه اندازی نموده است که یکی از مهمترین حلقه های ارتباط لابی رژیم با گرایشات چپ و ضد جنگ در آمریکاست. دراین قسمت، به فعالیت ها و نوشته های عمانی نگاه میکنیم تا با جایگاه وی در لابی رژیم آشنا شویم. قبل از آن ذکر یک نکته ضروری است و آن اهمیت چپ آمریکای لاتین در میان گرایشات چپ در ایالات متحده است.
در حال حاضر مهمترین اقلیت نژادی در آمریکا کسانی هستند که از آمریکای جنوبی به این کشور مهاجرت کرده اند. طبیعی است که بخش وسیعی از نیروهای چپ آمریکای لاتین نیز ساکن آمریکا هستند. بعضی از ژست ها و برنامه های تبلیغی در سیاست خارجی رژیم مثل داشتن رابطه نزدیک با "هوگو چاوز" از این نظر هم قابل بررسی است. یکی از اولین نوشته های "اردشیر عمانی" که این نیروها را مخاطب قرار داده است بخوبی گویای این مطلب است. این مقاله در 5 دسامبر یعنی شروع کار "کاسمی" نوشته شده است. عمانی میگوید:

«قبل از هر چیز باید تاکید کنم که مخالفت من با سیاست های آمریکا و غرب به معنای حمایت از ماهیت جمهوری اسلامی نیست. (دراینجا خواننده به غلط انتظار دارد که عمانی به انتقاد از رژیم بپردازد. وی برعکس شروع به دفاع از رژیم میکند - م). ایران یک جامعه طبقاتی است و حکومت نیز یک بورژوازی ملی است. البته نباید این رژیم را با حکومت شاه مقایسه نمود. شاه که با کودتای سال 32 به حکومت رسید نماینده منافع امپریالیست ها بود. رژیم شاه با همه رژیم های طرفدار امپریالیست در جهان مثل اسرائیل، سوهارتو یا آفریقای جنوبی رابطه داشت. گزافه نیست اگر بگوئیم که شاه بی وقفه علیه اتحاد جماهیر شوروی و هر جنبش مترقی در خاورمیانه فعالیت میکرد. امروز اما برعکس سیاست خارجی ایران مستقل از امپریالیست هاست. قابل توجه است که هم کاسترو و هم چاوز به ایران سفر کرده اندو خاتمی نیز به ونزوئلا رفت. ایران یکی از نزدیکترین متحدان روسیه است که روابط نزدیک اقتصادی، سیاسی و دیپلماتیکی با آن دارد.» 15

اردشیر عمانی

شابد عمانی هنوز از سقوط اتحاد جماهیر شوروی خبردار نشده و "ولادیمیر پوتین" را با "رفیق برژنف" اشتباهی گرفته است. یک نمونه دیگر مربوط به فردی بنام ندا از وابستگان خانواده عمانی است که در یکی از سایت های چپ در آمریکا مطلب شورانگیزی در باره شرکت دسته جمعی آنان در سخنرانی هوگو چاوز در نیویورک نوشته که بسیار آموزنده است: 16
یک دعونتامه ای برایم فرستاده شد که نمیشد بآن جواب رد داد. دعوت شده بودیم که غروب برای شرکت در سخنرانی و دیدار با چاوز به ساختمان "کوپر" برویم. توی صف بودم که اردشیر و النا عمانی را دیدم. چند تا دیگر از دوستان نیز به ما پیوستند. در داخل سالن هنگامی که منتظر ورود چاوز بودیم، برای گرفتن عکس عقب عقب به محل سن نزدیک شدم تا عکس بهتری بگیرم. ناگهان چاوز وارد شد و جمعیت فشار آوردند و من روبروی وی قرار گرفتم. باورم نمی شد. دستم را دراز کردم و او بگرمی فشرد.
لحظه بسیار زیبائی بود. آن شب، شبی فراموش ناشدنی بود. شبی که دوباره امید به یک دنیای دیگر و بهتر را در من زنده کرد. ساعت یک بود که به خانه باز میگشتیم اما احساس میکردم که باور به زنده شدن مجدد جنبش ترقی خواهانه برای یک جامعه بهتر در من دوباره جان گرفته بود.
فعالیت های ضد امپریالیستی عمانی منحصر به دفاع از احمدی نژاد نیست. وی حزب الله لبنان را نیز در راستای شکستن کمر امپریالیسم و تولد مجدد سوسیالیسم از یاد نبرده است. مثلا در تاریخ 25.11.2006، در سایت رسمی حزب الله بنام Promise مقاله نوشته و آنچنان دفاعی از این تشکل ارتجاعی کرده است که حسین شریعتمداری نیز براو غبطه میخورد. 17
یکی دیگر از نوشته های عمانی بخوبی گویای پیشینه سیاسی وی و دلیل حمایت بیدریغ او از رژیم آدمکش حاکم بر کشورمان است. همانطور که در ماههای اخیر بخوبی مشاهده شده، رژیم بر میزان ژست های ملی گرایانه خود افزوده و حتی فیلم مستندی از مصدق نیز در تلویزیون خود پخش کرده است. در یکی دو سال گذشته بطور مستمر سعی شده تا پروژه ضد ملی اتمی رژیم با ملی شده نفت مقایسه شود. کار بجائی رسیده که حسین شریعتمداری نیز وارد میدان شده است. درهمین راستا، گویا به اردشیر عمانی نیز دستور داده شده تا از مصدق ذکر خیری کرده و وی را به احمدی نژاد وصل کند. عمانی با قبول این ماموریت دست به قلم برده اما ماهیت خودش را نیز نشان داده و بجای تعریف از مصدق به تم�AFتن دو تاکتیک را همزمان بجلو میبرد. در صحنه بین المللی دولت دکتر محمود احمدی نژاد را بخاطر نقص معاهده عدم گسترش سلاحهای اتمی مورد اتهام قرار میدهد و از طرف دیگر نیز وی را بخاطر اتهامات بی اساس در مورد نارسائی های ایران مثل فقدان دموکراسی بورژوازی و ناتوانی در مدیریت اقتصادی مورد سرزنش قرار میدهد.
اما آنچه که امروز را با گذشته متفاوت میکند، تعادل قوا چه در داخل ایران و چه در صحنه بین المللی بنفع انقلاب و بر ضد دشمنان انقلاب است. من عمیقا براین باورم که در شرائط کنونی یک پیروزی نسبی ایران بر ایالات متحده و همدستان وی یک گام جدی در راستای تهی کردن منابع زیست امپریالیسم آمریکا بوده و سوسیالیسم را دوباره احیا میکند.» 18

اردشیر عمانی آنچنان به پیروزی نهائی نیروهای انقلابی و در رأس آن رژیم ایران به رهبری دکتر احمدی نژاد مطمئن است که برای کوبیدن میخ نهائی بر تابوت امپریالیسم، از یکی دیگر از همکاران خود یعنی پرفسور "ارواند آبراهامیان" نیز فاکت میآورد: "مورخ ایرانی ارواند آبراهامیان گفته است که اگر دولت آمریکا جنگی با ایران براه اندازد، این جنگ 30 تا 100 سال طول خواهد کشید. طبقه حاکم آمریکا ممکن است آغازکننده این جنگ باشد اما ایرانیان هستند که این جنگ را به پایان خواهند رساند." 19
ارادت عمانی به پرزیدنت احمدی نژاد طبیعتا ریشه در محبوبیت و حقانیت این سمبل مبارزات خلق های جهان دارد: " برای اعراب، مسلمانان و توده های تحت ستم در سراسر جهان، ایران تحت رهبری پرزیدنت احمدی نژاد بعنوان یک نیروی قابل اطمینان شناخته و تحسین میشود. نیروئی که با آروزی آمریکا برای تسلط بر خاورمیانه به مقابله برخاسته است." 20
انتخاب عمانی برای لابی رژیم تصادفی نیست. وی از اعضای اولیه کنفدراسیون دانشجویان در آمریکا بود و ارتباطات قدیمی خود با نیروهای چپ آمریکا را حفظ کرده بود. الینور (النا) همسر وی نیز عضو چند تشکل و محفل چپ منجمله WESPAC Foundation است که نفوذ زیادی درمیان طیف چپ دارد. اگرچه برای بررسی شبکه نیزوهای چپ آمریکا که بنوعی با لابی رژیم همکاری میکنند به یک گزارش ویژه نیاز داریم ولی نگاهی به ارتباطات عمانی بیفایده نیست. اردشیر عمانی بنیانگدار "کمیته دوستی آمریکا و ایران" در نیویورک است و بهمراه یکی از چپ های آمریکا بنام Sara Flounders یک تشکل بنام "جنگ با ایران را قبل از آغاز متوقف کنید"، راه انداخته که سایت آن کپی سایت کاسمی است. این سایت حاوی یک طومار در مخالفت با جنگ آمریکا علیه ایران است. رمسی کلارک، اردشیر عمانی، ارواند آبراهامیان و داود رهنی از امضاکنندگان اولیه این طومار هستند. 21

سارا فلاندرز یکی از دو مدیر اصلی سازمان "مرکز آکسیون بین المللی" International Action Center (IAC) " میباشد که سازماندهی چند تظاهرات بزرگ علیه جنگ در عراق را برعهده داشته است و در میان گرایشات چپ در آمریکا از نفوذ زیادی برخوردار است.او ضمنا از مدیران حزب سوسیالیست آمریکاست. Workers World Party (WWP) یا حزب سوسیالیست آمریکا نیز از حامیان اردشیر عمانی است که مقاله های وی را چاپ کرده و برایش سخنرانی و متینگ برگزار میکند. http://www.workers.org/
حجم فعالیت های خانواده عمانی و سارا فلاندرز در زمینه کاهش فشار به رژیم ایران بسیار بالاست و شامل مقاله نویسی، سخنرانی و متینگ و راه اندازی تظاهرات گوناگون میباشد. پس از سخنرانی عباس عدالت در بوستون در ماه ژانویه 2006، اردشیر عمانی و همسرش النا، پس از نزدیک به سی سال به ایران رفته و همانطور که میتوان پیش بینی کرد، این سفر آنان را بشدت تحت تأثیر قرار داده و بهمین منظور چندین سخنرانی برای روشن شدن افکار عمومی در آمریکا برگزار نمودند تا به گفته خودشان، مردم آمریکا از نزدیک با واقعیت مسائل ایران آشنا شوند. برخی از کشفیات خانواده عمانی در این سفر را با هم میخوانیم:

ایران امروز یک حرکت به سوی پیشرفت است
... همین موضوع در مورد برق نیز صادق است: خیابانهای تمام شهرها و جاده های اصلی کاملا روشن و چراغانی هستند. هنگام سفر از اصفهان به شیراز از دیدن کارگرانی که با کامیون های آب بی وقفه مشغول شستن گرد وخاک جاده ها و تمیز کردن تابلو ها هستند تا سلامت مسافران تامین شود تعجب کردیم. آه چه تغییری نسبت به 25 سال پیش ایجاد شده است. به یکی از دهات کوچک سمنان رفتیم که هر خانواده یک یخچال داشت و برخی نیز ماشین لباسشوئی و خشک کن داشتند. همه آنان صاحب تلویزیون بودند. فضای زیست برای هر نفر دراین روستا، از آپارتمان های نیویورک بیشتر بود...بیمه بهداشتی صد در صد مجانی، شامل همه کودکان و زنان باردار و نگهداری از سالخوردگان میشود.گروههای پرستاران، پزشکان و پرسنل بهداشت اولیه بطور مرتب از کلینیک های روستاها دیدار میکنند تا از ارائه درست این خدمات به مردم مطمئن شوند.» 22
اگر هنوز در مورد دیدگاههای عمانی و رابطه وی با رژیم تردیدی وجود دارد، نگاهی گذرا به برخی از دیگر دیدگاههای او میاندازیم. در یک مقاله جالب در سایت معروف ZNet که بازگوکننده مواضع برخی گرایشات چپ آمریکاست، یک زن چپ مترقی بنام Jennifer Fasulo از رابطه هوگو چاوز با احمدی نژاد و استقبال نیروهای مترقی ازاین موضوع دچار ناراحتی شده و بهمین خاطر گروههای چپ را بباد انتقاد گرفته است. وی می نویسد: 23

«ما نیروهای مترقی باید از مواضع هوگو چاوز در ضدیت با سیاست های بوش و بخصوص جنگ طلبی وی استقبال کنیم. اما هیچ عذر و بهانه ای برای همدستی وی با دیکتاتور زن ستیزی مثل احمدی نژاد پذیرفته نیست. با حمایت از احمدی نژاد، چاوز در حال راه اندازی یک اتحاد خطرناک بین دو گرایش چپ ضد امپریالیستی و ارتچاع ضد امپریالیستی میباشد. چگونه میتوان تحت مبارزه با امپریالیسم، حقوق دانشجویان، کارگران و زنان ایران را نادیده گرفت. آیا چاوز نمیداند که رژیم ایران وحشیانه ترین و ضد زن ترین حکومت در دنیای معاصر است، جائی که نفرت از زن و سرکوب آنان جزء قانون این کشور شده است. (نویسنده دراینجا لیست قوانین ضد زن را ارائه میدهد- م) چگونه چاوز به خودش اجازه میدهد که چنین رژیمی را انقلابی و قهرمان بخواند. مردم ایران و در رأس آنان، زنان ایرانی خصومتی آشتی ناپذیر با این رژیم دارند.»
بلافاصله پس از چاپ این مقاله، "النا" همسر اردشیر عمانی، همان کسی که روزنامه مسعود بهنود وی را سمبل صلح طلبی معرفی کرده بود، عنان از کف میدهد و پاسخی در خور به نویسنده آن مقاله انتقادی میدهد:
«این مقاله نمونه ای از یک بیانیه بچه گانه با انبوهی دروغ در مورد ایران و همچنین پرزیدنت انقلابی هوگو چاوز میباشد. این مقاله ناآگاهی نویسنده از اوضاع ایران را نشان میدهد. اخیرا یک نظرسنجی که توسط یک موسسه آمریکائی انجام شده نشان داده است که 71 درصد مردم ایران از اوضاع مملکت راضی هستند."
نکته عجیبی که درآن مقاله نوشته شده این است که چاوز در حال راه اندازی یک اتحاد بین راست ضد امپریالیست و چپ ضد امپریالیست میباشد. این ادعا در درون خودش متضاد است. مگر امپریالیست خودش یک نیروی دست راستی نیست. پس چگونه یک نیروی راست میتواند با امپریالیسم که خودش راست است بجنگد. آیا نویسنده میتواند حتی یک نمونه در تاریخ نشان دهد که یک نیروی راست و ارتجاعی با امپریالیسم جنگیده باشد. اگر نویسنده آن مقاله دنبال دفاع از حقوق زنان است چرا از حقوق پایمال شده آنان در همین آمریکا دفاع نمی کند.» 24

همین برخورد با منتقدین رژیم را "کاسمی" به صریحترین شکل از خود نشان داده است. در 15 مه 2006، یکی از گروههای چپ اعلامیه ای را در Znet منتشر نمود که تیتر آن "نه حمله نظامی آمریکا و نه رژیم سرکوبگر ایران" بود. دراین اعلامیه اشاره بسیار ملایمی به سرکوب حقوق مردم در ایران شده بود. طبیعتا "کاسمی" سکوت را جایز ندانسته و با شدت بآن پاسخ گفته است، همان "کاسمی" که از تمامی گرایشات موجود در ایران از سلطنت طلب و غیره درخواست کرده بود تا با این سازمان بطور مشترک بر ضد جنگ به فعالیت بپردازند:
«در شرائطی که آمریکا به گفته سیمور هرش در حال طراحی حمله نظامی به ایران است، این اعلامیه تاسف آور صادر میشود که درآن بیشتر ازآنکه به آمریکا انتقاد شود از رژیم ایران بدگوئی شده است. این بدگوئی کلا بر اساس اطلاعات غلط، گزافه گوئی و حرفهای نادرست استوار شده است. کسی که شهروند یا مقیم یکی از کشورهای غربی است باید وظیفه اصلی خود را مخالفت با سیاست های تجاوزگرانه امپریالیستی در کشور محل اقامت خود قرار دهد نه آنکه تصویر غلطی که از ایران داریم را عرضه کنیم. نباید آن ایده دموکراسی که در ذهن ما هست را برای کشور دیگری که فرهنگ متفاوتی دارد تبلیغ کنیم. بجای آنکه در این موقعیت حساس تبلیغات بی پایه رسانه های غربی در مورد نقض حقوق بشر در ایران را تکرار کنیم، وظیفه ماست که هدف اصلی خود را افشاگری در مورد نقض حقوق بشر توسط آمریکا و انگلیس در عراق و افغانستان قرار داده و موارد این نقض حقوق در اسرائیل و کشورهای متحد آمریکا در منطقه را بازگو کینم. هدف اصلی ما باید افشاگری در باره تجاوز بوش به قانون اساسی، حقوق بین المللی و بدرفتاری و شکنجه در گوانتانامو باشد.» 25

لابی "ضد جنگ و تحریم" رژیم در انگلستان
لابی رژیم در انگلستان مشخصآ به عهده چند نفر از بازماندگان گرایش توده-اکثریتی میباشد که معروفترین آنان "الهه رستمی"، "زیبا میرحسینی" و "رودابه شفیعی" مبیاشند. حزب سوسیالیست کارگران انگلستان که رستمی بآن تعلق دارد یکی از اصلی ترین پایگاه های حمایت از رژیم است. بیانیه معروفی که توسط لابی رژیم در انگلستان برای جمع آوری امضاء روی اینترنت و سایت های وابسته به این شبکه قرار گرفته است دارای 18 امضای اصلی است که ایرانیان آن همین افراد یاد شده در بالا باضافه عباس عدالت و یکی دو نفر دیگرمیباشند. 26

رودابه شفیعی، از اعضای هسته مرکزی لابی رژیم در انگلستان
نگاهی به برخی از موضعگیریهای روسای شبکه لابی ضد جنگ رژیم در انگلستان میاندازیم. "الهه رستمی" در یکی از مصاحبه های خود میگوید:
«گفتن این مطلب که دولت ایران رژیمی است تئوکراتیک که تحت سیطره ملایان قرون وسطائی است یک قضاوت گمراه کننده و ناشی از جهل است. اگرچه ایران سرکوبگر بوده و فضای فعالیت اجتماعی مستقل را ضعیف کرده است ولی این رژیم آموزش و بهداشت را برای اکثریت مردم ایران فراهم کرده است. تحت فشار اقتصاد جهانی و تهدید به تحریم های بین المللی، جنگ و تغییر رژیم، دولت ایران مجبور شده تا سیاست های اسلامی و حمایت از طبقات ضعیف جامعه را رها کرده و به سیاست های اقتصادی نئولیبرال روی آورده است. با همه اینها، رژیم ایران هنوز مقاوم پابرجاست و در مقابل اسرائیل و آمریکا و برنامه های امپریالیست ها در منطقه مقامت کرده و از حمایت اکثریت مردم ایران برخوردار است. مردم ایران از دولت ایران تلقی رژیمی را دارند که با دفاع از اهداف ملی گرایانه، مذهبی و فرهنگی ایرانیان، در مقابل صهیونیسم و تسلط سیاسی، فرهنگی و اقتصادی غرب به مبارزه برخاسته است.» 27
یکی از نکات جالبی که همواره در بسیاری از موضعگیریهای طرفداران رژیم در خارج از کشور به چشم میخورد دفاع از وضعیت زنان ایران در مقایسه با کشورهای همسایه است. الهه رستمی نیز این تم کهنه را دوباره بکار گرفته و در مصاحبه ای با مجله سوسیالیست کارگری در 21 فوریه 2004 میگوید:
«امروز زنان ایران در مقایسه با زنان کشورهای همسایه، از حقوق بیشتری برخوردارند. زنان ایران حق رأی دارند و از قوانین متعادلی در زمینه خانواده، آموزش و کار بهره میبرند. ولی غرب این پیروزی های زنان ایران را نمی بیند، پیروزی هائی که ثمره 25 سال مبارزه است.»
"زیبا میرحسینی" که از اعضای شبکه لابی رژیم در لندن است نیز مانند رستمی معتقد به بهبود وضع زنان ایرانی تحت حاکمیت آخوندی است. وی در متینگی که به ابتکار "رودابه شفیعی"، مسئول شبکه ایران در لندن برگزار شده بود همراه با "شیرین عبادی" و "الهه رستمی" در دفاع از مواضع اتمی رژیم در لندن به سخنرانی پرداخته و میگوید: (گزارش بی بی سی 2 ژوئن 2006)
زیبا میرحسینی جامعه کنونی ايران را که تحت حاکميت جمهوری اسلامی قرار دارد، مدرنتر و سکولارتر از ايران پيش از انقلاب خواند و گفت در ايران کنونی، مذهب نقش ايدئولوژيک خود را از دست داده و ارزشهای دينی همچون حجاب، با وجود اجباری که برای رعايت آنها وجود دارد، قداستی را که پيش از انقلاب داشتند ديگر ندارند. وی که از فعالان حقوق زنان نيز به شمار می رود، ايران را کشوری پيشرفته تر از ديگر کشورهای اسلامی دانست و گفت زنان ايران بيش از زنان هر کشور اسلامی ديگری در امور کشور خود نقش دارند. 28

مقایسه ای که نامبردگان میکنند طبیعتا با کشورهای همسایه ای مثل ترکیه، هند یا پاکستان نیست بلکه با کشورهای حاشیه خلیج مثل عربستان و کویت است. الهه رستمی فراموش کرده است که حق رأی زنان ایران زمانی به آنان داده شد که برخی از کشورهای همسایه مورد نظر ایشان اصلا هنوز وجود خارجی نداشتند. از میان کشورهای اسلامی نیز، مراکش و تونس و مالزی فراموش شده اند. پاسخگوئی به چنین اظهاراتی طبیعتا ضروری نیست زیرا این مطالب برای شنوندگان غیر ایرانی که تجربه این رژیم را با پوست و گوشت خود نچشیده اند بیان شده اند. تنها به ذکر دو نکته بسنده میکنیم. شیرین عبادی که در کنار الهه رستمی و رودابه شفیعی متینگ مشترک برگزار کرده است، اخیرا بدنبال تلاش های رژیم برای محدود کردن میزان دانشجویان دختر در موسسات آموزشی کشور گفت که این آخرین امتیازی است که زنان ایران هنوز حفظ کرده اند و تمامی دیگر حقوق آنان سلب شده است. نکته دوم گزارش جامع سال گذشته فوروم اقتصادی جهان، یکی از مهمترین موسسات بین المللی در بررسی آماری و علمی وضعیت کشورهای جهان است. برخلاف ادعای رهبران شبکه لابی رژیم، گزارش فوروم اقتصادی که بر پایه داده های منتشر شده توسط خود رژیم تهیه شده، وضعیت زنان ایران را در میان 115 کشور مورد مطالعه قرار داده که نتیجتا ایران در رتبه 108 قرار دارد یعنی فقط 8 پله با بدترین حکومت جهان در رابطه با مسئله زنان فاصله دارد. به خوانندگان این گزارش توصیه میشود با مراجعه به دو آدرس زیر این گزارش را مطالعه کنند و بمیزان وابستگی الهه رستمی و امثال او به رژیم ایران واقف شوند.

Gender Gap Report 2006 را میتوانید در این آدرس مشاهده کنید:

صفحه 76 گزارش در مورد ایران است:

شاید آنچه شگفت انگیز به نظر میرسد همکاری "شیرین عبادی" با باند رژیم در لندن و برگزاری کنفرانس مشترک با آنان در دفاع از مواضع رژیم ایران در زمینه پروژه اتمی است. همکاری مشترکی که به اعتراف خود "رستمی" بسیار ذیقیمت و مفید بوده است.
الهه رستمی در یک سخنرانی عمومی که در 19 ژوئن 2006 برعلیه جنگ برپا شده بود تکیه بر بهبود وضع زنان ایران تحت ستم آخوندی را ضروری دانسته و گفت: "وضع زنان ایران در بسیاری از زمینه ها مثل سواد آموزی، آموزش و شغل های تخصصی، دسترسی به داروهای ضد بارداری و طول عمر و بسیاری زمینه های دیگر، از بسیاری از کشورهای غربی نیز بهتر است." 29
"رودابه شفیعی" از بنیانگذاران لابی ضد جنگ رژیم در انگلستان نیز شخصیت جالبی است که بیشتر شبیه چماق کشان خط امامی اوایل انقلاب میباشد که بعضآ و در نهان با حزب توده نیز رابطه داشتند. در بخش بعدی گزارش که به فعالیت های لابی ضد جنگ رژیم بیشتر میپردازیم اشاره ای خواهیم داشت به تظاهراتی که وی مثل نیروهای بسیج جلوی ساختمان بی بی سی ترتیب داده بود تا از "پخش اتهامات بی اساس علیه دولت ایران" جلوگیری کند. یکی از افاضات ایشان به تنهائی برای شناخت وی و درجه نزدیکی اش با رژیم کافی است. وی در مقاله ای که در 13 آوریل 2006 در روزنامه ایران دوست و رژیم پرور "گاردین" چاپ شد آنچنان دروغ بزرگی نوشت که تنها جراید مستفیض از امدادهای مادی-معنوی! رژیم حاضر به چاپ آن هستند. وی نوشت: "ایران بطور داوطلبانه تصمیم به تعلیق برنامه غنی سازی اورانیوم گرفت. اما وقتی که مذاکرات به آنجا رسید که پرونده ایران به شورای امنیت رفت، ایران به تعلیق داوطلبانه پایان داد و غنی سازی را از سر گرفت." طبیعتا هرکس که کمترین اطلاعی از پرونده اتمی ایران داشته باشد بخوبی میداند پس از آنکه ایران غنی سازی را از سرگرفت و آژانس اتمی بمدت یکسال درخواست و تمنا و گدائی از ایران که غنی سازی را قطع کند، و ثمری ازاین درخواستها حاصل نشد، پرونده ایران به شورای امنیت ارسال گردید.

همانطور که در سطور بالا مشاهده شد، عناصر اصلی شبکه لابی ضد جنگ رژیم، از یکطرف به دفاع جانانه از رژیم قرون وسطائی حاکم بر کشورمان می پردازند و از طرف دیگر برای جذب چپ آمریکایی و اروپایی، خصوصیات بظاهر ضد امپریالیستی این رژیم را برجسته میکنند. اما داستان به همینجا ختم نمی شود. این افراد بخصوص عباس عدالت و الهه رستمی، ضمنا مسئولیت جذب ارتجاعی ترین بخش مسلمانان خاور میانه و مهاجرین هندی-پاکستانی انگلستان را نیز بعهده دارند. اگر در آغوش کشیدن "هوگو چاوز" و "کاسترو" چشمکی به چپ آمریکا و اروپاست، "کاسمی" در عین حال با دفاع از حزب الله لبنان و دیگر مرتجین منطقه پایه دیگر سیاست های بین المللی خود را محکم میکند. چند مثال دراین زمینه بخوبی گویای این شیادی رژیم و همکاران وی در خارج از کشور است.
در مارس 2006، کنفرانس "ضد امپریالیستی و ضد صهیونیستی قاهره" که کپی ارتجاعی جنبش ضد جنگ در غرب است در قطعنامه پایانی خود مفصلا به دفاع از ایران و سوریه و حزب الله پرداخت. مهمترین تشکلی که دراین کنفرانس همواره حضور داشته است اخوان المسلمین مصر و اردن است. بهتر است قطعنامه این کنفرانس در سال 2006 را از زبان "لیلی فرهاد پور" که دختر "الهه رستمی" است مرور میکنیم 30
«... يک خبر دارم که در اينجا می‌گذارم در مورد کنفرانسی در قاهره است مادرم دکتر الهه رستمی استاد دانشگاه لندن آنجا بوده و بيانيه آن را به من نشان داد و من از روی بيانيه اين خبر را تنظيم کردم. برای روزنامه شرق هم فرستادم نمی‌دانم کار می‌کنند يا نه. به هر حال شما هم توانستيد روی اين خبر مانور بدهيد.

فراخوان بین المللی برای جلوگیری از آغاز جنگ در ایران
در چهارمین کنفرانس بین المللی و ضد امپریالیستی و صهیونیستی قاهره که 23 و 26 مارچ برگزار شد روز 6 می برابر با شنبه 16 اردیبهشت به عنوان روز ایستادگی جهانی در برابر آغاز جنگ علیه ایران انتخاب شد. در این روز قرار است در شهر آتن یونان تظاهرات وسیعی صورت گیرد..... در این کنفرانس گروه های ضد جنگ و صلح طلب و ضد جهانی سازی از سراسر دنیا شرکت داشتند که در فراخوان خود به طور رسمی همکاری عملی جهانیان را برای جلوگیری از آغاز جنگ علیه ایران خواستار شده اند. در این فراخوان آمده است:
ماسازمان دهندگان و نهادها و انجمن ها و افراد شرکت کننده در کنفرانس قاهره اتحاد خود را با مردم ایران که از سوی دولت امریکا و عوامل آن به جنگ تهدید شده اند ابراز می داریم. ما روز 6 می را روز جهانی مقابله با آماده سازی حمله نظامی به ایران می نامیم و در طی آن با برگزاری تظاهرات علیه جنگ در آتن یونان و همچنين در کشورهای ديگر اقدام می کنیم. این فراخوان تصریح کرده است که چنانچه جنگ آغاز شود بعد از اولین بمبی که بر خاک ایرانیان پرتاب شود دنیا با توده ای از فعالیت های ضد جنگ که شامل تظاهرات اعتصابات در مدارس و دانشگاه های سراسر دنیا و همچنین تحریم ها از سوی هزاران انسان ضد چنگ مواجه خواهد شد.»
مورد جالب دیگری که از فعالیت های ضد امپریالیستی و ضد صهیونیستی الهه رستمی در کنار ارتجاعی ترین نیروهای خاورمیانه است، تظاهرات ضد جنگی بتاریخ 25 مارس 2006 در لندن است که الهه رستمی در کنار فردی بنام "شیخ زاگانی" که گویا مسئول روابط خارجی "مقتدا صدر" است سخنرانی داشته است. 31

در گزارشات قبلی شمه ای از اظهارات عباس عدالت کهD9�ریالیستی و ضد صهیونیستی الهه رستمی در کنار ارتجاعی ترین نیروهای خاورمیانه است، تظاهرات ضد جنگی بتاریخ 25 مارس 2006 در لندن است که الهه رستمی در کنار فردی بنام "شیخ زاگانی" که گویا مسئول روابط خارجی "مقتدا صدر" است سخنرانی داشته است. 31

در گزارشات قبلی شمه ای از اظهارات عباس عدالت که هدفش جذب گرایشات عقب مانده مذهبی و ارتجاعی در کشورهای مسلمان است را ملاحظه کردیم. وی طی یک سخنرانی در کانون توحید لندن وابسته به انجمن اسلامی دانشجویان، در مورد منازعه غرب با رژیم بر سر مسئله اتمی گفته بود:
«آیت الله خامنه ای فتوائی در حرام دانستن تولید، انبار کردن و استفاده ازاین سلاح صادر کرده است بااینهمه غرب هنوز بی اعتماد است و دلیل آن نیز به قرون وسطی و جنگ های صلیبی برمیگردد که اشغالگران مسیحی بربریت خود را به مسلمانان نشان دادند. برای حل بن بست بین ایران و آمریکا تنها راه این است که آنان رفتار امپریالیستی خود را عوض کرده و از فکر تسلط به جهان اسلام بیرون بیایند.» (دوم دسامبر 2006 سایت رسمی کاسمی)
قابلیت شگرف رژیم در جذب ارتجاعی ترین گرایشات جهان اسلام و دنیای عرب یکی از مهمترین پایه های حفظ حکومت آخوندی در دنیای معاصر بوده است. توانائی رژیم ایران در کلاهبرداری سیاسی از نیروهای چپ و راست جهان، بیش از همه مدیون برخی شخصیت ها و نیروهای سیاسی خارج از حکومت است که قبل از آنکه رفیق قافله ملت ایران باشند، شریک دزدان و جلادان این مردم مظلوم هستند. برای درک بیشتر این موضوع باید رابطه بخشی از نیروهای سیاسی موسوم به "ملی-مذهبی" ها و در رأس آن "نهضت آزادی" را با این رژیم میهن برباد ده بررسی کنیم.

بخش های منتشرشده این سلسله گزارش تحقیقی در آدرس های زیر قابل دسترسی میباشند:

* گزارش اولیه (دو لینک نمونه):


* شبکه لابی رژیم ایران در امریکا - بخش اول: مدیریت شبکه (دو لینک نمونه):


* شبکه لابی رژیم ایران در امریکا - بخش دوم: مافیای نفتی (دو لینک نمونه):

پاورقی ها:

4- شماره چهلم، جمعه سی ام دی ماه 1384محمد تهوری- واشنگتن پریزم

5- سایت ZNet 31 جولای 2006

7- 11.7.20004-iranian.com

9- August 16, 2005 iranian.com

15- Swans - December 5, 2005

16- 21.9.2006 WESPAC-Blogs

20- Payvand's Iran News 8.25.06

22- Workers World, 22 April 2006

23- ZNet 9.29.2006

24- . ZNet, October 18, 2006

25- CASMII, June 11, 2006

30- (27 فروردین 1385) http://ravaayatgar.persianblog.com/

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر